۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

کروبی: اگر جنبش حق‌طلبانه‌ی مردم مرده است، چرا بگیر و ببندها تمامی ندارد؟

کروبی: اگر جنبش حق‌طلبانه‌ی مردم مرده است، چرا بگیر و ببندها تمامی ندارد؟: "
ندای سبز آزادی: مهدی کروبی در دیدار با خانواده‌های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی، نسبت به یکه‌تازی نیروهای امنیتی و بازجویان ابراز نگرانی کرد و با تاکید بر اینکه جنبش مردمی ایران زنده است، افزود: آنها مدعی هستند که جنبش را مهار کرده اند. اگر اینچنین است، پس چرا هر روز از فتنه سخن می گویید. اگر فتنه مرده است! پس چرا پشت سر مرده صحبت می کنید؟! و از کوچکترین حرکت ها بیم دارید و نگرانید؟! اگر فتنه مرده است پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!

به گزارش تغییر، بعد از ظهر روز پنج شنبه ششم آبان ماه، مهدی کروبی به دیدار خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی رفت. در این دیدار صمیمی کروبی ضمن دلجویی از خانواده های ایشان، آنها را به ایستادگی و صبوری بیشتری فرا خواند و افزود: وضع بسیار بد و نگران کننده ای است. عملکرد نهادهای امنیتی و قضایی هیچ گونه توجیه قانونی ندارد. متاسفانه قضات کاره ای نیستند و این بازجویان امنیتی هستند که حرف اول و آخر را می زنند.

انتخابات آزادانه نیست

دبیرکل حزب اعتماد ملی ضمن تاکید بر اینکه انتخابات باید عادلانه و آزادانه برگزار شود، گفت: ببینید، اینها رفتند به دنبال اینکه انتخابات را صوری برگزار کنند، یعنی به این نتیجه رسیدند که برای حفظ قدرت و یکدست کردن حاکمیت با حفظ ظواهر دموکراتیک، انتخابات را آنگونه که خود می پسندند، برگزار کنند و در این فرایند، افراد خاصی از صندوق ها بیرون بیایند. این مساله به تدریج ادامه پیدا کرد تا اینکه در انتخابات دهم ریاست جمهوری که اوج بی احترامی به آرای مردم صورت گرفت، مردم واکنش جدی نشان دادند.

وی خاطرنشان کرد: این واکنش برای آنها اصلا قابل انتظار نبود، فلذا دست به سرکوب مردم زدند. طبیعی است همانطور که عمق نارضایتی مردم تشدید شده، آنها نیز که انتظار چنین واکنشی را از مردم نداشتند، برای حفظ موقعیت خود، فشارها را بیشتر می کنند.

جنبش زنده است و حرکت اصلاحی مردم ادامه خواهد داشت


رئیس مجالس سوم و ششم شورای اسلامی در ادامه با تاکید بر اینکه جنبش مردمی ایران زنده است، افزود: آنها مدعی هستند که جنبش را مهار کرده اند. اگر اینچنین است، پس چرا هر روز از فتنه سخن می گویید؟ اگر فتنه مرده است! پس چرا پشت سر مرده صحبت می کنید؟! و از کوچکترین حرکت ها بیم دارید و نگرانید؟! اگر فتنه مرده است، پس چرا بگیر و ببندهایتان تمامی ندارد؟!

وی تاکید کرد: حرکت قانونی و حق طلبانه مردم ادامه دارد، شماها هم با این بگیر و ببندها و انواع و اقسام تبلیغات علیه حرکت اصلاحی مردم، نمی توانید جلوی این حرکت را بگیرید و حرکت اصلاحی مردم تا رسیدن به نتیجه ادامه خواهد داشت.

برخورد با اعضای وحدت و سازمان ادوار، برخورد با بنده و جریان حامی بنده است


مهدی کروبی با تقدیر و قدردانی از ایستادگی جامعه ی دانشگاهی و اقشار روشنفکری ایران، افزود: بیشترین فشارها بر این اقشار است، چرا که آنها به واقع موتورهای حرکت اصلاحی در کشور هستند. برخورد با اعضای دفتر تحکیم وحدت و سازمان ادوار تحکیم در وهله اول برخورد با من و جریان حامی بنده است.

دبیرکل حزب اعتماد ملی اضافه کرد: از سویی می خواهند القا کنند که شماها در اقلیت هستید و پایگاهی در جامعه ندارید، و از سوی دیگر نیز با دستگیری و برخورد و صدور احکام سنگین، دانشگاه ها را تحت کنترل خود در بیاورند تا مبادا حرکتی معترضانه به وجود بیاید.

بی حرمتی از سوی بی هویت ها شکل می گیرد


صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی ضمن ابراز ناراحتی از بی حرمتی های انجام شده به مردم، گفت: در دهه ی اول انقلاب، تعصبات مذهبی که ناشی از وجود فشارهای رژیم ستم شاهی بود، موجب می شد که برخی خودسرانه برخوردهای سنگینی با بی حجابی می کردند. امام به محض مطلع شدن از این جریان، فوری دستور داد تا این افراد بازداشت و مجازات شوند و فرمان ۸ ماده ای امام در حفظ حریم خصوصی مردم صادر شد تا جلوی حرکتهای خودسرانه و متعصبانه گرفته شود.

اما به اعتقاد کروبی، متاسفانه امروز شاهدیم که تشکیلاتی برای برخورد با مردم شکل گرفته است. وی در این باره گفت: متاسفانه افرادی که از گذشته خبر ندارند و به سوابق انقلاب ناآگاهند و از خود هیچ گونه هویتی ندارند، سردمداران بی حرمتی به حریم خصوصی مردم شده اند. تعدادی از اراذل و اوباش که سابقه ی مشروب خوری و عربده کشی و زندانی شدن در همین رابطه را در کارنامه خود داشتند، در یورش به منزل شخصی بنده نقش اصلی را ایفا کردند، و از این قسم برخوردها بسیار است که همه وصف آنها را شنیده ایم.

ایستادگی کنید و صبور باشید

مهدی کروبی در پایان ضمن دلجویی از خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی، گفت: زمانی که من به زندان افتادم، حسین ما هم چند ماه بیشتر نداشت. بدانید که ما هم چنین شرایط سختی را پشت سر گذاشته ایم. ایستادگی کنید و صبور باشید. متاسفانه فعلا بنا را بر فشار و زور گذاشته اند، اما فشارها نتیجه نخواهد داشت و قطعا وضع به این صورت باقی نخواهد ماند. امیدوارم به زودی شاهد حل مشکلات و بازگشت زندانیان سیاسی به کانون خانواده هایشان باشیم.

گفتنی است در ابتدای این دیدار، خانواده های حسن اسدی زیدآبادی و علی جمالی ضمن خوش آمدگویی به مهدی کروبی، از ایستادگی و مقاومت وی در کنار مردم و در جهت دفاع و پیگیری حقوق زندانیان تقدیر و تشکر کردند.

آنها همچنین گزارشی کوتاه در مورد وضعیت پرونده این دو زندانی سیاسی ارائه دادند و شرایط خانوادگی خود را به دلیل زندانی شدن همسران خود، نامناسب توصیف کردند.

گفتنی است همسر حسن اسدی زیدآبادی به دلیل بیماری کلیوی در شرایط نامناسبی به سر می برد و همسر علی جمالی نیز به دلیل داشتن فرزند پنج ماهه در شرایط مناسبی قرار ندارد.

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

مهدی کروبی: از تاریخ درس بگیرید و ننگ تصویب این طرح را برای خود نخرید

مهدی کروبی: از تاریخ درس بگیرید و ننگ تصویب این طرح را برای خود نخرید: "


ندای سبز آزادی: مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و رئیس مجالس سوم و ششم، در نامه‌ای به نمایندگان مجلس، نسبت به احتمال تصویب طرح موسوم به “نظارت بر نمایندگان مجلس” هشدار داد و تصویب این طرح را معادل ذبح مجلس و نابودی همیشگی این نهاد در نظام جمهوری اسلامی دانست.

کروبی در این نامه با اشاره به تصویب موضوع بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان در اولین سال پس از درگذشت امام خمینی (ره) که به کم اثر شدن این مجلس و رد صلاحیت بسیاری از روحانیون در انتخابات خبرگان منجر شد، طرح فعلی را نیز به آن طرح تشبیه کرد و نوشت: محتوای طرح حاضر نشان می دهد که نویسندگان آن نه به دنبال نظارت بر نمایندگان که در حقیقت به دنبال تحدید نمایندگان بوده اند و طبع آقایان با نظارت استصوابی و سلیقه ای شورای نگهبان سیر نشده که اکنون در اندیشه طرحی دیگر افتاده اند تا اگر یک نماینده در گذر از هفت خوان رستم و راه یافتن به مجلس، همچنان سخنی ناپسند اصحاب قدرت گفت بتوان به طرفه العینی و به گوشه قلمی او را توبیخ، تحدید و یا از مجلس اخراج کرد

وی همچنین به مخالفت صریح آیت‌الله صافی گلپایگانی با این طرح اشاره کرد و انتقاد این مرجع تقلید را بازگو کرد که گفته بود: “اینگونه طرح‌ها، موجب نظارت اکثریت بر اقلیت می‌شود که این امر نیز با فلسفه اسقلال نمایندگان مجلس کاملاً در تضاد است.”

دبیرکل حزب اعتماد ملی در پایان نامه خود، با بیان اینکه “قدرت ها گذراست و حکومت ها از پی هم می آیند و می روند” از نمایندگان مجلس هشتم خواست که از تاریخ درس بگیرند و نگذارند ذبح مجلس، در دوره ای صورت بگیرد که آنها عنوان نماینده ملت را بر خود دارند. وی همچنین نوشت: “من در مقام یک برادر دینی، همکار قدیمی و پاسدار مشروطیت از شما می خواهم که اگر عده ای کمر به نابودی مجلس بسته اند شما ننگ تصویب این طرح که تیر خلاص بر نهاد قانونگذاری است را برای خود نخرید و بگذارید آنها خودشان در نهادی خارج از مجلس چنین برنامه ای را عملیاتی کنند.”

متن کامل این نامه، به نقل از سایت سحام نیوز، به شرح ذیل است :

بسمه تعالی

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

با سلام

ضمن عرض خسته نباشید امید دارم که در این روزهای حساس و خطیر در پیگیری امور نمایندگی خود پیروز و موفق باشید. در روزهای گذشته متن طرحی به دست من رسید که نظارت مجلس بر مجلس عنوان آن بود اما به واقع پایه های جمهوریت نظام و مشروطیت حکومت را نشانه گرفته بود؛ و از اینرو وظیفه خود دیدم به عنوان یک پاسدار مشروطیت و در مقام فردی که چهار دوره در کسوت نمایندگی و همچنین سه دوره در هیت رئیسه خدمتگزار کوچک ملت بوده ام، شما را از عواقب و نتایج تصویب احتمالی چنین طرحی آگاه کنم؛ مقدمتا چند نکته را به عنوان ضرورت با شما در میان می گذارم و پس از آن اشاره خواهم کرد که چرا بیم آن دارم که با تصویب چنین طرحی، مجلس به عنوان یادگار عصر مشروطه و انقلاب اسلامی به نهادی فرمایشی و بی اثر تبدیل شود.

اول. به واقع بزرگترین نقطه قوت هر نظام مردمسالار در وجود و استقلال نهاد قانون‌گذاری است و اینچنین بود که پدران مشروطه خواه ما در مشروطه کردن حکومت استبدادی پیش از هرچیز بر تاسیس نهاد پارلمان همت گماردند و مشروطیت در ایران با تاسیس خانه ملت کلید خورد. هفت دهه پس از انقلاب مشروطه نیز قانون اساسی ما آنقدر به جایگاه مجلس اهمیت و اعتبار می‌بخشید که بر طبق اصولی از آن «مجلس وظیفه تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد» (اصل۷۶) و مطابق نظر قانونگذار اساساً تشکیل دولت بدون حضور مجلس امکان پذیر نیست (اصل۸۸) و مجلس حق سوال و استیضاح از دولت را دارد. نسل ما هنوز فراموش نکرده است توجهی را که امام از ابتدای مبارزه خود علیه استبداد پهلوی بر نهاد مجلس و پارلمان داشت آنچنانکه وقتی در آن دوره نهاد پارلمان در اثر ردصلاحیت ها و تقلب های گسترده به نهادی تحت امر حاکمان مبدل شد امام راحل مرگ جمهوریت و مشروطیت را هشدار داد و به هنگام تصویب لایحه کاپیتولاسیون با یک قیام و قعود نمایندگانی که به واقع نماینده ملت نبودند، فریاد برآورد که حق بود اگر «بیرق سیاه بالاى بازارها و خانه‏ها بزنند و چادر سیاه بالا ببرند». امام راحل آنقدر بر جایگاه و موقعیت مجلس توجه داشتند که پس از انقلاب نیز تصمیم گیری در خصوص ماجراهای مهم و تاثیرگذار را به مجلس واگذار کردند و حتی در بازنگری قانون اساسی علاوه بر اینجانب و رئیس وقت مجلس، انتخاب ۵ نفر از اعضا شورای بازنگری را به مجلس واگذارنمودند البته جمله مشهور و همیشگی امام هیچگاه از یاد ملت ایران نمی‌رود که فرمودند «مجلس در راس همه امور است»؛ و این سخن نه یک تعارف سیاسی که برآمده از یک اعتقاد قلبی بود.

