۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

کروبی قهرمان

مردم شریف ایران


آیت الله صادق لاریجانی بر این گمان است که جنبش مدنی و معترض امروز مردم ایران‎ ‎وابسته و قائم به شخص است ‏و با حذف و کنار زدن مهدی کروبی یا میرحسین موسوی این‎ ‎حرکت می خوابد و سرکوب می شود. دیدیم که ‏جمعی از خدمتگزاران این مملکت و انقلاب که‎ ‎سابقه وزارت و معاونت و نمایندگی مجلس در این کشور داشتند را نیز ‏به همراه روزنامه‎ ‎نگاران و جمع زیادی از مردم با همین توهم، شبانه بازداشت کردند و به زندانها بردند‎ ‎و تحت فشار ‏قرار دادند و دادگاه فرمایشی برگزار کردند و این جنبش اما نه تنها از‎ ‎حرکت بازنایستاد که بارورتر نیز شد. برای آنها گران ‏است پذیرش این واقعیت که این‎ ‎جنبش، مبتنی بر حرکتی خودجوش است و بر اعتقاداتی راسخ شکل گرفته است. ‏من نیز همیشه‎ ‎صرفا خدمتگزاری کوچک برای مردم بوده ام و خواهم بود و البته چنین سخنانی بی پایه و‎ ‎اساس، ‏همچنانکه شما می دانید عزمم را در دفاع از حقوق مظلومان و کسانی که بر آنان‎ ‎ستم رفته است نه تنها سست ‏ترنخواهد کرد که راسخ تر نیز خواهد کرد. صادق لاریجانی را‎ ‎ببین که گمان می کند با تهدید و ارعاب و سخن گفتن از ‏پرونده در دستگاه قضایی، مهدی‎ ‎کروبی مرعوب می شود و از ترس زندان، تب می کند. خیر، مهدی کروبی بر سر ‏پیمان خویش‎ ‎با مردم ایستاده است‎.‎

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

رهبری

سخنى از آن حضرت ( ع ) در وصف كسانى كه داورى ميان مردم را به عهده مى‏گيرند و شايان آن نيستند.

دشمنترين مردم در نزد خدا ، دو كس باشند . يكى آنكه خداوند او را به حال خود رها كرده ، پس ، از راه راست منحرف گشته است ، به سخنان بدعت‏آميز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مى‏خواند . فريبى است براى كسى كه بدو فريفته شود . از راه هدايتى كه پيشينيانش به پيش پاى گشانده‏اند ، رخ بر مى‏تابد و كسانى را كه در ايام حياتش يا پس از مرگش به او اقتدا مى‏كنند ، گمراه مى‏سازد . بار خطاهاى ديگران بر دوش كشد و در گرو خطاى خود باشد.

ديگرى، كسى است كه كوله‏بار نادانى بر پشت گرفته و در ميان جماعت نادانان امت در تكاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و همانند كوران، راه اصلاح و آشتى را نمى‏بيند . جمعى كه به ظاهر آدمى‏اند، او را دانشمند خوانند و حال آنكه در او دانشى نيست . آغاز كرده و گردآورده، چيزى را كه اندكش از بسيارش بهتر است . خويشتن را از آبى گنده سيراب كرده و بسا چيزهاى بى‏فايدت كه در گنجينه خاطر خود نهان دارد. در ميان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت كه آنچه را كه ديگران در شناختش درمانده‏اند برايشان آشكار سازد. اگر با مشكل و مبهمى روياروى گردد ، براى گشودن آن سخنانى بيهوده از رأى خويش مهيا كند، كه آن را كلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه‏اى مى‏بافد، در سستى، چونان تار عنكبوت؛ نداند رأيى كه داده صواب است يا خطا. اگر صواب باشد، بيمناك است كه مبادا خطا باشد و اگر خطا باشد، اميد مى‏دارد كه آنچه گفته صواب باشد. نادانى است، در عين نادانى، دستخوش خبط و خطا، و با اين حال، بر اشترى سوار است كه آن هم پيش پاى خود نبيند؛ هرگز در علمى حكم قطعى نراند . روايات را بر باد مى‏دهد آنسان كه گياه خشك را بر باد دهند . به خدا سوگند ، توانايى آن ندارد كه درباره آنچه بر او وارد مى‏شود حكمى صادر كند . شايسته مسندى كه بر آن نشسته است نباشد . و نمى‏پندارد كه ديگران را در چيزى كه خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى‏بيند كه آن سوى آنچه او بدان دست يافته ديگرى را رأى و نظرى بود. اگر مطلبى بر او پوشيده ماند كتمانش كند، زيرا به جهل خود آگاه است. خونهاى به ناحق ريخته، از جور او فرياد مى‏آورند. ميراثهاى بناحق تقسيم شده از ظلم او مى‏نالند.

به خداوند شكوه مى‏كنم از مردمى كه در جهل زيستند و در ضلالت مردند . در نظر آنان هيچ متاعى كاسدتر از كتاب خدا نيست اگر آنچنانكه شايسته است تلاوت شود . و هيچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نيست اگر تحريف شده باشد و از معنى واقعى خود گرديده باشد.

هيچ چيز را زشت‏تر از كار نيك نمى‏دانند و هيچ چيز را نيكوتر از زشتكارى نمى‏شمارند .

