۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

بعد از رحلت امام، خبرگان زیر ساطور شورای نگهبان قرار گرفت

بعد از رحلت امام، خبرگان زیر ساطور شورای نگهبان قرار گرفت: "
چندی پیش مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی با ارسال نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، خواهان اعمال نظارت بر نهادهای زیر مجموعه ی رهبری انقلاب شد. در این نامه که یک روز قبل از تشکیل مجلس خبرگان به تاریخ ٢٢ شهریور ماه ۸۹ نوشته شد، آقای کروبی از عدم استقلال قوه قضائیه، فرمایشی بودن احکام دادگاه های سیاسی و مطبوعاتی و دخالت سپاه در مسائل سیاسی و اقتصادی انتقاد کرد. اما چیزی از انتشار این نامه نگذشت که رسانه های مدعی اصولگرایی با فحاشی و توهین به استقبال نامه مهدی کروبی رفتند.

سایت تغییر در گفت‌وگویی با مهدی کروبی، به ارزیابی این واکنش‌های تند و توهین‌آمیز و علت آن پرداخته است. آقای کروبی در این گفت‌وگو تاکید می‌کند که چنین واکنش هایی صرفا در جوامع استبدادی به وجود می آید، و می‌پرسد: آیا مسئولیت بدون پرسش معنا دارد؟

وی همچنین تصریح می‌کند: مجلس خبرگان برای تعیین، نظارت و همچنین عزل رهبری شکل گرفته است. اما اینها می گویند صراحت قانون اساسی را بیان نکنید، حتی تلفظ هم نکن! در حالی که امام به فقهای مجلس خبرگان فرمود: ”مسئولیت تان در راس همه مسئولیت ها است. زیرا بالاترین انحراف که منجر به انحراف تمام ارگان ها می شود، انحراف رهبری است.”

متن کامل اظهارات کروبی در گفت‌وگو با سایت تغییر را در ادامه می‌خوانید:

پس از ارسال و انتشار نامه حضرتعالی به رئیس محترم مجلس خبرگان، آیت الله هاشمی رفسنجانی، واکنش های متعدد و بعضا افراطی در موافقت و مخالفت با جنابعالی صورت گرفت. و این واکنش ها در برخی از جراید اصول گرا حتی با توهین و ناسزاگویی همراه بود. به نظر جنابعالی چرا چنین واکنش هایی له یا علیه شما به دلیل نگارش نامه شما شکل گرفته است؟

معتقدم سوال بسیار خوب و به جایی نمودید اما توضیحاتی در حد مصلحت و مقدوراتی که وجود دارد، بیان می نمایم.

نامه ای مستند به قانون اساسی و بر طبق سیره نظام جمهوری اسلامی برای رئیس یک نهاد مردمی و نظارتی نوشته شده است که در آن خواستار عمل نمودن به وظایف قانونی مجلس خبرگان گردیدم .

نامه ای طبیعی که متوجه نظارت بر نهادهای زیرمجموعه ی رهبری است. از جمله ارتکاب اعمال خلاف قانون و برخورد غیرقانونی و غیر شرعی با مردم مظلوم و یا دخالت سپاه پاسداران در سیاست و اقتصاد کشور.

آیا نباید چنین مواردی، مورد سوال و تحقیق و تفحص و نظارت قرار گیرند.

اما همانطور که شما نیز اشاره کردید، شاهد واکنش های افراطی متعدد و متضاد بودیم.

اینکه چرا اینچنین واکنش هایی نسبت به یک نامه ی کاملا قانونی و طبیعی، شکل می گیرد را باید در وضعیت آشفته ی حال حاضر کشور ریشه یابی نمود. اگر کشور از ثبات لازم برخوردار بود، هر کسی به فراخور تخصص و تعهد در جای حقیقی خود قرار داشته و به مسوولیت خود عمل می نمود، این همه فشارهای گزاف سیاسی و اقتصادی بر مردم تحمیل نمی گردید، حاشیه سازی ها بر واقعیت ها پیشی نمی گرفت، بحران سازی در عرصه ی بین المللی جایگزین روابط حرفه ای دیپلماتیک نمی شد و دهها دلیل دیگر که جامعه ی ما را غیرعادی نموده است، نبود، آنوقت این همه واکنش های شتاب زده و بعضا افراطی و متضاد نسبت به یک نامه ی طبیعی که کاملا در چارچوب قانون نوشته شده است، شکل نمی گرفت.