دوم. اگر نبود سابقه چهار دوره خدمتگزاری ام در مجلس و احساس دینی که به این رکن رکین در نظام جمهوری اسلامی می کنم، شاید این نوشته را خطاب به شما قلمی نمی کردم. به واسطه چهار دوره خدمتگزاری مردم در نهاد مجلس همواره خود را پشتیبان نهاد مجلس دانسته ام و در هیچ موقعیتی نیز به حکم مصلحت چشم بر تضعیف جایگاه این نهاد نبسته ام و اکنون نیز اگر با شما سخن می گویم صرفا به واسطه خطری است که در کمین می بینم و نگرانی ای که از تضعیف این نهاد دارم.

سوم. نظارت بر مجلس در یک نظام دموکراتیک و اسلامی نه تنها امری پسندیده که امری لازم و از اوجب واجبات است. این نظارت اما نباید به ابزاری در دست مخالفان دموکراسی و اراده مردم و اصحاب قدرت تبدیل شود که در این صورت از معنا تهی و به ضد خود تبدیل خواهد شد. تحدید و تضعیف جایگاه مجلس به نام نظارت و حفاظت از مصلحت عمومی البته امری بی سابقه در این مملکت نیست. مخالفان اراده ملت در هر برهه و زمانه ای سعی در تحدید و تضعیف جایگاه مجلس و نمایندگان ملت داشته اند و آنچنانکه در تاریخ معاصرمان نیز دیده ایم گاه به کمک توپ و سرباز روسی و گاه به مدد ردصلاحیت های گسترده و تقلب در انتخابات تلاش شده اند تا نهاد پارلمان را به نهادی حکومت ساخته و فرمایشی تبدیل کنند. بر اساس همین تجربه بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و در هنگام تدوین و تصحیح قانون اساسی بسیار تامل شد تا راهی برای جلوگیری از تبدیل مجلس به نهادی فرمایشی و حکومت ساخته تعبیه شود و نهاد شورای نگهبان به عنوان نهادی ناظر درنظر گرفته شد تا همچون گذشته که نفوذ دربار و حکومت سدی در برابر انتخابات سالم به حساب می آمد این بار در نظام جمهوری اسلامی، نهاد مجلس از دست اندازی حاکمان در امان بماند. با این حال شورای نگهبان خصوصا پس از رحلت امام آنچنان بر دایره نظارتی خود بر انتخابات مجلس افزود که عملا به نهادی مخل مشروطیت و سدی در برابر اراده مردم تبدیل شد. آنچنانکه امروز عملا یک نماینده مردم پیش از انتخاب توسط جمهور مردم باید توسط اعضای شورای نگهبان منتخب اعلام شود و ابتدا از صافی سلایق اعضای شورای نگهبان بگذرد تا در مرحله بعد در معرض انتخاب رای مردم قرار بگیرد. بدین ترتیب آنچه باید با هدف نظارت بر مجلس در جهت تحقق حقوق ملت و جلوگیری از دست اندازی ارباب قدرت انجام می شد عملا و در گذر زمان به ضد خود تبدیل شد.

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

این توضیحات و مقدمات را با شما در میان گذاشتم تا تاکیدی کرده باشم بر جایگاه و ضرورتی که نهاد مجلس و پارلمان در ایران دارد و اکنون بر اساس این جایگاه و پیشینه قصد دارم تا سه عیب اساسی را که در طرح نظارت مجلس بر مجلس نهفته است با شما در میان بگذارم؛ طرحی که البته فوریت آن در مجلس یک بار با عدم همراهی نمایندگان رای نیاورد و از دستور خارج شد اما سپس در اقدامی کم سابقه با امضای ۵۱ نماینده همراه شد تا امکان طرح دوباره در صحن مجلس را بیابد؛ و البته این خود نشان دهنده آن است که چگونه برخی افراد و نهادها در پوشش این طرح، سودای تضعیف و فرمایشی کردن این نهاد یکصدساله را در سر دارند. اکنون اما سه ایراد کلی وارد بر این طرح را با شما در میان می گذارم:

اول: تحقیر نماینده. اینکه کار نماینده را به آنجا بکشیم که برای او پرونده سازی انجام شود و نهایتا این پرونده سازی به «تذکر بدون درج در پرونده، اخد تعهد کتبی مبنی بر عدم تکرار ، تذکر کتبی با درج در پرونده، کسر یک تا سه ماه حقوق و مزایا» (ماده ۱۶) منجر شود چگونه می تواند با حفظ شان و جایگاه مجلس تناسب داشته باشد؟ جالب آنکه در ادامه چنین مواد توهین آمیز و تحقیر کننده ای، نویسندگان طرح پیشنهاد کرده اند «در صورتی که اقدامات نماینده جرم تلقی شود موضوع برای رسیدگی و صدور حکم به قوه قضائیه منجر خواهد شد»(همان ماده) و به قوه قضائیه نیز تکلیف کرده اند که «شعبه خاصی را برای رسیدگی به موضوعات ارجاعی تشکیل» دهد. در نظر بگیرید مجلسی را که علیه نماینده خود پرونده سازی کند و پرونده او را برای تفهیم اتهام روانه نهادهای قضایی سازد. چنین اقدامی نه تنها در تاریخ مجالس ایران که در تاریخ پارلمان جهان نیز بی سابقه است و البته شرم آور. آنچنانکه در این طرح آمده است می توان برای تنبیه یک نماینده نطق او را به تعویق انداخت و عضویت او در مجامع و حتی هیات رئیسه مجلس و کمیسیونها را لغو کرد. به راستی چگونه می توان با اجرای چنین طرحی از عزت و استقلال یک نماینده نیز سخن گفت؟ تصویب قانونی در مجلس که مطابق آن یک نماینده موظف شود برنامه سفر خود را از پیش اعلام کند و بدون مجوز و اجازه حتی حق یک سفر نیز نداشته باشد و مصونیت نمایندگی او در معرض تهدید از سوی یک کمیته مشخص قرار گیرد، به معنای تبدیل خدمتگزاران ملت به نوکران قدرت خواهد بود.

دوم: تهدید نماینده در لوای نظارت. نظارت بر نمایندگان ضروری است و به واقع آیین نامه داخلی مجلس، هیئت رئیسه و کمیسیون اصل نود هر یک به نوعی این نیاز نظارتی را تامین می کنند؛ و البته می توان با اضافه کردن موادی به آیین نامه داخلی مجلس، تحقق این نظارت را مطابق نیاز و فهم زمان اجرایی تر نیز ساخت. اما محتوای طرح حاضر نشان می دهد که نویسندگان آن نه به دنبال نظارت بر نمایندگان که در حقیقت به دنبال تحدید نمایندگان بوده اند و طبع آقایان با نظارت استصوابی و سلیقه ای شورای نگهبان سیر نشده که اکنون در اندیشه طرحی دیگر افتاده اند تا اگر یک نماینده در گذر از هفت خوان رستم و راه یافتن به مجلس، همچنان سخنی ناپسند اصحاب قدرت گفت بتوان به طرفه العینی و به گوشه قلمی او را توبیخ، تحدید و یا از مجلس اخراج کرد؛ که البته در صورت تصویب چنین طرحی دیگر فاتحه مجلس هم در نظام جمهوری اسلامی خوانده خواهد شد. جالب آن است که در بندی از این طرح آمده است «رسیدگی قضایی و صدور رای برائت نماینده مانع از اجرای تصمیمات متخذه توسط مجلس یا کمیسیون در خصوص تخلفات ارتکابی نخواهد بود».(ماده ۲۰) بدین ترتیب نیک مشخص است که هدف نویسندگان طرح از نظارت بر نماینده، نه جلوگیری از تخلفات احتمالی، که گشودن راهی برای تهدید و توبیخ و اخراج نماینده بوده است، آن هم بر اساس سلایق خاص و تصمیم های گرفته شده در محافلی مشخص.

سوم: وظیفه نمایندگی. با مکانیسم های تنبیهی و محدود کننده ای که در این طرح نهفته است یک نماینده در پیگیری و دفاع از حقوق ملت همیشه در فشار خواهد بود و کمیته ای در مجلس شمشیر خود را بر سر او نگاه خواهد داشت. در صورت تصویب این طرح بیم آن دارم نمایندگانی همچون مرحوم مدرس که در رژیم پهلوی در مجلس تحمل می شدند با توبیخ ، احضار و اخراج دیگر تحمل نشوند و راه بر آخرین امکان حضور نمایندگان ملت در مجلس بسته شود. سلب مصونیت و آزادی از یک نماینده، یعنی نابودی مجلس و همان گونه که حضرت آیت‌الله‌العظمی صافی‌گلپایگانی فرمودند «اینگونه طرح‌ها، موجب نظارت اکثریت بر اقلیت می‌شود که این امر نیز با فلسفه اسقلال نمایندگان مجلس کاملاً در تضاد است». سخن گفتن از ابطال اعتبارنامه نماینده (ماده ۲۱) و ملزم کردن دستگاه های اجرایی به در اختیار گذاردن مدارک درخواستی علیه یک نماینده (ماده ۳۱) و بسیاری مواد دیگر این قانون در مواجهه کامل با آزادی عمل یک نماینده قرار دارد و حکایت از آن می کند که اراده ای خاص به دنبال فتح مجلس به عنوان آخرین خاکریز در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی

پس از رحلت امام، جریانی خاص با پروژه ای مشابه با آنچه امروز برای تضعیف جایگاه مجلس درنظر گرفته است، نهاد مجلس خبرگان را نیز به نهادی کم اثر و غیر مستقل تبدیل کردند. آنچنانکه یک سال از مرگ امام، خبرگان رهبری در جلسه ای که البته در شرایطی خاص برگزار شد، وظیفه تایید صلاحیت خود را از خود سلب کردند و به شورای نگهبان واگذار کردند. در آن جلسه خبرگان، برخی تحفظ به خرج دادند و سکوت کردند و برخی نیز غایب شدند و تنها یک نفر، مرحوم آیت الله عبایی خراسانی، زبان به اعتراض گشود. اما به هر حال در آن جلسه وظیفه تایید صلاحیت نمایندگان خبرگان به شورای نگهبان واگذار شد و نتیجه آن واگذاری نیز این شد که امروز مجلس خبرگان رهبری به نهادی کم اثر تبدیل و انتخابات آن هر دوره با ردصلاحیت بسیاری روحانیون انقلابی و مبارز همراه شده است.

قدرت ها گذراست و حکومت ها از پی هم می آیند و می روند. این درسی است که تاریخ به ما آموخته است. شما اما نگذارید که در این میان ذبح مجلس، در دوره ای صورت بگیرد که شما عنوان نماینده ملت را بر خود داشته اید. من در مقام یک برادر دینی، همکار قدیمی و پاسدار مشروطیت از شما می خواهم که اگر عده ای کمر به نابودی مجلس بسته اند شما ننگ تصویب این طرح که تیر خلاص بر نهاد قانونگذاری است را برای خود نخرید و بگذارید آنها خودشان در نهادی خارج از مجلس چنین برنامه ای را عملیاتی کنند.

والسلام

مهدی کروبی

۱/ ۰۸/ ۱۳۸۹
"

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

باید در برابر عوامل افراط گرایی و خشونت ایستاد

باید در برابر عوامل افراط گرایی و خشونت ایستاد: "




ندای سبز آزادی: سید محمد خاتمی در سخنان ارسالی خود به اجلاس بین‌فرهنگی سارایوو، بوسنی و هرزگوین که از ۲۷ تا ۳۰ مهرماه ۱۳۸۹ (۱۹ تا ۲۲ اکتبر ۲۰۱۰) برگزار می‌شود، با بیان اینکه توسل غرور‌آمیز به زور برای حل مسائل بین‌المللی که با دامن زدن به سوء‌تفاهم‌های تاریخی میان تمدن‌ها، ملت‌ها و دین‌ها همراه است، نتیجه‌ای جز گسترش افراط‌گرایی و افزایش ناامنی نداشته است، گفت: اگر خیرخواهان صلاح‌اندیش و صلح‌جو تلاش و همت خود را بر نهادینه کردن گفت‌و گو و جایگزینی خصومت و ستیزه‌جویی با تفاهم استوار سازند دست‌آورد ارزشمندی برای نسل آتی به ارمغان آورده‌اند.