حکومت

خطبه‏اى از حضرت امیرالمومنین علی ( ع )

معروف به خطبه شقشقيه

آگاه باشيد . به خدا سوگند كه « فلان » خلافت را چون جامه‏اى بر تن كرد و نيك مى‏دانست كه پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب . سيلها از من فرو مى‏ريزد و پرنده را ياراى پرواز به قله رفيع من نيست . پس ميان خود و خلافت پرده‏اى آويختم و از آن چشم پوشيدم و به ديگر سو گشتم و رخ برتافتم . در انديشه شدم كه با دست شكسته بتازم يا بر آن فضاى ظلمانى شكيبايى ورزم ، فضايى كه بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پيرى رسند و مؤمن ، همچنان رنج كشد تا به لقاى پروردگارش نايل آيد . ديدم ، كه شكيبايى در آن حالت خردمندانه‏تر است و من طريق شكيبايى گزيدم ، در حالى كه ، همانند كسى بودم كه خاشاك به چشمش رفته ، و استخوان در گلويش مانده باشد . مى‏ديدم ، كه ميراث من به غارت مى‏رود . تا آن « نخستين » به سراى ديگر شتافت و مسند خلافت را به ديگرى واگذاشت . شتان ما يومى على كورها و يوم حيان اخى جابر ( 1 ) « چه فرق بزرگى است ميان زندگى من بر پشت اين شتر و زندگى حيان برادر جابر » .

اى شگفتا! در آن روزها كه زمام كار به دست گرفته بود همواره مى‏خواست كه مردم معافش دارند ولى در سراشيب عمر ، عقد آن عروس را بعد از خود به ديگرى بست . بنگريد كه چسان دو پستانش را ، آن دو ، ميان خود تقسيم كردند و شيرش را دوشيدند . پس خلافت را به عرصه‏اى خشن و درشتناك افكند ، عرصه‏اى كه درشتى‏اش پاى را مجروح مى‏كرد و ناهموارى‏اش رونده را به رنج مى‏افكند . لغزيدن و به سر درآمدن و پوزش خواستن فراوان شد . صاحب آن مقام ، چونان مردى بود سوار بر اشترى سركش كه هرگاه مهارش را مى‏كشيد ، بينى‏اش مجروح مى‏شد و اگر مهارش را سست مى‏كرد ، سوار خود را هلاك مى‏ساخت . به خدا سوگند ، كه در آن روزها مردم ، هم گرفتار خطا بودند و هم سركشى . هم دستخوش بى‏ثباتى بودند و هم اعراض از حق . و من بر اين زمان دراز در گرداب محنت ، شكيبايى مى‏ورزيدم تا او نيز به جهان ديگر شتافت و امر خلافت را در ميان جماعتى قرار داد كه مرا هم يكى از آن قبيل مى‏پنداشت . بار خدايا ، در اين شورا از تو مدد مى‏جويم . چسان در منزلت و مرتبت من نسبت به خليفه نخستين ترديد روا داشتند ، كه اينك با چنين مردمى همسنگ و همطرازم شمارند . هرگاه چون پرندگان روى در نشيب مى‏نهادند يا بال زده فرا مى‏پريدند ، من راه مخالفت نمى‏پيمودم و با آنان همراهى مى‏نمودم . پس ، يكى از ايشان كينه ديرينه‏اى را كه با من داشت فراياد آورد و آن ديگر نيز از من روى بتافت كه به داماد خود گرايش يافت . و كارهاى ديگر كردند كه من از گفتنشان كراهت دارم . آنگاه « سومى » برخاست ، در حالى كه از پرخوارگى باد به پهلوها افكنده بود و چونان ستورى كه همّى جز خوردن در اصطبل نداشت . خويشاوندان پدريش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و ميل فراوان خوردند كه اشتران ، گياه بهارى را . تا سرانجام ، آنچه را تابيده بود باز شد و كردارش قتلش را در پى داشت . و شكمبارگيش به سر درآوردش . بناگاه ، ديدم كه انبوه مردم روى به من نهاده‏اند ، انبوه چون يالهاى كفتاران . گرد مرا از هر طرف گرفتند ، چنان كه نزديك بود استخوانهاى بازو و پهلويم را زير پاى فرو كوبند و رداى من از دو سو بر دريد . چون رمه گوسفندان مرا در بر گرفتند . اما ، هنگامى كه ، زمام كار را به دست گرفتم جماعتى از ايشان عهد خود شكستند و گروهى از دين بيرون شدند و قومى همدست ستمكاران گرديدند . گويى ، سخن خداى سبحان را نشنيده بودند كه مى‏گويد : « سراى آخرت از آن كسانى است كه در زمين نه برترى مى‏جويند و نه فساد مى‏كنند و سرانجام نيكو از آن پرهيزگاران است » ( 1 ) . آرى ، به خدا سوگند كه شنيده بودند و دريافته بودند ، ولى دنيا در نظرشان آراسته جلوه مى‏كرد و زر و زيورهاى آن فريبشان داده بود . بدانيد . سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده ، كه اگر انبوه آن جماعت نمى‏بود ، يا گرد آمدن ياران حجت را بر من تمام نمى‏كرد و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمكاران و گرسنگى ستمكشان خاموشى نگزينند ، افسارش را بر گردنش مى‏افكندم و رهايش مى‏كردم و در پايان با آن همان مى‏كردم كه در آغاز كرده بودم . و مى‏ديديد كه دنياى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم كم ارج‏تر است . چون سخنش به اينجا رسيد ، مردى از مردم « سواد » عراق برخاست و نامه‏اى به او داد . على ( ع ) در آن نامه نگريست . چون از خواندن فراغت يافت ، ابن عباس گفت : يا امير المؤمنين چه شود اگر گفتار خود را از آنجا كه رسيده بودى پى مى‏گرفتى . فرمود : هيهات ابن عباس ، اشتر خشمگين را آن پاره گوشت از دهان جوشيدن گرفت و سپس ، به جاى خود بازگشت . ( 2 ) ابن عباس گويد ، كه هرگز بر سخنى دريغى چنين نخورده بودم كه بر اين سخن كه امير المؤمنين نتوانست در سخن خود به آنجا رسد كه آهنگ آن كرده بود .