می خواهم بگویم اینچنین واکنش هایی در جوامع غیرعادی، استبدادی و در فضای خفقان و خودسانسوری و انحصارطلبی بوجود می آید نه در یک جامعه ی پایدار و باثبات.

جمهوری اسلامی دارای نهادهای مختلفی همچون مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، قوه اجرایی و مجلس خبرگان و دیگر نهادهای نظام که با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم شکل می گیرند، می باشد.

سوال اینجاست که آیا اصلا می توان این نهادها را مورد پرسش قرار داد؟!

آیا مسوولیت بدون پرسش و پاسخگویی معنا و مفهوم دارد؟!

مجلسی که به تشکیل کابینه ی دولت رای اعتماد داده است، آیا حق سوال از دولت و وزرا را دارد؟!

آیا می تواند (به هر دلیلی) از وزراء سوال یا آنان را استیضاح کند؟!

آیا مجلس که منتخب ملت است و نقش قانون گذاری و نظارتی دارد، می تواند عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری را مطرح سازد؟!

همه ی این موارد در نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد. ولی متاسفانه کار را به جایی رسانده اند که اگر نماینده ای سوالی بکند با بدترین هجمه های سیاسی مواجه می شود که چرا سوال کردی!

اگر مجلس در مساله ای مستقل وارد شود و بخواهد کند و کاوی کند چنان پتکی بر سر مجلس می کوبند که اصلا مجلس در راس امور نیست و امام هم در زمان خود یک حرفی زده !!

در باب مجلس خبرگان هم که شما پرسیدید، اوضاع همین است.

ببینید!

مجلس خبرگان برای تعیین رهبری و نظارت بر عملکرد وی شکل گرفته است. در قانون صراحتا آمده است که مجلس خبرگان در مواردی حق عزل رهبری را دارد. مثلا اگر رهبری فاقد شرایط لازم باشد، یا به دلیل عارضه ی کهولت سنی، مثل دچار شدن به فراموشی، شرایط رهبری را از دست بدهد، و یا فقهای شورای خبرگان متوجه بشوند که از ابتدا انتخابشان اشتباه بوده است، در چنین مواردی، فقهای خبرگان حق برکناری و عزل رهبری را دارند. تمام این مواردی که عرض کردم نص صریح قانون اساسی است.

اما اینها می گویند اصلا صراحت قانون اساسی را بیان نکن، اشاره نکن! حتی تلفظ هم نکن!

اگر اینچنین است! پس اصلا چرا قانون اساسی نوشته شده است؟!!

نکته ی مهم اینستکه این قوانین زمانی تهیه و تدوین شده اند که انقلاب به پیروزی رسیده و عالی ترین و بارزترین چهره های جمهوری اسلامی اعم از روحانی و غیر روحانی در مجلس خبرگان رهبری (نیمه اول سال ۵۸) حضور داشتند و با وجود اینکه بنیانگذار نظام در قید حیات و در سلامت کامل هستند، قوانین را تهیه و تدوین و مصوب می کنند.

دقت کنید!

حال همین فقهای شاخص و برجسته، می خواهند برای آینده کشور، رهبری تعیین کنند و بر عملکرد وی نظارت دائمی داشته باشند. فقهایی که در سطح مرجعیت بودند از جمله آیات عظام موسوی اردبیلی، صانعی، فاضل لنکرانی، طباطبایی، شیخ جلال طاهری گلپایگانی، خادمی، آذری، میانه جی، روحانی، مشکینی، خاتمی، نجفی خوانساری، راستی، مومن، امینی، شیخ عباس ایزدی و بسیاری دیگر که از چهره های برجسته و بارز روحانیت بودند.

این اشخاص می خواهند در زمان امام که خود حی و حاضر و زنده است، بنیانگذار انقلاب است، دوست و دشمن بر رهبری و مدیریت قوی وی، اذعان دارند، مرجع تقلید است و در جهان به عنوان یک کاریزمای سیاسی، مذهبی مطرح است، مجلس خبرگان تشکیل دهند.