به گزارش وب‌سایت فیلتر شده سید محمد خاتمی، متن کامل سخنرانی ارسالی وی به اجلاس بین‌فرهنگی سارایوو به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم

فرهنگ‌های متعدد و متنوع که ناشی از هویت و آگاهی و خودآگاهی جمعی اقوام است با تمدن‌های متفاوت مناسبت دارد. هویت وقتی از نظر شیوه زندگی اجتماعی و تنظیم مناسبت‌های اقتصادی و سیاسی و ساختار معماری و هنر و صنعت و علم مورد ملاحظه قرار گیرد، تمدن نامیده می‌شود و هنگامی که آگاهی و خودآگاهی‌های جمعی و باورها و سنت‌های زندگی در نظر گرفته شود فرهنگ نام دارد.

و پرسش این است که نسبت میان فرهنگ‌های متعدد (به‌خصوص در جهان به هم پیوسته امروز) چیست؟

تعارض و تضاد و جنگ یا تلایم و همزیستی و گفت‌و گو؟

آنچه در واقعیت تاریخ می‌بینیم بیشتر جنگ‌و ستیز است، اعم از جنگ‌هایی که به نام دین و آیین رخ داده و جنگ‌هایی که جنبه سیاسی داشته است. گرچه اگر به دقت بنگریم ریشه جنگ را باید در انحصارطلبی، قدرت‌جویی و افزون خواهی انسان بدانیم به عبارت دیگر جنگ‌ها عمدتا سیاسی است و بر سر قدرت و اقتصادی و بر سر منافع و حتی حین جنگ‌ها، شاهد تبادل و بده بستان‌های بسیار سودمند میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها بوده‌ایم.

در چند قرن گذشته پیشرفت‌های شگفت‌انگیزی در همه عرصه‌های علمی، فنی، اجتماعی و اقتصادی به‌خصوص در بعضی از کشورها نصیب انسان‌ها شده است، اما مصیبت‌های انسان نیز به اندازه پیشرفت‌های او بزرگ و البته دهشت‌انگیز بوده است.

انسان در این مدت بیش از همیشه طعم تلخ نابرابری را چشیده است. هنوز آثار وحشتناک دو جنگ ویرانگر جهانی از میان نرفته است و جنگ‌های منطقه‌ای زیانی کمتر از جنگ‌های جهانی به‌بار نیاورده است و کام شرق و غرب عالم از جنگ سرد در چند دهه هنوز تلخ است.

اگر غرب را در نظر بگیریم علاوه بر زیان‌های ناشی از غلبه وضعیت‌ستیز، دچار گرفتاری‌های بزرگی است، نظیر غیبت معنویت از عرصه ذهن و زندگی و جایگزین شدن آن با سود و منفعت مادی (Utility) و فرو کاسته شدن وجود انسان – که می‌بایست جانشین خدا در زمین باشد و مسجود فرشتگان – به موجودی که بیشتر اسیر سوائق نفسانی و هوی و هوس های مادی است. همچنین نمی‌‌پدیده ویرانگر سستی بنیادهای خانواده و تخریب محیط زیست را از نظر دور داشت.

وضعیت در جهانی که قربانی توسعه‌طلبی و استعمار قدرت‌های بزرگ شده است اسف‌بارتر است. بسیاری از مردم این بخش از جهان دچار فقر فزاینده، بی‌سوادی، بیماری و بدتر از همه تحقیرشدگی هستند و بخش مهمی از آنها گرفتار حکومت‌هایی هستند که حتی زحمت تظاهر به مردمی بودن و پیروی از موازین مردم‌سالاری را به خود نمی‌دهند و چون از پشتیبانی ملت‌های خود محروم‌اند برای بقاء به قدرت‌های موجود خارجی وابسته می‌شوند و مشکل را مضاعف می‌کنند.

بروز جلوه‌های وحشتناک «تروریسم» در روزگار ما نیز فاجعه‌ای سهمگین است. تروریسم پدیده‌ای است زشت که از سویی امنیت را در شرق و غرب عالم به خطر می‌اندازد و از سوی دیگر عدم توجه به عدالت و آزادی و حاکمیت سامان (سیستم)‌های بین‌المللی که بیشتر بر مدار منافع قدرت‌های بزرگ می‌چرخد و توسل غرور‌آمیز به زور برای حل مسائل بین‌المللی که با دامن زدن به سوء‌تفاهم‌های تاریخی میان تمدن‌ها، ملت‌ها و دین‌ها همراه است، نتیجه‌ای جز گسترش افراط‌گرایی و افزایش ناامنی نداشته است.

این تصویر دهشت‌زا از وضعیت گذشته و حال بشر، اما به هیچ‌وجه نمی‌تواند و نباید خیرخواهان را نسبت به آینده بهتر نومید کند. جا دارد که در آغاز هزاره سوم میلادی با تأمل در گذشته بشر و نگاه به آینده او زمان حال را به فرصتی تبدیل کنیم که با بهره‌گیری از آن بتوان شالوده زندگی مطمئن را بنا نهاد و به‌گونه‌ای از زندگی رسید که در آن انسان – همه انسان‌ها- در همه جا برخوردار از حرمت و امنیت و آزادی باشد و نا‌امنی موجود در شرق و غرب عالم به سوی امنیت و اطمینان خاطر بیشتر میل کند. امری که نظریه و پیشنهاد «گفت‌و گوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها» در صدد آن بوده است. به‌ویژه در این جهت، پیروان ادیان بزرگی که پیام‌آور محبت و عدالت و عرفان و اخلاق برای بشریت بوده‌اند رسالتی سنگین‌تر دارند.

به‌رغم وضعیت ناگواری که در طول تاریخ بر بشر حاکم بوده است با تأمل می‌توان دریافت که سیر تاریخ به سوی آزادی و رهایی انسان و عدالت برای او در حرکت بوده است و همین امر،‌ پشتوانه محکم برای گفت‌و گو است.

داوری درباره تاریخ در گرو داوری ما درباره وجود آدمی است که مدار و محور تاریخ است. در روایتی از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام آمده است که بنی آدم اعضای یک پیکرند و سعدی شاعر بلندپایه ایرانی این معنا را به زیبایی هر چه تمام‌تر بیان کرده است که؛

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

این انسان در دسترس زیست‌شناس و روان‌شناس نیست. برای شناخت این انسان باید نگاهی متفکرانه، فیلسوفانه و عارفانه داشت.

آدمی از آنجا که به دست خداوند و صورت او آفریده شده است و پروردگار از روح خویش در او دمیده است، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ نمی تواند باشد. دست خداوند به او تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب بخشیده است و صورت خداوند به او فرهنگ معنویت و روح پروردگار به او زندگی و جنبش. وحدت بشر و یگانگی تاریخ انسانی علاوه‌بر مبداء می‌تواند وحدت غایت و نهایت نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی و شرط لازم آن یعنی آزادی واقعی بشر نیست.

انسان چه در چنبر ادوار همیشه تکرار شونده هستی گرفتار باشد و چه در آنات و ایام زمان تاریخی، تاریخ را چه تاریخ پیش ببرد چه سوائق نفسانی و چه شیوه تولید و چه ابر مرد قهرمان، یک نکته مسلم است که فقط با اکسیر ایمان می توان از سلطه ضرورت تاریخی به فراخنای آزادی و رهایی فراز آمد. همچنانکه با نَفَس حیات بخش آزادی است که امکان انتخاب ایمان و معنویت فراهم می‌شود و چنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم، پیامبر آمده است تا زنجیرهای اسارت و قید و بندهای زمین گیرکننده از از دوش جان آدمی بر گیرد و آنان را به وادی ایمان و آزادی و عدالت فراخواند.

با چنین فهم و تفسیری از آزادی است که می‌توان از کرامت و فضیلت انسان هم در برابر استیلای سیاسی دولت‌ها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگی دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست. باری تاریخ انسان تاریخ آزادی است و چون چنین است انسان آزاد از قیدهای تحمیلی استعمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از زنجیره غرائز تلطیف نشده حیوانی (چون خشونت و درنده‌خویی) طبق سرشت انسانی خود جانب عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان، تاریخ شکوهمندی حق و فضیلت یافتن عدالت خواهد بود.

این سخن را می‌توان بیان دیگری از نظریه مسیانیسم (Messianism) در مسیحیت و مهدویت در اسلام دانست و همین نکته مهم، پیوند استوار و وحدت مضمون دو دین بزرگ الهی را نشان می‌دهد.

با چنین دید و تصویری از جهان و انسان است که می‌توان به اهمیت و جایگاه ممتاز گفت‌و‌گو در روزگار ما پی‌برد؛ امری که می‌تواند ظرفیتی جدید برای زندگی امن و مطمئن انسان در جهان دلهره‌آفرین کنونی به‌وجود آورد و علی‌رغم اختلاف‌های فراوان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، اشتراک‌ها را در تاریخ و فلسفه بیابد و افق‌های معنایی مشترک خلق کند. یعنی در عین تفاوت‌ها، با هم بودن، با هم ماندن و با هم شدن معنایی عملی پیدا کند و نظریه گفت‌و‌گوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها نیز روشن کننده چنین افقی به روی انسان تشنه رهایی و آزادی و همزیستی است.

اگر خیرخواهان صلاح‌اندیش و صلح‌جو تلاش و همت خود را بر نهادینه کردن گفت‌و گو و جایگزینی خصومت و ستیزه‌جویی با تفاهم استوار سازند دست‌آورد ارزشمندی برای نسل آتی به ارمغان آورده‌اند.

در موقعیت کنونی جهان،‌ سیاست‌های یک‌جانبه‌گرا و اعمال معیارهای دوگانه و غیرعادلانه در برخورد با مسائل جهانی و اعمال زور در حل آنها حاصلی جز سوء‌تفاهم و خشونت و ناامنی نخواهد داشت و باید در برابر آن که منجر به افراط‌گرایی و خشونت شده و می‌شود ایستاد.

همه دین‌های بزرگ بخصوص اسلام و مسیحیت و رهبران روشن بین آنها می‌توانند با تفکیک وجه تاریخی ادیان خود از محتوای آنها و تکیه بر حقایق مشترک، پیشتاز حرکت به سوی تفاهم و چاره‌اندیشی برای حل مشکلات مشترک بشری باشند و برای رسیدن به هدف‌های والای مشترکی که حقیقت یگانه دینهای الهی داشته‌اند، حرکت به سوی جهانی را آغاز کنند که در عین تنوع و احترام به تفاوت در فرهنگ ها و آداب و مناسک، برخوردار از روح معنویت عرفان، آزادی و پیشرفت و عدالت باشد و گام آغازین و بسیار مهم در این راه عبارت است از گفت‌و گوی به دور از تعصب و پیش داوری بر سر حقایقی که در پی آزادی و رستگاری بشر‌اند.

سید محمد خاتمی

مهرماه ۱۳۸۹

ارائه دید

"

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

برای اسلام نگرانم برای همین از دادن هیچ هزینه ای نمی ترسیم

برای اسلام نگرانم برای همین از دادن هیچ هزینه ای نمی ترسیم: "
مهدی کروبی با رد این ادعا که “جنبش سبز شکست خورده است”، خاطرنشان کرد “تداوم بازداشت مخالفان و منتقدین، ادامه سرکوب معترضان و همچنین بحران های موجود، دالِّ بر این است که جنبش عمیق است و هنوز زنده است.”

کروبی تاکید کرد “اگر حکومت اجازهٔ هر گونه تجمعی را می داد، دنیا شاهد حضور میلیونها نفر در خیابانهای کشور می بود و بدلیل اینکه محافل قدرت این مسئله را به خوبی‌ می دانند، به شدت در این شانزده ماه سرکوب کردند و به بیرحم ترین صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند.”

به گزارش نیویورکر، مهدی کروبی در مصاحبه با خبرنگار آن نشریه به سوالاتی پیرامون جنبش سبز، ایرانیان برون از مرز، سیاست های کشورهای خارجی در قبال جنبش و خطراتی که جان وی و خانواده اش را تهدید می کند و همچنین موارد دیگر پاسخ گفت.