معنى سخن امام كه مى‏فرمايد : « كراكب الصعبة إن اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحّم » اين است ، كه اگر سوار ، مهار شتر را بكشد و اشتر سر بر تابد بينى‏اش پاره شود و اگر با وجود سركشى مهارش را سست كند ، سرپيچى كند و سوارش نتواند كه در ضبطش آورد . مى‏گويند : « اشنق الناقة » زمانى كه سرش را كه در مهار است بكشد و بالا گيرد . « شنقها » نيز به همين معنى است و ابن سكيت صاحب اصلاح المنطق چنين گويد . و گفت « اشنق لها » و نگفت : « اشنقها » تا در برابر جمله « اسلس لها » قرار گيرد گويى ، امام ( عليه السلام ) مى‏فرمايد : اگر سر را بالا نگه دارد او را به همان حال وامى‏گذارد . و در حديث آمده است كه رسول ( صلى اللّه عليه و آله ) سوار بر ناقه خود براى مردم سخن مى‏گفت و مهار ناقه را باز كشيده بود ( شنق لها ) و ناقه نشخوار مى‏كرد . [ از اين حديث معلوم مى‏شود كه شنق و اشنق به يك معنى است ] . و شعر عدى بن زيد عبادى هم كه مى‏گويد : ساءها ما بنا تبيّن في الأيدي و إشناقها إلى الأعناق شاهدى است كه اشنق به معنى شنق است . معنى بيت ( از فيض ) : شترهاى سركشى كه زمامشان در دست ما نبوده رام نيستند ، بد شترهايى هستند .

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

کاش اینجا بودی

گل من گوهر من ،کاش اینجا بودی
جان من جوهر من، کاش اینجا بودی
اگر اینجا بودی ، خانه خاموش نبود
آینه حوصله داشت گل فراموش نبود
وزن قلب سنگینم ، غربت آهنگ نبود
ساعت دیواری خسته از زنگ نبود
کاش اینجا بودی


با تو بودن ای کاش، تا ابد ممکن بود
لحظه های دیدار، تا ابد ساکن بود
اگر اینجا بودی، زندگی وسعت داشت
غزل ناممکن، به قلم رغبت داشت
کاش اینجا بودی

کمترین پیدایی،دوری و اینجایی
من که با تو هستم،تو چرا تنهایی
باهمه دوری ما،اینهمه فاصله ها
همه جا سرشار ،از هوایت اینجا
گل من گوهر من ،کاش اینجا بودی
جان من جوهر من، کاش اینجا بودی
کاش اینجا بودی

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

اسلام و ....

به نام خدا



من هنوز نمي فهمم، چرا فكر مي كنيد مشكل اين مملكت اسلامه؟
خوب ما هفت هزار سال سابقه تمدني ( شهرنشيني) داريم، تو اين هفت هزار سال هم مردهاي ايراني يه مرگي داشتن به اسم تعصب، كه نخست جنس مونث رو مي چپوندن تو يه پارچه، دوم حرامسرا داشتن و سوم خودبزرگ بيني
اسلام و هر دين و خرافه و كوفتي هم كه اومد زد اين ژن مرگ گرفته رو دو صدچندانش كرد و هي شرعي تر
اسلام كي گفته زن چادر چاقچول كنه؟ گفت به زن هاي خود بگوييد ( نكته رو داشته باشيد : بگوييد) مثل زنان جاهلي بيرون نيان، چوب ور نداريد له و لوردشون كنيد بعد برقع سرشون كنيد. اين مرض ايراني ها بوده وگرنه اعراب كه قربونم برن تو شهوت گم بودن.
يه نگاه تو تاريخ بكنيد چيزيتون نمي شه. عقده اي بازي چيه؟ آزاد فكر كنيد، تعصب رو بندازيد كنار، چشمها را باز فرموده يكمي به دنيا نگاه بفرماييد، ديدن بديها سبب رفع آنها مي شود.
در ضمن مشكل اين مملكت سكولار نبودنشه نه اسلام
هفت هزار سال مغ ها مقام دوم اين جامعه بودن، با استحمار ملت مقام اول رو زدن كنار خودشون جاشوگرفتن...
اصلا حس نوشتنم نيست وگرنه مطالب عميق تره
هر كي مي خواد بحث كنيم نه فحش بديم و دري وري بگيم (پاش بيفته كم نمي آرم ها) بفرماييد در خدمتيم

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

اسلام

من نمي فهمم
مي يان به اسلام و معتقدات يه سري فحش مي دن، اسمش رو هم مي ذارن مبارزه
با چي مبارزه مي كني؟
خسته نمي شي از ياوه گفتن؟
عقده اي

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

مرده

گفتي كه:

« باد، مرده ست!
از جاي بر نكنده يكي سقف راز پوش
بر آسياب ِ خون،
نشكسته در به قلعه بيداد،
بر خاك نفكنيده يكي كاخ
باژگون.
مرده ست
باد!»
گفتي:
« بر تيزه هاي كوه
با پيكرش،فروشنده در خون،
افسرده است باد!»
تو بارها و بارها
با زندگيت
شرمساري
از مردگان كشيده اي.
اين را،من
همچون تبي
( درست
همچون تبي كه خون به رگم خشك مي كند
احساس كرده ام.)
وقتي كه بي اميد
وپريشان
گفتي:
«مرده ست باد!
بر تيزه هاي كوه
با پيكر كشيده به خونش
افسرده است باد!» ـ
آنان كه سهم شان را از باد
با دوستا قبان معاوضه كردند
در دخمه هاي تسمه و زرد آب،
گفتند در جواب تو، با كبر دردشان:
« ـ زنده ست باد!
تا زنده است باد!
توفان آخرين
را
در كار گاه ِ فكرت ِ رعد انديش
ترسيم مي كند،
كبر كثيف ِ كوه ِ غلط را
بر خاك افكنيدن
تعليم مي كند !»
(آنان
ايمانشان
ملاطي
از خون و پاره سنگ و عقاب است.)