به قدری ایشان جایگاه مقدسی داشتند و از نفوذ رهبری معنوی و سیاسی برخوردار بودند که برخی حتی حاضر نبودند مجلس خبرگان شکل بگیرد چرا که آنرا بی حرمتی نسبت به امام می دانستند و اصلا زیر بار شکل گیری خبرگان رهبری نمی رفتند.

حال شما شخصیت والای امام را بنگرید. امام به محض متوجه شدن از این موضوع، شخصا وارد عمل شده و می فرمایند: ” الان یک دسته … دور افتاده اند که این مجلس خبرگان نباید باشد. برای اینکه تضعیف رهبری است. مجلس خبرگان تقویت رهبری است… این یک تکلیف است … مجلسی که برای ادامه نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت بخشیدن به آن نقش اساسی دارد، مجلسی که علاقه مندان به اسلام وجمهوری اسلامی دل بدان بسته و مخالفان و دشمنان چشم به آن دوخته اند “

پس از تاکید و اصرار امام، حجت السلام والمسلمین ناطق نوری که آن زمان وزیر کشور بودند طی نامه ای به امام برای اجرای قانون انتخابات مجلس خبرکان کسب تکلیف می کنند و امام در جواب می گوید:”موافقت می شود. ان شاء الله مبارک باشد“

بالاخره با پیگیری و حمایت و تاکید حضرت امام مبنی بر ضرورت تشکیل خبرگان، انتخابات باشکوهی برای خبرگان برگزار و بیش از ۷۵درصد مردم در این انتخابات شرکت نموده و بدین ترتیب مجلس خبرگان تشکیل شد که از جمله اسامی فوق ذکر شده همه عضو خبرگان بودند. اما حتی بعد از انتخابات نیز بیش از ۸ماه طول کشید تا مجلس خبرگان تشکیل جلسه بدهد، یعنی در سال ۶۱ انتخابات خبرگان انجام شد اما اولین جلسه ی این مجلس در مردادماه سال ۶۲ تشکیل گردید. (مساله ای که به هیچ وجه در سایر انتخابات مسبوق به سابقه نبود و تمام انتخابات ها به فاصله حداکثر یکماه تا ۴۰ روز تشکیل جلسه می دادند)

ولی در نهایت با اصرار و تاکید و پیکیری امام، خبرگان افتتاح گردید و امام جهت تقویت و حمایت بیش از پیش از خبرگان، پیامی را برای این مجلس صادر نمودند، اما در بخشی از این پیام فرمودند: “اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزیدگان ملت ستمدیده در طول تاریخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئولیتی را قبول فرمودید که در راس همه مسئولیتها است … بالاترین انحراف که منجر به انحراف تمام ارگانها می شود انحراف رهبری است،که امروز شما نقش اول آن را دارید.”

در نگاه و اندیشه امام، خبرگان رهبری نقش مهم تعیین رهبری و مسوولیت سنگین مراقبت بر حفظ شرایط رهبری را دارد. امام چنان عمل نمود که خبرگانی با جرات و آزادی عمل تشکیل گردد. چنانچه اشخاص برجسته مجلس خبرگان بر نظارت همه جانبه و دقیق بر عملکرد رهبری نطق می کنند و تاکید می ورزند.

آیت الله مشکینی در ضرورت تصویب قانون قوی نظارت بر رهبری در اجرای اصل ۱۱۱ فرمودند: “اگر می خواهید قانون وضع کنید شهامت دارید قانونی وضع کنید که همیشه بدرد می خورد و با هر رهبری و هر خبرگانی بسازد و اگر واقعا دوستان، این شهامت را ندارند چیزی وضع نکنند بگذارید برای آینده بماند که خبرگان دیگر وضع کنند.”