قسمتی از این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:

لورا سکور: بحث های زیادی در خارج از ایران مطرح می شود مبنی بر اینکه جنبش سبز شکست خورده است. این روز‌ها دیگر خبری در مورد تظاهرات میلیونی مردم نمی شنویم و تعداد زیادی از چهره های مخالف یا زندانی شده اند یا به خارج از کشور رفته اند. آیا هنوز جنبش سبزی در ایران وجود دارد؟ آیا ساختار سازمانی و استراتژی برای رسیدن به اهدافش را دارد؟

مهدی کروبی: به دلیل سرکوب گستردهٔ حکومت، مردم در خیابانها در حال شعار دادن و تظاهرات نیستند، ولی‌ جنبش بسیار‌ عمیق است. اگر حکومت اجازهٔ هر گونه تجمعی در خیابانها را می داد، دنیا شاهد حضور میلیونها نفر می بود. محافل قدرت این را به خوبی‌ می دانند و به همین دلیل است که به شدت در این شانزده ماه سرکوب کردند و به بیرحم ترین صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند. دولت در حال حاضر مشکلات زیادی دارد….مسائل اقتصادی و سیاست خارجی‌ هر دو بسیار بحرانی هستند. تمام این مشکلات شرایط را برای اینکه دولت کنونی‌ بتواند به چیزی دست یابد را بسیار سخت کرده است. در ماههای و روزهای اولیه‌ بعد از انتخابات تعداد بسیار زیادی از چهره ها از رده های بالا تا پائین زندانی شدند و این روش ادامه دارد. تمام اینها نشان این است که جنبش هنوز زنده است.

لورا سکور: در میان ایرانیان مهاجر تعداد زیادی هستند که در زمانی‌ که ایران را ترک کردند در زمینهٔ سیاسی بسیار فعال بودند (خیلی‌ از آنها به تازگی ایران را ترک کردند)و علاقمند هستند که بتوانند از خارج از کشور در جنبش سبز فعال باشند. در صورت امکان چه نقشی‌ این ایرانیان خارج از کشور میتوانند ایفأ کنند؟

مهدی کروبی: ایران متعلق به تمام ایرانیان است، از آنانی‌ که ایران را سالهای پیش ترک کردند تا کسانی‌ که امروز در ایران زندگی‌ می کنند. من همیشه تاکید کرده ام که ایرانیان خارج از کشور باید هویت ملی‌ خودشان را حفظ کنند و با وطنشان در ارتباط بمانند. من نمی توانم به ایرانیان خارج از کشور بگویم چه کار کنند، ولی‌ می‌تونم بگویم که بسیار خوب می شود اگر بتوانند افکار عمومی و دیدگاههای روشنفکرانهٔ ایران را در خارج از کشور همراهی کنند تا بتوانند صدای کسانی‌ باشند که در داخل ایران صدایشان به جای نمی رسد.

لورا سکور: به نظر شما سیاست دولت ایالات متحده در قبال جنبش سبز باید چگونه باشد؟

مهدی کروبی: نگاه ما به مردم خودمان، کشور خودمان و منافع خودمان است.ما تلاش می‌کنیم که از هرگونه وابستگی یا تعیین استراتژی برای کشورهای دیگر دوری کنیم. این جنبش مسئولیت خود ما است و ما از ملتها و دولتهای دیگر انتظار نداریم که کاری برای ما انجام بدهند، ولی‌ اگر آنها از روی انساندوستی احساس وظیفه می کنند که از ما حمایت کنند آن مسالهٔ جدایی است.

لورا سکور: آیا احساس می‌کنید که امنیت و آزادی شما در خطر است؟ چطور می شود در این فضا فعالیت و زندگی‌ کرد؟ آیا این شرایط زندگی‌ روزمرهٔ شما به عنوان یک شهروند و یک رهبر سیاسی را عوض کرده است؟

مهدی کروبی: مشکلات زیاد وجود دارد و فشار بسیار شدید است. من هیچ امنیتی در منزلم ندارم. اخیرا، برای پنج روز مداوم، سنگ و نارنجک دست ساز به منزلم پرتاب می شد. همسایه های ما ترسیده بودند، منزلشان سوخت و تخریب شد. مخالفان ما از هیچ کاری واهمه ندارند، آنها دفتر حزب من و حتی دفتر شخصی من را بستند. من می‌دانستم که ممکن است چنین رفتارهای خصمانه ای با من بشود. از زمانی‌ که من رئیس مجلس بودم تا امروز که هیچ پست دولتی ندارم، همیشه از حق مردم دفاع کرده ام. من برای هر رویداد یا تصادفی آماده هستم، و هیچ ترسی ندارم. ولی‌ من در مورد اسلام نگرانم، می ترسم که این افراد که به نام اسلام مردم را مورد حمله و آزار قرار می دهند به این وسیله در چشم جهانیان آسیبهای جدی به دین ما وارد می کنند.

لورا سکور: سال گذشته شما اتهامات آزار جنسی در زندانهای ایران را به صورت عمومی مطرح کردید. تا آنجا که شما اطلاع دارید آیا چنین آزارهایی همچنان اتفاق می افتند یا این مساله پیگیری شده است؟

مهدی کروبی: در فرهنگ ما، قربانیان تجاوز جنسی‌ از شرم و افسردگی رنج می برند. ضمنا مسئولین شرایط را بسیار تهدید آمیز کرده اند به شکلی‌ که قربانیان تجاوز جنسی‌ می ترسند که این مساله را مطرح کنند. به همین دلیل بعضی‌ از قربانیان تجاوز جنسی‌ به من مراجعه کردند و به دنبال آن بعضی‌ از آنها مجبور شدند یا سکوت کنند یا کشور را ترک کنند. من حتی نمی دانم این افراد در چه شرایطی هستند یا در رو به بهبود هستند. من تنها شکایت‌های آنها را ثبت کردم و فیلمی از اتفاقاتی که گفتند بر سر آنها در مدتی‌ که در زندان بودند آمده بود تهیه کردم، تا اگر کسی‌ خواست انکار کند که زندانیان مورد تجاوز جنسی‌ قرار گرفته بودند من مدرکی دستم باشد. من بطور واضح می‌گویم: روزهای اولیه‌ بعد از جنبش آنها مردم را در زندانها مورد تجاوز جنسی‌ قرار دادند و هنوز آنها به شکنجه زندانیان به وحشی ترین شکل ممکن ادامه می دهند. من مدرکی‌ که اخیرا نشانگر آزار جنسی‌ در زندانها یا به صورت مداوم باشد ندارم.
"

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

زهرا رهنورد به کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی پیوست

<div style="direction:rtl;text-align:right">زهرا رهنورد به کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی پیوست</div>: "
به تازگی کمپینی با عنوان خانواده بزرگ زندانیان سیاسی آغاز به کار کرده است .کمپینی که هرکس مایل است می تواند با عضویت در آن به عنوان خواهر، برادر، پدر یا مادر یک یا چند زندانی سیاسی هرکاری که می تواند برای آزادی شان انجام دهد.

به گزارش کلمه ، زهرا رهنورد ، نویسنده و استاد دانشگاه نیز در نوشته ای کوتاه پیوستن خود را به این کمپین اعلام کرده است هر چند تاکید کرده که نمی تواند زندانی خاصی را از بین زندانیان برگزیند اما برای آزادی همه زندانیان سیاسی آزادی خواه ایران تلاش خواهد کرد .

متن یادداشت کوتاه زهرا رهنورد به این شرح است:

اگر چه تحت سلطه حاکمیت فعلی، ایران یک زندان بزرگ است با یک محیطی پادگانی و تفتیش عقاید در این زندان بزرگ زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان و خانواده ها را تهدید می کند و هیچ یک امنیت ندارند و امنیت شغلی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای شان به یک آرزو تبدیل شده است .

من با نگرش اصلاحی برای امنیت در کشور ایران کمر همت بسته ام، یعنی برای آزادی و آبادی و دمکراسی در ایران تا این زندان بزرگ را همه با هم دست در دست هم به گلستانی خرم و جامعه ای مدرن و پیشرفته تبدیل کنیم تا همه ایرانیان آزاد و آزاده باشند .

من در عین حال به کمپین خانواده برزگ زندانیان سیاسی می پیوندم چرا که در دل زندان بزرگی که نامش کشور ایران است زندانهای متعددی در سراسر کشور شناخته شده و پیدا و پنهان در استانها و شهرهای کشورمان آزادی خواهان را به بند کشیده است .

من به کمپینی که برای آزادی این زندانیان تشکیل شده می پیوندم ،خودم را عضوی از خانواده بزرگ زندانیان سیاسی می دانم و برای دفاع از همه زندانیان سیاسی ایران فعالیت می کنم ،چرا که همه آنها همراهان حق و آزادی و خواهران و برادران من هستند .چگونه می توانم کسی را از میان اینان برگزینم ؟ آیا می توانم از زنی که دو فرزند خردسالش در فراقش بی قراری می کنند بگذرم یا آن جوانی که مادر و همسرش نگران رنجها و شکنجه های او هستند ؟یا آن پدری که همچون ستون بنای آزادی است؟ یا آن دختر جوانی که لباس زندان را به رخت عروسی و شعرها و هلهله های جشن ها ترجیح داده است؟ کدام را می توانم انتخاب کنم تا از او حمایت کنم و برای آزادی اش تلاش کنم ؟ نه! من مدافع همه زندانیان آزادیخواهم و همه آنها را اعضای خانواده خود می دانم و امیدوارم جشن یپروزی سعادت مردم را همه با یکدیگر برگزار کنیم .

زهرا رهنورد

هجدهم مهرماه ۱۳۸۹

سایت کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی

آدرس کمپین در فیس بوک :http://www.facebook.com/FreeMyPoliticalFamilyCampaign  
"

در برابر جفا و تعرض به جایگاه مرجعیت امام (ره) سکوت نکنید

در برابر جفا و تعرض به جایگاه مرجعیت امام (ره) سکوت نکنید: "
مهدی کروبی با ارسال نامه ای به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، خواستار جلوگیری از تحریف تاریخی پیرامون زندگی و ابعاد علمی و معنوی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی شد.

به گزارش سحام نیوز، کروبی در این نامه ضمن انتقاد از مطالب خلاف واقع محمد یزدی، به ذکر مواردی تاریخی پیرامون زندگی رهبر فقید جمهوری اسلامی پرداخت و با اشاره به تربیت بیش از هزار شاگرد برجسته حوزوی توسط امام (ره) نوشت: در گزارش تنظیمی ساواک قم در دهه ۳۰ و زمان حیات آیت الله بروجردی، آینده مرجعیت قم را گزارش می کند. در آن گزارش چنین مطرح می شود “آیت الله سید روح الله خمینی بزرگترین درس خارج را در قم دارد و تعداد شاگردان زیادی حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، در کلاس ایشان حاضر می شوند.”

کروبی با تاکید بر اینکه “آیت‌الله یزدی … در بخشی از آن جفایی آشکار نسبت به امام و جایگاه مرجعیت و علمی ایشان روا داشتند” خواستار آن شده که “موسسه تنظیم و نشر آثار امام با در نظر گرفتن خسارت های احتمالی آن و برای تنویر افکار عمومی و ممانعت از تحریف تاریخی در این زمینه رسما به آن پاسخ دهد.”

وی خاطرنشان کرده است: “همگان هجمه ها و فشارهای متعدد دستوری بر آن موسسه را بخوبی واقف هستند. لیکن سکوت در برخی موارد حساس و تعیین کننده، ضایعات سنگینی در بر خواهد داشت. با درک چنین شرائطی مجددا به این دلیل تاکید می کنم که اینبار نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته است آنهم توسط یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم!! فلذا هر گونه سکوت و اغماض ممکن است به تحریف موضوع در گذر زمان منجر شود.”

متن کامل نامه مهدی کروبی به حمید انصاری، مسئول موسسه آن به شرح زیر است:

با سلام و احترام

همانطور که می دانید آیت الله یزدی از اعضای محترم شورای نگهبان در مصاحبه ای با هفته نامه پنجره پیرامون عملکرد جامعه مدرسین قبل از پیروزی انقلاب مطالب متنوعی مطرح کردند و در بخشی از آن جفایی آشکار نسبت به امام و جایگاه مرجعیت و علمی ایشان روا داشتند که لازم است موسسه تنظیم و نشر آثار امام با در نظر گرفتن خسارت های احتمالی آن و برای تنویر افکار عمومی و ممانعت از تحریف تاریخی در این زمینه رسما به آن پاسخ دهد. همگان هجمه ها و فشارهای متعدد دستوری بر آن موسسه را بخوبی واقف هستند. لیکن سکوت در برخی موارد حساس و تعیین کننده، ضایعات سنگینی در بر خواهد داشت. با درک چنین شرائطی مجددا به این دلیل تاکید می کنم که اینبار نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته است آنهم توسط یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم!! فلذا هر گونه سکوت و اغماض ممکن است به تحریف موضوع در گذر زمان منجر شود.