***
گفتند:
«- باد زنده است،
بيدار ِ كار ِ خويش
هشيار ِ كار ِ خويش!»
گفتي:
«- نه ! مرده
باد!
زخمي عظيم مهلك
از كوه خورده
باد!»
تو بارها و بارها
با زندگيت شر مساري
از مردگان كشيده اي،
اين را من
همچون تبي كه خون به رگم خشك مي كند
احساس كرده ام

شعر "گفتي كه باد مرده است" از دفتر شعر "دشنه در دیس" شاعر "احمد شاملو"

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

زن موفق ايراني

به نام زيبايي

امروز به موضوع متفاوتي مي پردازيم.

به خانم بنفشه جهانگيري . من هم در حد همين پيج ايشون رو مي شناسم؛ اما نحوه آشنايي من اينطوره كه عرض مي كنم، برام از طرف PHOTO.NET خبرنامه مي ياد.

اين دفعه كه رفتم صفحه اول اين خبرنامه با اين مواجه شدم كه عكسي كه اين خانم گرفته رو به عنوان عكس برتر تو صفحه اول قرار داده.
***********************************
خوب حتما يكي بايد توسري و چادر سرش كنه كه موفق بشه؟
حظ كردم.

اين هم عكس به اين قشنگي. هم خودش معرفي كرده هم ايران رو سربلند، نه مثل بعضي كودتاچيا خود گويند و خود خندد، عجب هنرمندند.

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

واسه چی میگن ما جهان سومی هستیم؟

واسه چی میگن ما جهان سومی هستیم؟

دروغ ازاین فاحش تر؟

بخونید بهتون ثابت بشه نیستیم

یه نقاط ضعفی داریم ولی کنارش نقاط قوت منحصر به فردی هم داریم

از هر کدوم به نمونه بگیم

منصفانه

اول ضعف

من دانشجو IT دانشگاه ............... هستم که گروه کامپوترش جزء بهترین های کشور

و با وجود هزینه های سنگینی که می پردازم دسترسی ما تو دانشگاه به اینترنت فوق العاده محدوده

کافی نت دانشگاه جواب گو جمعیت نیست و بعد از کلی تو صف موندن نوبتمون که میشه باید سریعا کارهایی از قبیل انتخاب واحد و پرداخت هزینه های سلف و خوابگاه رو انجام بدیم و هیچ کار دیگه ای انجام ندیم به 2 دلیل

1- یه لشکر دانشجو منتظر هستن که نوبتشون بشه

2- کافی نت دانشگاه به جز سایت خود دانشگاه هیچ سایت دیگه ای رو باز نمی کنه حتی سایت های علمی

خوب این یه نقطه ضعف واسه دانشگاهی به این بزرگی که چندین دانشکده رو پوشش میده ولی نمی تونه درست تامین کنه ولی زیاد ناراحت نیستیم آخه نیمه پر لیوان رو می بینیم

الان نیمه پرش رو بهتون نشون میدم

درسته ما تو دانشگا هامون اونطور که باید دسترسی به اینترنت نداریم ولی به جای اون

تو زندان هامون که داریم

خوب اونجا واجب تر از دانشگاست

شایدم زندانی ها شهریه بیشتری می پردازن

البته یه استادی داشتیم خدا طول عمر بهش بده همیشه می گفت:

کامپیوتر و اینترنت در ارتش آمریکا متولد شده با اهداف نظامی و سیاسی و بعد گسترش پیدا کرده

اینجام همینه

با این تفاوت که اونجا مراکز علمی رو هم تامین می کنند اینجا نه

خوب حتما واسه زندان کافی نت واجب تره

مثل اینکه کافی نت زندان ها امکانات و ظرفیت بیشتری هم داره

آخه کافی نت دانشگاه جواب گو انتخاب واحد ما نیست چه برسه که کسی بخواد وبلاگ شخصی شو به روز کنه

ولی از کافی نت زندان وبلاگ شخصی به روز می کنند

اگه یه تعادل کوچولو بر قرار شه اون وقت دیگه جهان سومی نیستیم

خوبه دیگه

چون آوردن یه تعداد کامپیوتر از زندان به دانشگاه سخته ( آخه کامپیوتر که پا نداره ) میشه یه تعداد دانشجو رو که پر تلاس تر هستند و بیشتر نیاز به امکانات دارند رو به اونجا برد ( دانشجو ها که پا دارن)