البته آقای یزدی مطابق رویه گذشته شان مطالبی خلاف واقع و نسبت های مکرر ناروا به افراد حقیقی – منجمله اینجانب- وارد ساختند که در حال حاضر محل بحث و نقد بنده نیست. اما اینجانب به سهم خود و برای تنویر افکار عمومی لازم میدانم نکاتی را در باب این ادعای نادرست که صرفاً به خاطر پاره ای از مسایل سیاسی بیان شده، مطرح کنم. ایشان در مصاحبه خود چنین گفتند ” … امام قبل از دستگیری در سال ۱۳۴۲ عنوان مرجعیت نداشت و جامعه مدرسین عنوان مرجعیت را به ایشان عطا کرد تا دست ساواک از هرگونه تعرض به جان امام را ببندد. ”

عبارت فوق الذکر زمینه برداشت نادرستی مبنی بر اینکه “امام پیش از آغاز نهضت از مراجع تقلید محسوب نمی شدند و عنوان مرجعیت توسط برخی از آقایان به ایشان اعطا شد تا مطابق قانون اساسی مشروطه دارای مصونیت شوند” را بوجود آورده است. این ادعای نادرست انگیزه و عللی سیاسی دارد که باز کردن آن را در شرائط فعلی به صلاح نمی دانم و تنها به این بسنده می کنم که قیاس مورد نظر آقای یزدی قیاس مع الفارق است.

بیاد داریم که بدنبال رحلت مرجع بزرگ و عام تقلید آیت الله العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰ فضلا و مدرسین حوزه ها علمیه و علماء در شهر های مختلف با توجه به وجود مراجع مختلف در قم و نجف وتهران و مشهد با تشخیص خودشان شخصیت مورد نظر و واجد شرایط مرجعیت را معرفی و به تبلیغ آن مبادرت می کردند. در آن زمان امام خمینی که هنوز مبارزه سیاسی خود را آغاز نکرده بود بصورت گسترده ای از سوی فضلا و مدرسین به عنوان مرجع تقلید مطرح و معرفی شد. در آن مقطع در درس خارج امام ۵۰۰ الی ۶۰۰ شاگرد برجسته حضور داشتند که این رقم قابل قیاس با دروس خارج سایر علما که بعضا از ۱۰ یا ۱۵ نفر شروع و در مواردی اندک به ۱۰۰ نفر می رسید، نبود. بطور مثال در درس مرحوم آیت الله شیخ عباسعلی شاهرودی که اتفاقا آقای یزدی در آن شرکت می کردند تعدادی محدودی حضور داشتند. این موضوع در گزارش تنظیمی ساواک قم در دهه ۳۰ و زمان حیات آیت الله بروجردی، آینده مرجعیت قم را گزارش می کند. در آن گزارش چنین مطرح می شود “آیت الله سید روح الله خمینی بزرگترین درس خارج را در قم دارد و تعداد شاگردان زیادی حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، در کلاس ایشان حاضر می شوند. ” بعد از رحلت مرجع بزرگ شیعه روزنامه کیهان در کنار جراید دیگر که به قم می آمدند تا از وضعیت و آینده مرجعیت گزارش تهیه کنند، در مطلبی تصریح کرد” درس حاج آقا روح الله خمینی بین علمای موجود ممتاز است و حدود ۵۰۰ الی ۶۰۰ نفر در آن شرکت می کنند. ” آثار علمی و کم نظیر امام در علوم منقول و معقول که بالغ بر دهها جلد می شد جایگاه علمی ایشان را در میان علمای آن زمان متمایز ساخته بود. امام صرف نظر از کتب فلسفی، عرفانی و اخلاقی، تالیفات ارزشمندی در فقه استدلالی، فقه غیراستدلالی، اصول فقه و تقریرات از خود بجا گذاشتند. مرحوم آیت الله مصطفی خمینی در خلال بازجویی ها می نویسد پدرم حدود ۱۰۰۰ شاگرد در درس خود دارد که ۴۰۰ نفر از شاگردان ایشان دارای اجتهاد هستند.

اینجانب بیاد دارم در جلسه ای تعدادی از شاگردان و علما در پذیرش مرجعیت و انتشار رساله و آثار ایشان از جمله حاشیه بر عروه الوثقی که یکی از مهم ترین کتب فتوایی نزد شیعه امامیه است اصرار داشتند. در اینجا مناسب است حلقه اول از شخصیت ها و علمایی که بعد از رحلت آیت الله بروجردی امام را به عنوان مرجعیت معرفی می کردند، یادآوری کنم. مجاهد معروف مرحوم آیت الله ابولقاسم کاشانی به نزدیکان و ارادتمندانش توصیه کرده بود که از حاج آقا روح الله تقلید کنید و تعبیرشان این بود که بین همه علما امتیازاتی دارد و خیرالموجودین است. علی رغم اینکه امام از مطرح شدن برای مرجعیت پرهیز می کرد، فضلا و اساتید و آیات بزرگواری چون مرحوم فاضل لنکرانی، یوسف صانعی، ابطحی کاشانی، محقق قمی، مسافری نجف آبادی، محمدی گیلانی، عباس محفوظی گیلانی، محصل نیشابوری،مرحوم ربانی املشی، تقدیری، مرحوم بنی فضل، حسین اشتهاردی و شهید حیدری در کنار جمع کثیر دیگر در بیت امام با پا فشاری از امام اذن انتشار رساله برای آگاهی عموم را خواستار شدند که این درخواست مورد موافقت ایشان قرار گرفت و ایشان به عنوان یکی از مراجع مطرح شیعه در کانون توجه قرار گرفتند و پس از مدتی کوتاه طبق معمول حوزه ها از وجوهات شرعیه، پرداخت شهریه به طلاب را شروع کرد.

در چنین شرائطی دکتر امینی نخست وزیر وقت برای دیدار با مراجع تقلید به قم آمدند و از جمله به دیدار حضرت امام رفتند و ایشان در آن ملاقات به تفصیل دیدگاه های خود را مطرح کردند. لذا باید اذعان کرد که مرجعیت امام بر اساس سنت رایج در حوزه و با عنایت به جایگاه ممتاز ایشان در حوزه از سال ۱۳۴۰ مطرح شد و بدنبال نهضت عده ای به تبعیت از مردم و برخی علمای بزرگ حوزه، اقدام به معرفی ایشان بعد از سال ۱۳۴۲ به عنوان مرجع نمودند.

رژیم نیز که بخوبی خطر امام را درک کرده بود تلاش ناکامی کرد که ایشان را همچون آیت الله کاشانی، مجتهدی سیاسی به مردم معرفی کند. لیکن نفوذ و جایگاه عمیق مرجعیت امام و رابطه او با مقلدان فراوانش این توطئه را ناکام گذاشت. جای بسی تعجب است که بعد از گذشت ۵ دهه از آن زمان و در راستای اغراض سیاسی و توجیه برخی رفتارهای سیاسی انجام گرفته امروز باید شاهد طرح این موضوع با قیاسی ناشیانه ای از سوی عضو شورای نگهبان باشیم. غافل از این نیستیم که خرداد ۴۲ که امام دستگیر و بدنبال آن کشتار انجام شد، در قم و تهران و ورامین حکومت نظامی اعلام گردید؛ آن زمان جمع کثیری از مراجع و علماء با صدور اعلامیه هایی بر مقام مرجعیت ایشان تاکید کردند.

اینجانب بر این باورم که علیرغم شرایط موجود و حساسیت های بسیار نسبت به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی مناسب است این موسسه برای جلوگیری از هرگونه تحریف تاریخی با باز کردن ابعاد این موضوع بطور ماهوی به آن بپردازد.

توفیق و سلامت همه عزیزان موسسه تنظیم و نشر آثار امام را از پروردگار عالم مسئلت می نمایم.

مهدی کروبی/ ۲۰ مهر ۱۳۸۹


"

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

خدا را شکر که ظلم را توجیه نکردیم و ذلیل نشدیم

خدا را شکر که ظلم را توجیه نکردیم و ذلیل نشدیم: "
از سقوط افرادی مثل حسین شریعتمداری غصه می‌خورم

ادعا می‌کنند که شهدا را بهتر از ما می‌شناسند؛ پس چرا صفات شهدا را ندارند؟

همسر شهید حمید باکری، در نامه‌ای به همسر شهید همت، با یادآوری گوشه‌ای از خاطرات تلخ گذشته و ناگفته‌هایی از این شهدا، ادعای حسین شریعتمداری که گفته بود این شهدا را بهتر از همسرانشان می‌شناسد، اشاره کرد و پرسید: چرا در این بنده خدا از صفات بارز شهدا دیده نمی‌شود؟!

به گزارش کلمه، فاطمه امیرانی در نامه‌اش به ژیلا بدیهیان، به صحبتهای شهید همت در آخرین تماس تلفنی‌اش اشاره کرده که گفته بود: “بچه‌ها تو را دارند که مادر بسیار خوبی هستی و خواهی بود. ولی نمی‌دانم چگونه زن جوانم را در دنیایی تنها بگذارم که یک مرد در آن پیدا نمی‌شود؟!” خانم امیرانی همچنین دعای خانم بدیهیان دعای وی در هنگام خاکسپاری شهید همت را یادآور شد که از خدا خواسته بود مثل شهد همت در دنیا به او هم راحتی ندهد، و نیز به گفته‌های بعدی او اشاره کرد که گفته بود: خدا چه زود حاجتت را داد!

همسر شهید باکری همچنین در پاسخ به اظهارات اهانت‌آمیز کوثری نماینده مدعی اصولگرایی مجلس، نوشت: خوشبختانه ما به کمک خدا و شهدا ۲۶ سال، نه با بیت المال بلکه با حقوق حلال معلمی، در خانه خود برای شهیدانمان سالگرد گرفته‌ایم و احتیاج به سرکشی ایشان هم نداشته‌ایم. سرپرست ما خدا بود و ارواح مطهر شهدا که به تایید اطرافیانمان هیچ‌وقت ما را تنها نگذاشته اند. اگر ایشان به سرپرست نیاز داشتند، می‌توانند روی ما حساب کنند.

وی همچنین درباره علت نگارش این نامه هم توضیح داد: چند روز در فکر این بودم مطلبی برای کسانی که در حق تو جفا کرده‌اند، بنویسم. اما نه برای اینکه بخواهم از تو دفاع کنم. بلکه به خاطر کسانی که این صحبت‌ها را می‌شنوند و به غیبت و گناه می‌افتند. ما همیشه سعی کرده‌ایم اخلاق را رعایت کنیم. نمی‌دانم چرا دوست دارند مجبورمان کنند خاطراتی را تعریف کنیم که ممکن است آبرو از خیلی‌ها ببرد. اینها را برای آن نگفتم که دلمان خنک شود، فقط نیتم این بود که مردم بی‌گناه در راه رسیدن عده‌ای به خواسته‌های دنیایی‌شان، به گناه نیفتند.

متن کامل نامه همسر شهید حمید باکری را که در اختیار کلمه قرار گرفته، در ادامه می‌خوانید:

بسم رب الشهداء والصدیقین

خدمت همسر بزرگوار شهید ابراهیم همت، خانم بدیهیان

عزیزتر از جانم سلام.

مطالبی که این روزها درباره من و تو گفته یا نوشته شده، یک بار دیگر خاطرات تمام این سالها را به یادم آورد. شاید بهترین کسی که حرفهایم را می‌فهمد و می‌توانم با او درد دل کنم، خودِ تو باشی.

من و تو همیشه غم سنگینی را با خود می‌کشیدیم. اما غمی شیرین بود و به آن افتخار می‌کردیم. چون در این غم ما با انسانهایی مانوس بودیم که همانند شهدای کربلا صعود کردند. به روز عاشورا که فکر می‌کنم، می‌بینم عاشورا با تمام زشتی‌هایش، زیبا هم هست. رشد انسانها و بهترین روابط انسانی را در آن روز می‌توان دید. در آن روز حر با یک انتخاب به قله انسانیت صعود می‌کند. در دفاع مقدس هم انسانهایی که اغلب آنها معمولی بودند، با انتخاب درستی که کردند، از عالم زمینی بریدند و پرواز کردند. خوش به حال شهدا که در آن زمان شاهد رشد و صعود انسانها بودند.

اما ما این روزها شاهد سقوط انسانها هستیم. شهدا یک یک خاکریزهای اخلاق را فتح می‌کردند و برعکس، این دوستان دیروز ما از خاکریزهای بی‌اخلاقی عبور می‌کنند. و بدتر از همه، فکر می‌کنند برای اسلام است و اشکالی ندارد! یکی از کسانی که این روزها ما را از تراوشات ذهنیشان بی‌نصیب نگذاشته‌اند، آقای حسین شریعتمداری است. ایشان چندین سال در راس رسانه‌ای قرار گرفته‌اند که به راحتی در اختیار تمام مردم ایران قرار می‌گیرد و در این مدت تلاش کرده‌اند طرحی برای تمامی ایرانیانی که در این سرزمین زندگی می‌کنند، بدهند تا به آن‌جایی برسند که ایشان در نظر دارند! انگار متوجه نیستند که انسانها زمین نیستند و نمی‌توان برای ساختن آنها نقشه داد. و تعجبی ندارد که طبق روال شهرداری فکر می‌کنند هر کس در طرحشان نباشد باید از صحنه روزگار حذف شود! آقای شریعتمداری فکر می‌کنند در این سالها کار فرهنگی کرده‌اند تا مردم را به دینی که پیامبرش رحمه للعالمین است، هدایت کنند. اما با کلام قهرآمیزشان همیشه دیگران را آزار داده اند و به بدترین ها متهم کرده‌اند. ایشان ادعا کرده‌اند که شهدا را بهتر از ما می‌شناسند. اما این حکمشان یک نقیض دارد که: چرا در این بنده خدا از صفات بارز شهدا دیده نمی‌شود؟! من واقعا برای سقوط افرادی مثل ایشان غصه می‌خورم. و بدتر از آن فکر می‌کنم فرصتشان تنگ است. ایشان خیلی “من” شده‌اند و به فرموده امام خمینی” من شیطان است.”

بگذریم. می‌خواهم از تو بنویسم. از زن جوانی که سال ۶۲ در پادگان الله اکبر اسلام آباد دیدم. قد بلندی داشت و خوب صحبت می‌کرد. دانشجوی شیمی بود. و شوهرش یکی از آن مردان مرد بود که خیلی ها آرزوی دیدنش را داشتند. یادم هست تعریف می‌کردی که حاجی گفته بود: “وقتی به حج مشرف شدم، از خدا سه چیز خواستم. اول تو را، دوم آنکه خدا دو پسر به من بدهد که ادامه دهنده راهم باشند و سوم برای یک لحظه هم شده زودتر از امام از دنیا بروم و در کشوری که نفس امام در آن نیست، زندگی نکنم!” راستی او چه خوب آینده را پیش‌بینی کرده بود!!! به نظرت اگر امروز حضور فیزیکی داشت، در پاسخ به کسانی که به خود اجازه می‌دهند برای اثبات تفکراتشان به شعور و انتخاب او توهین کنند، چه پاسخی می‌داد؟! شنیده‌ای که آقای کوثری، همان فرمانده سابق سپاه محمد‌رسول‌الله، افاضات فرموده که: “حاجی فرصت نکرد تا سببی ها را مثل خانواده نسبی‌اش تربیت کند.” عزیز دل! واقعا جا دارد از همه زنان هم‌وطن عذرخواهی شود که نماینده مجلس ما این‌گونه فکر می‌کند.

آن روزی که شما را در اسلام آباد دیدم، مهدی یک ساله و مصطفی عزیز در راه بود. با شوق و ذوق از این‌که در دانشگاه کرمانشاه دانشجوی مهمان شده بودی، حرف می‌زدی. چون تو دوست نداشتی از تحصیل عقب بمانی، او هم دوست نداشت از تو دور بماند.

حمید همیشه از تنها ماندن من ناراحت بود و فکر می‌کرد که عمر من در انتظار بازگشت او به هدر می‌رود. یادم هست توصیه می‌کرد کتاب بخوانم و وقت خود را با مطالعه پر کنم. وقتی تو را دیدم، چقدر خوشحال شدم که هم‌صحبت خوبی پیدا کرده‌ام و با هم رفیق شدیم. مدتی نگذشت که حمید شهید شد. آن زمان شما در اصفهان بودید. من تنها و بدون حمید به ارومیه برگشتم. یادم هست وقتی با من تماس گرفتی، چقدر از غم من اندوهگین بودی! اما فردای آن روز، عزیز تو هم با قافله مجنون همراه شد. و این غم عمیق مشترک، ما را به هم نزدیک‌تر کرد. مدتی که گذشت، بدون آنکه با هم صحبتی کرده باشیم، هر دو تصمیم گرفتیم به هجرت! احساس می‌کنم هر دو فرار می‌کردیم. قبلا برایت گفته‌ام که حمید در آخرین سفرمان به ارومیه از من قول گرفته بود که هیچ وقت به ارومیه بر نگردم. من از جایی فرار می‌کردم که حمید را آزار داده بود … تو از چه فرار می‌کردی؟؟

یادم هست آقا مهدی برای کمک به اسکان ما به قم آمده بود. خیلی نگران بود که من و تو چگونه می‌خواهیم چهار فرزندمان را که سه تای آنها شیرخوار بودند، در شهری غریب بزرگ کنیم. نمی‌دانم می‌خواست خودش را آرام کند یا ما را، وقتی آن حدیث قدسی را برایمان گفت که خداوند می‌فرماید: “هر شهیدی که می‌رود، من جای او را در آن خانه می‌گیرم.” به کمک آقا مهدی در منزل شهید زین‌الدین ساکن شدیم. می‌دانم تو هم فکر می‌کنی که آقا مهدی باکری، چه “نسبی” خوبی برای بچه‌ها بود! در همان یک سال بعد از حمید هر کاری می‌توانست برای ما انجام داد. مهمتر از همه، به فکر ما احترام می‌گذاشت. وقتی همه فامیل با رفتن من به قم اعتراض کرده بودند، گفته بود: “هر کجا فاطمه راحت‌تر می‌تواند بچه‌هایش را بزرگ کند، آنجا خوب است.” یادم هست برادر صالحی همراه تو آمده بود. یک بسیجی کم سن و سال از دوستداران حاجی بود. آن اوایل تا مدتی از تهران برای ما آب می‌آورد تا بچه هایمان کم کم به آب قم عادت کنند! و هر کاری داشتی سعی می‌کرد برایت انجام دهد. و چه شیرین! که هنوز هم بچه ها به ایشان عمو می‌گویند و برای من و شما هم هنوز برادر صالحی است! بعد از رفتن آقا مهدی و بقیه، من و تو در آن خانه با بچه‌هایمان تنها ماندیم. در غم و شادی های هم شریک شدیم. تو که در اوج غصه‌هایت، ذوق و شوخ‌طبعی اصفهانی داشتی، گاهی باعث می‌شدی خنده ای بر لبان من بیاید. می‌گفتی: “فاطمه! مثل حاجی می‌خندی! با او هم شوخی می‌کردم، مثل تو می‌خندید.”

عزیزتر از جانم! همیشه زحمت‌ها و امتحان‌ها و غصه‌های تو بیشتر از من بود. ای فامیل سببی همت‌ها! یادت هست مجبور بودی برای گرفتن مستمری شهید، هر ماه در آن شرایط سخت جنگ، ساعت‌ها با دو بچه شیرخواره و یک ساک بر روی شانه، در میان مردان در ترمینال منتظر وسیله‌ای باشی! و ناراحت بودی از آنکه تنها می‌توانستی مصطفی را بغل کنی و مهدی پسر یک ساله و نیمه‌ات مجبور بود خودش راه بیاید. طفلک وقتی گریه می‌کرد و بغل تو را می‌خواست، مجبور بودی به او بگویی: “مهدی! تو دیگر مرد شده‌ای! خودت باید راه بیایی!!!” … خاطرم هست یک بار وقتی برگشتی، دیدم با حالتی آشفته، در حالی که هر دو بچه‌ات تب کرده بودند، در آستانه در ایستادی و گفتی: “(نسبی‌ها) گفتند برای آینده بچه ها پس‌انداز می‌خواهیم بکنیم!” و حقوقت را ندادند! آن سه هزار و چهارصد تومان را !!! گفته بودند برای آینده بچه ها یک دستگاه یخچال خریده‌اند! بغلت کردم و با هم گریستیم و گفتم ناراحت نباش با کمک هم زندگی می‌کنیم!!!!

و بالاخره قانون‌ها عوض شد و تو با هوش و مدیریتی که همیشه از آن بهره‌مند بودی، توانستی یادگاران شهید همت را در بهترین شرایط بزرگ کنی. هر دو افتخار می‌کردیم که یادگاران شهدا پیش ما هستند و آنها بهترین امانت‌هایشان را به ما که سببی بودیم، سپردند. عزیز دل! چقدر دینداری برای من و تو سخت بود! امکانات زیادی برای تو از طرف خانواده خودت می‌توانست فراهم باشد. امکاناتی که داشتنش برای خیلی‌ها بزرگترین آرزو بود، اما تو به خاطر آرمان‌هایت همه را پس زدی! اگر برای دیگران دینداری حج عمره و سفر کربلا و مشهد بود، برای من و تو داغ دل و هجران و دویدن بود. تو که بیشتر از همه درد کشیده بودی، بیشتر با مردم همدردی می‌کردی. می‌گفتی وقتی حاجی را به خاک می‌سپردند، از خدا خواستی مثل او در دنیا به تو راحتی ندهد. البته بعدها شوخی می‌کردی که خدا چه زود حاجتت را داد!

فراموش نمی‌کنم آن زمان اگر بچه‌های جنگ و جبهه می‌خواستند ازدواج کنند، به کمکشان می‌رفتی! یادم نمی‌رود همیشه از تو تعجب می‌کردم که چرا برای زنانی که شوهرانشان به جبهه رفته بودند، خرید می‌کنی، در حالی که خودت تنهایی! خاطرت هست چگونه برای همسران شهدا که با نامردی از خانه‌هایشان بیرون شده بودند، در به در دنبال خانه می‌گشتی!

اما مهم‌تر از همه، آنچه باعث شد شهید همت در بین جوان‌هایی که او را ندیده بودند، شناخته شود و جایگاهی پیدا کند، مصاحبه تو با روایت فتح بود. چقدر زیبا از چشمان همت گفتی! چه محجوب از عشقتان گفتی! داستان آن جمله آخر همت در پشت تلفن را همیشه به یاد دارم که به تو گفته بود: “کاش اینجا بودی و برای حتی ساعتی تو را می‌دیدم!” یادت هست که همیشه به من می‌گفتی حاجی نگرانت بوده و می‌گفته: “بچه‌ها تو را دارند که مادر بسیار خوبی هستی و خواهی بود. ولی نمی‌دانم چگونه زن جوانم را در دنیایی تنها بگذارم که یک مرد در آن پیدا نمی‌شود؟!” و چه نگرانی بجایی بود!…

عزیزتر از جانم! هیچ‌گاه روزی را که تنها و غریبانه به تهران آمدی تا استخوان‌های برادر ۱۸ ساله‌ات را که در اسفند سال ۶۲ در مجنون شهید شده بود، بعد از سالها تحویل بگیری، فراموش نخواهم کرد. به یاد دارم من مدرسه بودم و نمی‌توانستم همراه تو بیایم. و تو به تنهایی باقی‌مانده جنازه برادرت را به اصفهان بردی. یادت هست از کارمندی در بنیاد شهید سوال کرده بودی که “برنامه‌ای برای تشیع ندارید؟!”و او به طعنه گفته بود: “می‌خواهی از این هم سردار رشید بسازی؟؟” کسی خبر دارد که مجبور شدی تا آخر عمر مادرت، شهادت برادرت را از او مخفی کنی و همیشه سنگینی غم‌ها را به تنهایی بر دوش بکشی؟!

من همواره افتخار می‌کنم که توفیق داشتم در کنار فرزندان همت بمانم و شاهد بزرگ شدن آنها باشم. من با خانواده شما نسبت خونی ندارم. ولی خدا را شاکرم که اعتقادات و آرمان‌های مشترکمان باعث شد رابطه ما مثل دو خواهر باشد. حیف که خانواده نسبی حاجی، قدرتان را ندانست و باید شرمنده روی او باشند!

خدا را شاکرم که دو ارثیه نیک از شهدا به ما عطا فرمود. یکی قلب شکسته که قیمت دارد و شاید باعث شود آفت قسی‌القلب شدن از انسان دور شود. که نتواند ظلم را ببیند و چیزی نگوید و حتی توجیه کند! و دوم آنکه دنیا از چشم ما افتاد! به قول آقا مهدی: “دنیا برای معصومین چه بوده که برای ما چیزی باشد!” خدا را شکر به خاطر خواسته‌های دنیایی ذلیل نمی‌شویم!

راستی باید به آقای کوثری هم تذکر بدهیم که کمک به خانواده شهید، گرفتن مراسم سالگرد نیست. خوشبختانه ما به کمک خدا و شهدا ۲۶ سال، نه با بیت المال بلکه با حقوق حلال معلمی، در خانه خود برای شهیدانمان سالگرد گرفته‌ایم و احتیاج به سرکشی ایشان هم نداشته‌ایم. سرپرست ما خدا بود و ارواح مطهر شهدا که به تایید اطرافیانمان هیچ‌وقت ما را تنها نگذاشته اند. اگر ایشان به سرپرست نیاز داشتند، می‌توانند روی ما حساب کنند. و الحمد لله که اگر سواد و علم ما از ایشان بیشتر نباشد، کمتر هم نبوده که به هدایت و راهنمایی امثال ایشان نیاز داشته باشیم!