تازه اونقدر اونجا در رفاهن که هر کی میره انگار دلش نمی خواد برگرده

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

سبز


سبز یعنی یک نشان افتخارسبز

يعني کهنه عشق ماندگار

سبز يعني انتهاي فصل سرد

سبز يعني سيدي از اهل در

د سبز يعني يک جهان مظلوميت

سبز يعني صبر بر محروميت

سبز يعني يک رسانه، يک پيام

سبز يعني سيدي والامقام

سبز يعني يک نماد زندگي

صلح و ايمان، عدل و دين، آزادگي

سبز يعني مهرورزي بر همه

سبز يعني راه پاک فاطمه سبز

يعني اعتقاداتي قوي

سبز يعني ميرحسين موسوي

سبز يعني رهنوردي پرتوان

سبز يعني ملتي، پير و جوان

سبز يعني سبزي خضراي دوست

سبز يعني موسوي را دار دوست

سبز يعني عشق آن پير خمين

سبز يعني راه مولامان حسين

سبز يعني انحلال خشم و کين

بازگشتي سبز بر آيين و دين

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

مسخره

به نام خدا

سلام
اصلا مسخره تر از اين مي شه؟
جناب باهنر بعد از مهرورزي كه روشون انجام شده و 180 درجه تغيير موضع دادن، فرمودن اگر آقاي كروبي مستندات اش را ارائه نكند بايد محاكمه شود.
دفترش رو كه بستين، اموالشم كه ضبط كردين، نيروهاشم كه گرفتين، شاهد ها رو هم كه ترسوندين، خوب حالا بايد چكار كنه؟
ببرينش بيدادگاه ديگه، چرا پيرزن مي ترسونين؟
همين

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

لباس شخصي ها


بازخوانی پرونده لباس شخصی ها با عینک برادران لاریجانی

شبکه جنبش راه سبز (جرس): بازگشت دوباره و البته پررنگ تر نیروهای لباس شخصی و فاجعه آفرینی آنان، با پرده برداری از واقعیت این گروه توسط جواد لاریجانی، آنچه را بیش از پیش روشن کرد، ارتباط تشکیلاتی و ارگانیکی این گروه با عالیترین مقام کشور است که همواره کوشیده است این ارتباط را پنهان و این گروه را بی ارتباط با نیروهای رسمی، نظامی و قانونی کشور معرفی کند.

لباس شخصی ها که تاریخچه ای طولانی در تاریخ سیاسی ایران دارند، همواره از سوی مقام های مسوول، به گروهی ناشناخته و خودسر معرفی می شوند، آنچه دروغ بودنش بر همگان عیان است، تا در فاجعه آفرینی آنها، رد پایی از حاکمیت بر جای نماند. همانگونه که در تمام این سالها، جنایات این گروه، با یک سیاه بازی مضحک به عوامل ناشناخته و گاه وابسته به عوامل صهیونیستی نسبت داده شده است. سخنان آیت الله خامنه ای در نماز جمعه بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، زمانی که حمله کنندگان به کوی دانشگاه را یک مشت اراذل خواند یا وقتی اتفاقات ناشی از تکرار اعتراضات مردمی را باز شدن فضا برای فعالیت تروریست ها خواند، مصادیق روشنی از فرار مسوولان از عواقب عملکرد نیروهایی است که با مزد و مواجب آنها، اقدام به حرکت های خشونت آمیز می کنند.

از این دست نمونه ها بی شمارند. سیاه بازی های مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی در ارائه گزارش هیات بررسی کننده حوادث کوی دانشگاه تهران، و انگشت اتهام را متوجه نیروهای لباس شخصی نشانه رفتن، نمونه ای دیگر است. در این ماجرا نمایندگان مجلس و شخص نایب رئیس آن، با تاکید براینکه مقصر لباس شخصی ها هستند و مجلس و رئیس آن سخت در پی افشای هویت واقعی آنها است. کوشیدند وانمود کنند که حتی هویت این افراد مهاجم و متجاوز به حقوق دانشجویان، برای رئیس مجلسی که سالها در کسوت ریاست سازمان صدا و سیما از خدمات این گروه بهره مند بوده، و سالها بر کرسی دبیری شورای عالی امنیت ملی تکیه زده، ناشناخته است. حال آنکه کلید حل ماجرا در جیب برادر بزرگتر علی است و قطعا از استدلال و خبری که جواد دو هفته بعد از گزارش مجلس به رسانه ها می دهد مطلع بوده است.

جواد لاریجانی حدود دو هفته بعد از اینکه خبر آمد که رئیس مجلس سخت در پی افشای هویت واقعی لباس شخصی هاست، کار برادر را راحت کرد، تا ایشان به دیگر امور مملکتی برسد. جواد لاریجانی در گفتگو با جام جم آنلاین می گوید:

"اين بحثي كه به عنوان لباس شخصي راه انداخته‌اند يك بحث كاملا انحرافي است. مثل همه جاي دنيا، ضابطان قانون در ايران هم متعددند. من مثالي براي شما مي‌زنم. چند سال قبل به علت اين كه يك سياهپوست در لس‌آنجلس كشته شد آشوب‌هايي به وجود آمد. براي مقابله با اين آشوب‌ها، ابتدا پليس محلي آنها كه به آن Local Sheriff مي‌گويند وارد عمل شدند. وقتي اين نيروها نتوانستند اوضاع را اداره كنند از پليس ايالتي استفاده كردند. زماني كه اين نيروها نيز موفق نشدند از نشنال گارد (National gard) استفاده كردند و زماني كه اين نيروها هم موفق نشدند از نيروهاي امنيتي پليس فدرال آمريكا (FBI) استفاده كردند. ببينيد براي ايجاد امنيت ما هم به همين شكل عمل مي‌كنيم. اين كه مساله نيروهاي لباس شخصي را مطرح مي‌كنند، نيروي بسيج ضابط قانوني ماست و در اساسنامه بسيج اين نيرو به عنوان يكي از ضابطين قانون معرفي شده است. بسيج مثل پليس مسووليت دارد. اين كه حالا يك پليس لباس شخصي داشته باشد يا خير مسووليت حضرات نيست كه آن را تعيين كنند. در همه جاي دنيا پليس به تناسب كار خودش گاهي شخصي است و گاهي شخصي نيست. آلوده كردن اين مباحث با شكلي بسيار سطحي، فقط براي مشوه كردن اذهان مردم است. البته اين مسائلي كه در زندان اتفاق مي‌افتد ربطي به بدنه پليس و بسيج ندارد. آنها ضابطين هستند و متخلفان را دستگير مي‌كنند و تحويل زندان مي‌دهند و اين كار بدنه نيروهاي امنيتي نيست كه در زندان هم به دنبال اينها باشند، اما همان‌طور كه قبلا گفتم سپهر اين تخلفات جداست."

اما جواد نگفت که دادن ماموریت به این افراد بدون کارت شناسایی و برگه ماموریت چه مشکلاتی و مفاسدی ایجاد می کند. فعالیت بدون شناسنامه آنهم با واگذاری اسلحه و دیگر تجهیزات پلیسی، همین خواهد شد که اینها هر کاری می توانند انجام دهند و در مواقعی اقدامات آنها حتی برای آمران بحران زا می شود.

البته این اولین بار نیست که از سوی عضوی از مجموعه حکومت، لباس شخصی ها بعنوان یک نیروی قانونی و رسمی معرفی می شوند. پیش از این در سال 1382 نیز قاضی مرتضوی که بعنوان دستیار آیت الله خامنه ای در قوه قضائیه عمل می کند، اعلام کرده بود که این گروهها زیر نظر او مشغولند. قاضی مرتضوی در سخنانی که در زمان خود، بازتاب رسانه یی گسترده ای داشت به این مهم اشاره کرده بود که:

"دستگيری ها و بازداشت های گسترده روزهای اخير که با ماشين های شخصی و اسپری بيهوش کننده و توسط لباس شخصی ها انجام می شد با احکام وی صورت گرفته است."

در پی سخنان قاضی مرتضوی و اعتراف وی مبنی بر اینکه لباس شخصی ها به دستور وی و بعنوان ضابط دستگاه قضایی عمل می کنند، رسانه ها این سخنان را اینگونه تبیین کردند:

آنچه از آن بعنون نيروهای لباس شخصی و خودسر نام برده می شود و در واقع بخشی از قوه قضائيه و ضابطان و ماموران غيررسمی و غيرقانونی اين دستگاه هستند که مسلح به قمه، چاقو، زنجير، باتوم برقی و کابل، بی سيم و باسيم، نارنجک، گاز اشک آور و اسلحه کمری در شهرها به حرکت درآمده اند و معترض شکار می کنند. بعبارت ديگر ضابطين قوه قضاييه از دو بخش تشکيل شده اند: بخش نخست يعنی بخش قانونی آن عبارتند از نيروهای انتظامی که زير نظر وزارت کشور عمل ميکند و پليس قضايی است؛ و بخش دوم يعنی بخش غيررسمی و غيرقانونی آن همان لباس شخصی ها هستند، که در کنار سازمان امنيت موازی و غيرقانونی وارد عمل شده اند. اين لباس شخصی ها عملا کارمندان غيررسمی و غيرقانونی قوه قضائيه هستند و از نظر تجهيزات و رده سازمانی به همان شکل سازمان دهی شده اند که نيروهای انتظامی. همان ابزارهای نيروی انتظامی، نظير بی سيم و باتوم و گاز اشک آور را در اختيار دارند که در اختيار نيروهای انتظامی است.

مبانی فکری لباس شخصی ها

تحلیل مبانی فکری لباس شخصی ها، زمانی معنا پیدا می کند که به عملکرد این گروه بعنوان عناصری ایدئولوژیک نگاه شود. بعبارت دیگر، این گروه را زمانی می توان به لحاظ فکری مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که فرض این باشد که آنها براساس اعتقادات و باورهای مذهبی یا سیاسی عمل می کنند، حال آنکه واقعیت غیر از این است.

این گروه براساس آنچه بارها از زبان افراد مختلف در طبقه حاکمیت اعلام شده بعنوان ضابط دستگاه قضایی و سازمانهای امنیتی عمل می کنند. بنابراین آنچه آنها را به این کار تشویق می کند حقوق و مزایای مادی و مسولیت شغلی و سازمانی آنهاست. آنها خود را مکلف به انجام وظیفه شغلی می دانند، منتهی یک نکته اینجا وجود دارد و آن اینکه چون ذات شغلی این افراد اعمال خشونت است و اعمال خشونت غیرقانونی، آنهم از نوع قتل و آدم ربایی کاری نیست که انسانها به سادگی از عهده آن برآیند، تهیه و تدارک خوراک فکری برای آنها، بعنوان راهی برای بالا بردن بهره وری شغلی مورد توجه آمران و رهبران این سازمان قرار دارد. بر این اساس است که می بینیم، مداحان مشهور و وعاظ نقشی کلیدی در این سازمان پیدا می کنند، چراکه آنها می توانند این خوراک فکری را تامین کنند.

یکی از وبلاگ نویسان، که به نظر بلاگر ها، از حامیان احمدی نژاد و از تامین کنندگان خوراک فکری لباس شخصی هاست، در مطلبی که اخیرا با عنوان "وقتی فهمیدید حق با شماست از کشتن و کشته شدن نهراسید" بر روی وبلاگ خود نهاده، می نویسد:" جمله کوتاه است اما سنگين. کشتن و کشته شدن خيلي آسان نيست. اما اولي با دومي کلي متفاوت است. کشته شدن را بيشتر ماها در راه حق راحت تر بر مي‌تابيم تا کشتن. اين چنين جا افتاده است که کشته شدن يعني مظلوميت و کشتن يعني ظلم. کسي که کتک مي‌خورد مظلوم است و کسي که کتک مي‌زند ظالم. شايد اين موضوع را تاريخ به ما آموخته است که مقتولين عمدتا به دست ظالمين کشته مي‌شدند و شکنجه. از زماني که هابيل به قابيل گفت که اگر بخواهي مرا بکشي من نمي‌خواهم تو را بکشم انگار يک عرف نانوشته‌اي اين موضوع را جا انداخته که معمولا مظلومين کشته مي‌شوند چرا که آنها معتقد به اني اخاف‌الله رب‌العالمين ( مائده 28) هستند . اما در جمله امام "کشتن" جلوتر از "کشته شدن" آمده است. انگار که ورق تاريخ برگشته باشد. وقتي امام مي‌گفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم انگار مي‌خواست زمانه را با تفسير ديگري از قران مطابقت داده باشد که : و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه ( بقره 193) . فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم ( توبه 5 ) امر به کشتن مي‌دهد."
منبع:
naghimokhtari.blogfa.com