چند روز در فکر این بودم مطلبی برای کسانی که در حق تو جفا کرده‌اند، بنویسم. اما نه برای اینکه بخواهم از تو دفاع کنم. بلکه به خاطر کسانی که این صحبت‌ها را می‌شنوند و به غیبت و گناه می‌افتند. ما همیشه سعی کرده‌ایم اخلاق را رعایت کنیم. نمی‌دانم چرا دوست دارند مجبورمان کنند خاطراتی را تعریف کنیم که ممکن است آبرو از خیلی‌ها ببرد. اینها را برای آن نگفتم که دلمان خنک شود، فقط نیتم این بود که مردم بی‌گناه در راه رسیدن عده‌ای به خواسته‌های دنیایی‌شان، به گناه نیفتند.

والسلام

دوستدارت

فاطمه امیرانی

مهر سال ۸۹

"

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

همه باید برای مبارزه با دروغ‌گویی و خرافه‌پرستی تلاش کنند

همه باید برای مبارزه با دروغ‌گویی و خرافه‌پرستی تلاش کنند: "



ندای سبز آزادی: مهدی کروبی در دیدار با اعضای سازمان جوانان و دانشگاهیان اعتمادملی، با ابراز نگرانی از عادی شدن اهانت و دروغ در جامعه، خواستار تلاش همگانی برای مبارزه با دروغ گویی و خرافه پرستی شد و گفت: “دروغگویی و ترویج خرافه پرستی، امنیت روانی و اجتماعی جامعه را از بین می برد.”

به گزارش تغییر، حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی در این دیدار ضمن ابراز نگرانی از نهادینه شدن تهمت زنی و دروغ گویی گفت: متاسفانه در فضای غبار آلود دروغگویی و ترویج خرافه پرستی، امنیت روانی و اجتماعی از بین می رود و جامعه با بحران های متعددی مواجه می شود. به خصوص که مردم به همت مدیریت جهانی آقایان، با مشکلات جدی معیشتی و اقتصادی مواجه هستند.

وضعیت اداره حکومت قطعا به این شکل نخواهد ماند


مهدی کروبی در واکنش به ابراز نگرانی اعضای سازمان جوانان نسبت به بی حرمتی و حمله به منزل ایشان، گفت: ناراحت نباشید! وضعیت اداره حکومت قطعا به این شکل نخواهد ماند. این اتفاقات می گذرد و سرافرازی و پیروزی برای ملت ایران رقم خواهد خورد.

وی افزود: همانطور که دیدید نظامی گری از طریق عده ای اوباش بسیجی نما و برخی جیره خواران و ایجاد محدودیت برای امثال بنده، آقای موسوی، خانم رهنورد و اعضای خانواده های ما و دیگر فعالین و کنشگران سیاسی، نه تنها به ضرر انحصار طلبان تمام شد، بلکه نشان داد برخلاف ادعای آنان مبنی بر کنترل و حذف جریان منتقد، جنبش چنان ریشه ای در بطن جامعه دوانده است که به ناچار دست به چنین حرکتهای ایذایی می زنند.

مبارزه با دروغ گویی و خرافه پرستی، به حضور تک تک ما نیازمند است


دبیر کل حزب اعتماد ملی با تاکید بر اینکه یکی از اقدامات مهم در شرایط فعلی، اطلاع رسانی به مردم است، گفت: رسانه ها و سایت های دولتی مدام در حال دروغ گویی و شایعه پراکنی هستند و اگر بخواهیم به همه آنها پاسخ بدهیم، باید هر روز ده ها جوابیه بنویسیم.

وی با ابراز نگرانی از عادی شدن اهانت و دروغ در جامعه، تاکید کرد: در امر اطلاع رسانی باید از همین حداقل فضایی که داریم نهایت استفاده را ببریم.

کروبی همچنین گفت: مبارزه با دروغ گویی و خرافه پرستی که متاسفانه هر روز شاهد افزایش این رویه خطرناک هستیم، آسان نبوده و نیست و ما همه باید در این زمینه تلاش بیشتری کنیم. این مبارزه به حضور تک تک ما در امر آگاهی بخشی و اطلاع رسانی مردم، نیازمند است.

نگران عادی شدن دروغ گویی ها و اهانت ها هستم


رئیس مجالس سوم و ششم در ادامه افزود: من نگران عادی شدن اینگونه رفتارها، اهانت ها و دروغ گویی ها هستم. مطمئنا این نوع رفتارهای خشونت آمیز، حیف و میل کردن بیت المال برای اثبات دروغ گویی های افراد متوهم، ترویج خرافه پرستی در ابعاد گسترده، حمله به حریم شخصی آیات عظام و اشخاص، بگیر و به بندها به بهانه های مختلف، صدور و اجرایی کردن احکام سنگین قضایی برای متهمان بدون رعایت تشریفات قانونی و دیگر برخوردهایی که همه دیده ایم و شنیده ایم و لمس کرده ایم، تاثیر مناسبی بر جامعه نخواهد داشت.

کروبی تاکید کرد: متاسفانه در چنین فضایی، امنیت روانی و اجتماعی از بین می رود و جامعه با بحران های متعددی مواجه می شود. به خصوص که مردم به همت مدیریت جهانی آقایان، با مشکلات جدی معیشتی و اقتصادی نیز دست و پنجه نرم می کنند.

وی در ادامه تصریح کرد: این وضعیت قطعا ماندگار نیست و به این شکل نمی ماند و شما جوان ها با امید و با نشاط برای آینده برنامه ریزی داشته باشید. چرا که قطعا آینده از آن شما جوانان است.

به گزارش سایت تغییر، در ابتدای این دیدار، اعضای سازمان جوانان و دانشگاهیان حزب اعتماد ملی با محکوم کردن حمله سازماندهی شده به منزل مهدی کروبی و ایجاد محدودیت برای رهبران جنبش مردمی ایران، تحلیل های خود را از شرایط موجود کشور ارائه داده و نسبت به وضعیت موجود ابراز نگرانی کردند.

سیدباقر اسکویی، مشاور دبیرکل و رئیس سازمان جوانان و دانشگاهیان حزب اعتماد ملی نیز طی گزارشی، روند فعالیت های این سازمان را تشریح و به دبیرکل حزب ارائه کرد.

وی همچنین با انتقاد از عملکرد دولت، بحران آفرینی پی در پی دولت در عرصه داخلی و بین المللی را در راستای براندازی نظام ارزیابی کرد و تداوم این رویه مشکوک را بر خلاف مصالح و منافع ملی دانست.
"

۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

رهنورد: ظلم ریشه کن خواهد شد

رهنورد: ظلم ریشه کن خواهد شد: "
دکتر زهرا رهنورد ،نویسنده و استاد دانشگاه در دیدار با خانواده شهید باکری گفت که شهدایی همچون شهید باکری خورشید جامعه هستند و ایران به خاطر شهدایی که از مشروطه تا انقلاب اسلامی و از انقلاب اسلامی تا جنبش سبز تقدیم کرده ،هرگز درتاریکی نمی ماند و ظلم و ستم ریشه کن خواهد شد.

به گزارش کلمه ،زهرا رهنورد را در این دیدار خانواده های زندانیان سیاسی و زنان اصلاح طلب همراهی می کردند.

رهنورد ضمن اظهار تاسف به خاطر بی حرمتی هایی که در هفته های اخیر نسبت به خانواده های شهید باکری و همت از سوی اقتدارگرایان انجام شده ،گفت :حق طلبی و استقامت خانواده های باکری و همت موجب عصبانیت اقتدارگرایان شده و به همین دلیل چنین واکنش های غیرمنطقی و خشم آلودی را نسبت به این خانواده ها انجام می دهند.

خانواده‌های شهیدان همت و باکری در هفته دفاع مقدس از دیدار با میرحسین موسوی ،نخست وزیر دفاع مقدس و زهرا رهنورد منع شدند و چند روز بعد نیز هنگامی که خانواده های زندانیان سیاسی به دیدار خانواده باکری رفته بودند ،نیروهای امنیتی بدون اجازه وارد خانه باکری شدند و مهمانان را مورد بازجویی قرار دادند.




"

۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

موسوی : سیاستهای ویرانگر کنونی را به رفراندوم بگذارید

موسوی : سیاستهای ویرانگر کنونی را به رفراندوم بگذارید: "




ندای سبز آزادی: میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران و یکی از همراهان جنبش سبز در گفت و گویی با کلمه، به تشریح ویژگی های جنبش سبز پرداخته و این جنبش را ما حصل مطالبات معطل مانده یکصد ساله اخیر و جنبشی سر زنده، آزادی خواه و رهائی بخش و معاصر با نگاه به سنت و گذشته توصیف کرده است که روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود.

موسوی در این مصاحبه که به تازگی انجام شده، خطاب به اقتدارگرایان گفته است که «فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم، شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید.»

میرحسین در همین مصاحبه از دولتمداران پرسیده است که «چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی واستبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید واین شرایط وخیم را در وضع اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید؟ و در ادامه به آنها گفته که خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید تا ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟»

موسوی آبروی امروز نظام را در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هایی چون فجایع کهریزک و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه و پیگیری نامه های زندانی های مظلوم سیاسی از جمله عبدالله مومنی و حمزه کرمی و آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی دانسته است.

نخست وزیر دوران جنگ در این گفت و گو به مشکلات اقتصادی کشور نیز پرداخته و گفته است که گذشته از خطرات امنیتی و اقتصادی بیرونی که کشور در معرض آن قرار دارد، یک مشکل اساسی امروز«کوتاه شدن دست کشور در استفاده ازنیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و احتماعی است.نیروهای کارآمدی که به عوض انکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاریهای اقایان باشند یا در زندانها هستند و یا در انزوا.»

مشروح مصاحبه کلمه با میرحسین موسوی را در ادامه می خوانید.



یکی از بحثهای حساس در فضای ملی وضعیت جنبش سبز در شرایظ کنونی است . تحلیل شما از وضعیت کنونی جنبش چیست و آینده انرا چگونه پیش بینی می کنید؟


جنبش سبز سر زنده است و روز به روز ریشه های آن عمیق تر می شود. جنبش سبز کلمه سبزی است که از دل پرمهر ملت ما جوشیده و ماحصل مطالبات بر زمین مانده یکصد سال اخیر بویژه مطالبات بر آمده از انقلاب اسلامی است . ازهمه مهمتر یک جنبش مدرن و متناسب با شرایط و ضروریات جهان امروزی است. اگر دقت کنید شعار ها و مطالبات در جنبش به گونه ای بیان شده است که مخالفت علنی با آن را برای اقتدار طلبان مشکل می کند.

دقیقتر بفرمایید که چه شعار و مطالبه ای است که مخالفت علنی با آن را برای جناح اقتدارگرا دشوار می کند ؟

چه کسی می تواند آشکارا با آزادیخواهی و عدالت طلبی و یا انتخابات غیر گزینشی آزاد و رقابتی مخالفت کند. یا چه کسی می تواندتکیه بر ارزشهای فرهنگهای متنوع قومی را رد کند و یا به به راحتی و باصدای بلند بگوید که کرامت ذاتی انساتها را قبول ندارد و یا نمی خواهد مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند و یا بگوید باز تولید استبداد آن هم به قول مرحوم علامه نائینی بد ترین نوع استبداد امر مطلوبی است؟

ما می دانیم درضمیر و باطن انسانی هیچ کس حتی در میان نیروهای امنیتی، نظامی و بسیجیان سیاهپوش امروزی راضی به کشتن و سرکوب ومحبوس کردن فرهیختگان، معلمان، کارگران و زنان و مردان نیست، مگر یک عده بیمار و یا وابستگان به قدرت و سودبرندگان از غارت منابع ملی. به همین دلیل وقتی مخالفان جنبش نمی توانند با خواسته های جنبش مقابله کنند دشمن تراشی می کنند. دشمن تراشی هایی از جنس آنچه در نوار سردار مشفق بود. از این نظر نوار سردار مشفق به عنوان یک سند تاریخی دارای اهمیت هم هست.

برای چندمین بار است که شما به اهمیت نوار سخنان سردار سردار مشفق اشاره می کنید، همان سخنانی که موجب شکایت هفت اصلاح طلب علیه کودتای انتخاباتی نیز شد، اولا اهمیت آن سخنان در چیست ؟ ثانیا به نظر شما دلیل عصبانیت اقتدارگرایان از شکایتی که بر پایه سخنان سردار مشفق استوار بود، چیست؟


سخنان سردار مشفق علاوه برآنکه سندی برای اثبات تقلب و کودتای انتخاباتی است برای نشان دادن انحطاط فکری دشمنان مردم بسیار مهم است. دلیل عصبانیت اقتدار طلبان از شکایت بر پایه سخنرانی کذائی همین است.

اما ما در مقابل این عصبانیت می توانیم بگوییم که فرض کنید ما همه دشمن و یا فریب خورده دشمن باشیم شما بدون توجه به ما میثاق بین خود و مردم را که رعایت حقوق مردم و حفظ آزادی ها واجرای بدون تنازل قانون اساسی و حق حاکمیت مردم بر سر نوشت خودشان است، رعایت کنید.