چهره های شاخص لباس شخصی ها

در روزها و هفته های پرماجرای گذشته که روزهای شلوغ لباس شخصی ها نیز به شمار می رفت نام پنج واعظ و مداح تهران بعنوان سامان دهنده سازمان لباس شخصی ها در رسانه ها مطرح شد. آنها از این افراد نام بردند:

حجت السلام حسن طائب، فرمانده نیروی مقاومت بسیج که گفته می شود مدتی در زندان اوین بازجو بوده و هم اکنون در هماهنگی با فرزند آیت الله خامنه ای، هدایت لباس شخصی ها را برعهده دارد. غیر از طائب که مسوؤلیت بسیج را برعهده دارد از پنج مداح به نامهای حاج منصور ارضی، حسین سیب سرخی، حسین سازور، احمد قدمی و روح اله بهمنی نیز بعنوان رهبران لباس شخصی ها یاد می شود. اما پرواضح است که آنچه بر عهده مداحان گذاشته می شود بالابردن روحیه لباس شخصی ها برای اعمال خشونت علیه مردم است و آنکه در جایگاه رهبری و آمر اصلی نشسته، کسی نیست جز مقام مافوق مسولان نظامی و انتظامی و امنیتی و قضایی که فرمان همکاری با لباس شخصی ها را صادر می کند.

تجربه نشان داده است که رده های مدیریتی و ارشد لباس شخصی ها، بعد از اثبات وفاداری به سیستم از جایگاه حکومتی بالایی نیز برخوردار می شوند که این خود، انگیزه ایی است برای رده های پایین تر برای ایفای بهتر مسوولیت. اگر به سوابق مسوولان حکومتی با دقت و از منظر آشنایی با جایگاه آنها در سازمان لباس شخصی ها نگاه شود این افراد قابل شناسایی هستند که در اینجا به نام سه نفر از مشهورترین آنها اشاره می کنم:


  1. محمود احمدی نژاد

محمود احمدی نژاد که آیت الله خامنه ای امروز او را از آیت الله هاشمی که پنجاه سال سابقه دوستی با او دارد به خود نزدیکتر می داند، پیش از ورود به پاستور و بهشت، از رده های قابل اطمینان سازمان لباس شخصی ها بود. محمود احمدی نژاد که متهم به قتل دکتر سامی است، در ماجرای سال 78 کوی دانشگاه تهران، حضوری فعال داشت. او از جمله رهبران موتور سوارانی بود که عصر دوشنبه بعد از وقوع حادثه کوی دانشگاه به تجمع دانشجویانی که به دعوت اساتید دانشگاه تهران در مسجد این دانشگاه تجمع کرده بودند، یورش بردند و بعد از آن همزمان با راه اندازی آشوب های ساختگی در نقاط مختلف شهر تهران به خبرگزاری ایرنا حمله کرده و قصد تصرف این سازمان را داشتند. احمدی نژاد در این مقطع رئیس بسیچ دانشجویی دانشگاه علم و صنعت تهران بود. (عکس احمدی نژاد سوار بر موتور و حرکت در پیشانی گروه موتور سواران مهاجم در آرشیو خبرگزاری ایرنا موجود است.)

2. مرتضی آقاتهرانی

مرتضی آقاتهرانی که اینک برکرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس تکیه زده، از وعاظ قم و از شاگردان آیت الله مصباح یزدی بود که با برگزاری جلساتی با عنوان "درس اخلاق" آنچه یاد می داد بی اخلاقی بود و بس. شاگردان مرتضی آقا تهرانی که اغلب طلاب مدرسه معصومیه قم را تشکیل می دادند، از فعالان لباس شخصی در سرکوب تجمعات، حمله به بیوت علما و مراجع و ضرب و شتم جوانان بودند. مرتضی آقا تهرانی از بنیادگراترین طلاب حوزه علمیه است که برای چند سال نیز به بهانه تحصیل به دانشگاههای کانادا و امریکا اعزام شد تا به ترویج ایدئولوژی حکومت اسلامی بپردازد.

3. حسین الله کرم

حسین الله کرم که اینک بعنوان وابسته نظامی در حوزه بالکان، فعال است، پیش از این بعنوان سردسته انصار حزب الله نقشی کلیدی در هدایت و رهبری لباس شخصی ها داشت. از دخمه (محلی در شهرری تهران) بعنوان پایگاه او یاد می شد، جایی که نامش در پرونده های متعدد از جمله قتل های زنجیره یی، ماجرای کوی دانشگاه و پرونده های متعدد قتل و کشتار به مطبوعات راه یافت. او اینک جای اش را حجت السلام خرازی برادر همسر مسعود خامنه ای، پسر سوم آیت الله خامنه ای داده است.

4. مسعود ده نمکی

او که امروزه فرصت می یابد بدون سابقه فرهنگی و هنری، با مجوز از بالا، فیلمی به سازد که رکورد فروش سینمای ایران را بشکند، از جمله مشهور ترین چهر ه های لباس شخصی است که متهم به قتل عزت ابراهیم نژاد، شهید حادثه سال 78 کوی دانشگاه تهران و از جمله فعالان لباس شخصی در حوادث یک دهه گذشته است که توسط لباس شخصی ها آفریده شده است. گفتنی است وقتی در سال 78 در جریان کوی دانشگاه شخصا شاهد فعالیت او بودم، در گزارشی که روزنامه ایران آن را چاپ کرد او را یکی از عاملان اصلی حادثه کوی معرفی کردم. ده نمکی با ارسال پاسخی به روزنامه ایران اعلام کرد که بعنوان خبرنگار در این ماجرا فعال بوده است. اما او پاسخ نداد که کدام خبرنگار بی سیم بدست و اسلحه به کمر در حوزه خبری حاضر می شود و به دیگران امر و نهی می کند.

هستند افراد دیگری که می توان در این فهرست نام شان را گنجاند مثل برادران دانشجو که در حال حاضر یکی در شورای شهر و دیگری مسئول ستاد انتخابات وزارت کشور و کاندیدای وزارت علوم و سومی رئیس دانشگاه تربیت مدرس است، مهدی کوچک زاده کسی که با تقلب بر کرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس نشسته است، سردار ذوالقدر معاون ستاد کل نیروهای مسلح، حجت السلام ذوالنور فرمانده سابق تیپ امام جعفر صادق، حجت الاسلام قاسم روانبخش از شاگردان خلف مصباح یزدی و حجت الاسلام رسائی راه یافته مجلس شورای اسلامی و بسیاری دیگر که نام خود را دانشجو، طلبه، استاد دانشگاه و سرباز گمنام (بخوانید بدنام) امام زمان می گذاشتند ولی همه وقت شان در سازمان لباس شخصی ها به سرکوب و ضرب و شتم مردم می گذشت.

بعد از علی لاریجانی که می گوید شبانه روز در حال تحقیق برای کشف هویت لباس شخصی ها و سپردن آنها به محکمه است و بعد از جواد لاریجانی که زحمت برادر را کم کرده و می گوید اینها بخشی از نظام و ضابطان دستگاه قضایی و گروهی قانونی هستند، نوبت به برادر سوم صادق لاریجانی رسیده است تا موضع خود را در قبال این افراد روشن کند. آیا او می پذیرد که کماکان از لباس شخصی ها بعنوان ضابط دستگاه قضایی استفاده کند و با سپردن اسلحه و باتوم و گاز اشک آور به آنها، ماموریت ضرب و شتم مردم و دستگیری را به آنها بدهد یا نه؟ این سوالی است که خیلی برای پاسخش لازم نیست زمان صرف کنیم. بزودی موضع این برادر نیز روشن می شود. آن روز خواهیم فهمید آیت الله خامنه ای چه نقشی را به برادر سوم داده و او مامور به چه تکلیفی در حوزه "مأموران لباس شخصی" است.

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

هلو

به نام ادب

آفرين تو مي توني.....


من ديگه شعار نمي دم تا تو جاي من اين كارا مي كني ماموت جونم....

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

چين مي تازد

به نام مهربان

سلام


خوبيد ؟ اگه نيستيد، باشيد ديگه


چرا نباشيد كه دولت فخيمه و ديكتاتور چين عليه لعنه اين بار ديگه كولاك كرده و دولت غيرقاوني و تقلبي و كودتاگر حاك بر ايران نيز همياري.


و اما چه كرده و چرا من اين ها را مي بافم .....


چرا بگم بنگريد....
منبع خبر :



بله ديگه اسم مبارك و زيباي الله را ببنيد چه كرده اند.... كلمه اي كه بايد با وضو و با احترام به آن خورد ( حتي تماس پوست بدون وضو بر اين كلمه گناه است ) چرا كه اسم آن مهربانترين مهربان است.


فعلا اشك مجال نمي دهد...

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

سر آغاز


به نام سلام


سلام و صد سلام و درود و زهي درود


برگشتم و ارزو مي كردم كه باز نگردم.

و اينك من... خراب و خسته و نمي دانم با اميد يا بي اميد.

چرا كه ايرانم ويران است.

بزرگترين عشقم... وطنم... ايرانم...

كه اگر حرفي بزني در آن عامل بيگانه اي و اغتشاش گر و ملحد و كافر و ... هزاران انگ كه بر تو فرود مي آيد گهي از يمين و زماني از يسار.

خداي را شاكرم كه نه خلق مديونم و نه به مخلوقم كه دين هم كه داشته ادا شده است بنا بر نص صريح كارت پايان خدمت و تنها بدهيم به خداي خويش است كه خودش دانا و رحيم و كريم.

بنا بر سنت

اشهد ان لااله الا الله و محمدا رسول الله و عبده و علي ولي الله وخلف رسول الله و عبده

و من نه اهل فرقه اي هستم نه گروهي نه گروهكي و نه زنده باد و مرده باد بي منطقي.

و هم اكنون تبري خود را از فرقه ضاله بهاييت اعلام مي دارم و سند مبارزه من با اين اهريمن پليد موجود است و همينطور گروهك بي منطق و مخوف و جنايتكار رجوي ملعون را محكوم مي دارم و همينطور تقلب در انتخابات را گوشزد مي نماييم.

و خداي هيچ نمي پسندد بر خلقش زور باشد و خلق ساكت، كه انسان افريده است كه انسان باشد نه حيوان.

و اين شروع است كه تا كجا پيش برود....

و لعنه الله علي القوم الظالمين