شما با بازگشت به سمت مردم و قانون و دوری از استبداد خودتان پرچم سبز را بلند کنید. چه کسی به شما اختیار داده است که با ماجراجوئی واستبداد رای کشور را در مقابل همه جهان قرار دهید واین شرایط وخیم را در وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کنید. خودتان برای خودتان هورا نکشید! رفراندوم برگزار کنید ببینید آیا مردم این سیاستهای ویرانگر را قبول می کنند یا نه؟

مهم ترین ویژگی های جنیش سبز را در شرایط فعلی چگونه بیان می کنید؟


در خلاصه ترین حالت باید بگویم جنبش سبز یک جنبش آزادی خواه و رهائی بخش کاملا معاصر است و نگاه به سنت و گذشته درآن به شیوه ای است که دست و پای آنرا نبسته و امید به آینده هم به نوعی نیست که آنرا دچار خیالپردازی کرده باشد. سیاستهای ویرانگر دولتمداران هم البته نقش اساسی در توجه دادن مردم به شعارها جنبش داشته است و بتدریج انرا بصورت تنها بدیل برای وضعیت موجود در آورده است

می شنویم که آقایان در تبلیغات رسمی خود می گویند که جنبش سبز را جمع کرده اند البته برخی اوقات خیلی راحت هم از لفظ «سرکوب» استفاده می کنند؟ نظر شما در باره این ادعا چیست؟


امتحان این ادعاخیلی ساده است. بگذارند بدون پر کردن خیابانها از نیروهای سیاهپوش و مسلح در مراسمی مثل شانزده آذر و یا بیست پنچ خرداد مردم نظر خود را با استفاده از حقوقشان که در اصل بیست و هفت قانون اساسی آمده است، نشان بدهند.

با دلخوشی به تجمعاتی که با حاضر غایب کردن در ادارات و یا تشویق و ترساندن و با هدایت احزاب و تشکلهای پادگانی ترتیب داده می شود، مشکل حل نمی شود. همین تکبیرهای خودجوش روز دوشنبه آخر شهریور به تنهائی پاسخ آن همه تجمعات مهندسی شده را داد.

بنده به اختصار در پاسخ این ادعا بگویم که اثراتی که جنبش سبز تاکنون داشته جمع کردنی نیست. شما به ترک هائی که در بدنه آلوده به فساد و ظلم ایجاد شده نگاه کنید. این ترکها در جاهایی به شکافهای غیر قابل ترمیم تبدیل شده است. آنها برای پوشاندن این شکافها بطور مرتب به دروغگوئی وادار می شوند.

آبروی نظام امروز در گرو عمل به قولها و قانون در مورد پرونده هائی چون فجایع کهریزک و یا نامه های زندانی های مظلوم سیاسی و یا جنایات حمله به کوی دانشگاه درآمده است و کاملا مشهود است که دولتمداران راه حلی را در این زمینه ندارند و برای همین دروغ ها هر روز درحال افزایش است و هر روز بیشتر از روز پیش مشت اینان در مقابل مردم ایران و جهانیان باز می شود.

به نظر من تبدیل دروغ بعنوان روش اداره کشور هم نشان خوف است و هم نشان زوال. اینها نه تنها از تجمع ها و راهپیمایی های خیابان که حتی از مچ بند سبز هنرمندان و ورزشکاران و جوانان نیز می ترسند.

باید به یاد داشته باشیم که در نبود جنبش این فساد و ظلم ساختاری و خودرایی ممکن بود برای مدت طولانی پنهان بماند ودر آینده کشور را در معرض خطرهای علاج ناپذیر قرار دهد.

خلاصه بگویم اینکه ما در مقابل میلیاردها انسان در مقر سازمان ملل بگوییم در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و اینهائی که زندانی هستند می خواسته اند پلیسها را بکشند و یا ترس خود را از مچ بند سبز ورزشکاران و هنرمندان نتوانیم پنهان کنیم نشان می دهد که جنبش در همه حال و همه جای ایران و جهان حضور دارد و اینان را راحت نمی گذارد و عرصه را آن چنان برای ظالمان تنگ کرده است که تصدیق بدیهیات از سوی اینان مساوی رها کردن قدرت خواهد بود وبه همین دلیل بسط آگاهی ها برای آینده کشور و جنبش نقش حیاتی دارد. نیروهای مسلحی که درآستانه روز قدس برای ترساندن مردم به خیابانها آورده شدند نشان می دهد که اقتدار گرایان از سرزندگی جنبش اطلاع کامل دارند. حالا اگر یک وزیر بی اختیاری تعادل خودرا در مقابل مچ بند سبز سینماگرها از دست می دهد نباید آنرا جدی گرفت.

به مساله ی اقتصادی بپردازیم. در کشور علاوه بر بحران سیاسی نشانه های آشکاری از بحران اقتصادی دیده می شود. نرخ ارز و طلا و توقف گشایش اعتبارها و کم شدن فروش نفت و اعتصاب ها در چند ماه اخیر در بازارهای کشور اتفاق افتاده است وبیکاری، تورم ومشکلات روز افزون معیشتی نیز کاملا برای مردم ملموس است. اما در مقابل گفته می شود این تحریم ها به نفع کشور است و ما تحریم ها را دور می زنیم و از این قبیل بحثها. نظر شما به عنوان کسی که در هشت سال از بحرانی ترین دوران کشور دولت را اداره کردید در باره بحران های فعلی اقتصادی و ادعاهای دولت چیست؟


بنده بلافاصله بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ در یاداشتی گفتم که این قطعنامه و قطعنامه های قبلی قابل اجتناب بودند و گزافه گوئی هاو ماجراجوئی ها در سیاست خارجی برای استفاده داخلی منجر به صدور این قطعنامه و پیامدهای آن شد و متاسفانه هنوز هم رویه سابق ادامه دارد.

می شود سخنرانی هاو مواضع اخیر در نیو یورک را از زاویه تامین منافع ملی بین استادان و صاحبنظران و حتی کارشناسان زبده وزارت خارجه به بحث و گفتگو گذاشت تا معلوم شوداین مواضع چقدر به نفع مصالح ملی ما بوده است. البته ممکن است در قهوه خانه های بعضی از کشور های عربی به به و چه چه هم بشنویم. ولی اثرات واقعی این مواضع درسفره های محرومان و مستضعفان جامعه و بازار و اقتصاد ملی روز بروز بیشتر حس خواهد شد.

گذشته از خطرات امنیتی و اقتصادی بیرونی در داخل هم ما مشکل اساسی تری داریم که ممکن است در نگاه اول به نظر نیاید و آن کوتاه شدن دست کشور در استفاده از نیروهای کارآمد برای مدیریت بحران در سطح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است.

نطام امروز دچار توهمات خطرناکی است و مشغول خراب کردن همه پلهای کوچک و بزرگ پشت سر است و گرنه در داخل این معرکه بزرگ به فکر حذف روز گفتگوی تمدنها از تقویم های کشور نمی افتادند.همین اقدام به ظاهر کوچک به خوبی نگاه کوتاه نگرانه و جناحی را که کشور دچار آن شده است، بخوبی نشان می دهد.

حضرات فکر می کنند عرصه سیاست داخلی و خارجی مثل سر گذرهای کوچک محلات قدیمی است که با اشتلم و فحش و دعوا حریف را از میدان بدر می کردند. مشکل در این است که مقیاسها اشتباه گرفته شده است و بین منافع بزرگ ملی و منافع حقیرانه شخصی و صحنه پیچیده بین المللی و جدالهای کوچک سرمحله ای خلط شده است وگرنه با احتیاط و تدبیر بیشتر عمل می شد.

در این بین فریاد شعارهای ارزشی و دینی بیش از همیشه بلند است و من میگویم اگر واقعا اسلام و ایران برای ما اهمیت داشت این همه نیروهای نخبه را از نظام نمی رماندیم آیا امروز جای امین زاده باید در زندان باشد یا وزارت خارجه ؟ و آیا امروز صفائی فراهانی در زندان و بیمارستان باید باشد و یا در وزارت اقتصاد و دارایی؟

اقتدارگرایان خواه خوششان بیاید و یا بدشان بیایداکثریت نیروها و مدیرانی که امروز می توانستند در این بحران نقش آفرین باشند درحزب مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران واعتماد ملی و سایر تشکلهای مشابه هستند و در این بین مساله عمده دادستان کشور و سخنگوی قوه قضائیه و در حقیقت سخنگوی کل نظام اعلام غیر قانونی بودن این تشکیلات ها و دستگیری اعضای آنهاست.

بنده متاثر می شوم وقتی می بینم مدیران برجسته کشور عوض آنکه مشغول حل مشکلات و از بین بردن اثرات خرابکاریهای آقایان باشند یا در زندانها هستند و یا در انزوا. همه ما شاهد آن بوده ایم که بعضی از این مدیران در سطح اجرا چه معجزاتی آفریده اند. امروزهمه زنان و مردانی که گمنام و یا مشهور تحت تعقیب و یا در زندان هستند می توانستند گره های بسیار ازمشکلات کشور باز کنند.

بنده از روی دلسوزی توصیه میکنم که این روزهای سخت که سختتر هم خواهدشد تاجائی که میتوان آن هزاران مدیر و نیروی کار امدی که از همه دستگاهها تصفیه شدند مورد توجه قرار گیرند و از تجربیات آن ها استفاده شود. گرچه می دانم که نباید انتظار داشته باشم که میخ‌ آهنین رود در سنگ.

در مورد ادعاهای رسمی در مورد حل مشکلات کشور که زیاد این روزها از رسانه های رسمی شنیده می شود ،چه نظری دارید؟

در این باره باید بگویم شفافیت و اذعان بوجود بحران بخشی جدائی ناپذیر از راه حل است. با پوشاندن مسائل و رجزخوانی نفتی نخواهیم داشت که آنرا بر سر سفره های مردم ببریم و یا امنیت ایران عزیز را تامین کنیم.

دروغ و وارونه سازی حقایق باید متوقف شود تا ما همه مردم را پشت نظام داشته باشیم. باید بدانیم در دراز مدت برای مردم مهم تر از اسم حکومت تامین حقوق حقه آنان و احترام به کرامت ذاتی آنهاست. اگر می خواهید اسلام را حفظ کنید بطور عملی باید نشان بدهید که اسلام از تامین حقوق مردم و حق حاکمیت انان بر سرنوشت خود وحل مشکلات کشور عاجز نیست ومخالف ظلم وفساد و زورگوئی وفامیل بازی و اختناق است.

هیچ دولت و نظام سیاسی نمی تواتد جز با ایجاد وحدت بین ملت خود در خطرات جدی از خود دفاع کند. راه حل جذب مردم در این است که به آنها اطمینان داده شود که رای آنها دزدیده نخواهدشد و آنها خواهند بود که باید تصمیم بگیرند نماینده اشان در سازمان ملل چگونه سخن بگوید و با کدام کشور دوست باشد و با کدام دشمن. ونمایندگان آنها خواهند بود که تصمیم بگیرند چه زمانی ازدولتمداران حمایت کنند و چه زمانی استیضاح. وگرنه با دادن دو اطلاعیه متناقض دریک روز در مدح و ذم دولت مردم از جنبش سبز جدا نخواهند شد.

به تازگی یکی از سخنگویان موتلفه گفته است که باید بدنه مردم را از موسوی و خاتمی و کروبی جدا کنیم تا مشکل فتنه حل شود. به نظر می رسد این استراتژی تازه آقایان باشد. ارزیابی شما از استراتژی تازه شان چیست؟


به نظر من استراتژی عاقلانه ای است ولی مردم جذب تشکلهایی می شوند که مردم را بخاطر منافع خودشان با دگر سازیهای بی مورد خودی و ناخودی نکنند واز حقوق مردم دفاع کنند.

چه اشکالی دارد موتلفه هم از رسیدگی به نامه های حمزه کرمی و عبدالله مومنی و به دفاعیه آریا آرام نژاد و فعالین مازندرانی توجه و رسیدگی کند و هم مخالفت صریح خود را با شکنجه و اعتراف گیری و تواب سازی اعلام کند. و یا بعنوان یک حزب قدیمی به دستگیری غیر قانونی اغضای نهضت آزادی که آن هم یک تشکل و حزب قدیمی است اعتراض کند؟ مشکل موقعی حل می شود که ما چشممان را به تمایزهائی که خودی و ناخودی کردن ایجاد می کند ببندیم و از حق دفاع کنیم، حتی اگر به ضرر خودمان باشد. من یقین دارم اگر شهید بزرگوار عراقی امروز زنده بود از حق وعدالت دفاع می کرد حتی اگر به ضررخود ویا دوستانش بود.
"