آیت الله خامنه ای که آن زمان عضو خبرگان رهبری بودند می فرمایند : ” آن امری که تشخیص آن را اصل۱۱۱بعهده خبرگان گذاشته امری نیست که بدون مراقبت و نظارت و تحقیق فهمیده بشود… این قابل قبول نیست که خبرگان امت که با آن همه رأی انتخاب شده اند بنشینند منتظر، در افواه مردم یک چیزی شایع بشود بعد این ها بروند تحقیق بکنند ببینند راست است یا دورغ! این را کسی از شما قبول نمی کند؛ خودتان باید نظارت کنید…”

آیت الله جوادی آملی نیز در این همین باب، فرمود: “خبرگان باید همیشه ناظر بر شئون کشور که در تحت رهبری، رهبر اداره می شود باشد…”

می بینید که امام با آینده نگری، پیگیری و حمایت، فضایی را بوجود آوردند که مشارکت حداکثری و بی نظیری در مجلس اول خبرگان رقم می خورد و در چنین فضایی است که آزادی اندیشه و عمل برای فقهای خبرگان و دیگر اشخاص و نهاد ها فراهم آمد.

آقای کروبی! پس چرا اکنون ما شاهد مجلس خبرگانی که شما آنرا توصیف می کنید، نیستیم؟ چه اتفاقاتی رخ داده که امروز شاهد تضعیف این نهاد مهم و اساسی هستیم؟

بله. متاسفانه همینطور است که می گویید.

ببینید! متاسفانه در تمام بخش ها چنین فضایی پیش آمده است. البته در خبرگان رهبری این مساله بسیار شدیدتر است.

متاسفانه گویا مفاهیم و ارزشها تغییر کرده اند.

جرم شده شجاعت؛ شجاعت شده جرم !

صداقت شده دروغگویی؛ دروغگویی شده صداقت!

امروز عملا کار به جایی رسیده است که دیگر انتخابات واقعی نداریم. بلکه شبهه انتخابات داریم که در فرصتی مغتنم به این مقوله مهم خواهم پرداخت.

البته در مورد حوادث خبرگان فعلا مصلحت نیست من وارد بحث تفصیلی شوم. همین قدر بگویم که در سال ۶۹ و پس از رحلت امام در ماه های آخر عمر دوره اول مجلس خبرگان ، یک دو فوریتی تشکیل دادند تا هر چه سریع تر و با شتاب بیشتری جلسه را تشکیل دهند. اینکه در چه فصلی از سال و در چه مکانی این جلسه تشکیل شد و چه مباحثی شکل گرفت و چه اشخاصی از رفتن به جلسه خودداری کردند، مورد بحث جدی است که بنده توضیح و تفضیل آنرا در صورت نیاز بازگو خواهم نمود.

طبق اصل ۱۰۸ قانون اساسی، شورای نگهبان موظف بود با همکاری وزارت کشور، فقط و فقط برای اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری همکاری نموده تا انتخابات برگزار و مجلس تشکیل گردد. اشخاص کاندیدا هم باید برای ورود به انتخابات خبرگان، از حوزه های علمیه قم، گواهی اجتهاد آورده و یا از سوی مدرسین نسبتا معروف گواهی قریب الاجتهادی می آوردند.

اما در همین ایام (سال ۶۹)، در حالی که طبق قانون، شورای نگهبان ماهیت اجرایی و نظارتی خود را بر نهاد خبرگان از دست داده بود و لذا حتی برگزاری و چگونگی برگزاری و کم و کیف آن به عهده ی خود خبرگان بود، اولین انحراف در همین جا رقم خورد. پس از تشکیل دوفوریتی جلسه در ماه های انتهایی عمر خبرگان که امام نیز در قید حیات نیستند، مصوب کردند که اختیارات را از حوزه های علمیه گرفته و به شورای نگهبان واگذار کنند، مساله ای که کاملا خلاف قانون بود و اولین انحراف را رقم زد!

اینچنین بود که سرنوشت خبرگان را زیر ساطور شورای نگهبان و برخوردهای سلیقه ای آنان قرار دادند. مساله ای که همان زمان نیز مورد نزاع و درگیری قرار گرفت.

شورای نگهبان نیز با گذاشتن شرط امتحان دادن برای احراز اجتهاد اشخاص، توانست بصورت سلیقه ای بسیاری را حذف و بر مجلس خبرگان مسلط شود.

به نحوی که بسیاری از آیات و فقهای برجسته از جمله احسان بخش، سیدمحمد علی و سید علی اصغر دستغیب و جمی که عضو منتخب مردم در خبرگان اول بودند، حذف شدند و برخی از فقها و آیات عظام با توجه به اینکه متوجه اتفاقات بودند، به این روند اعتراض نموده و آنرا در شان فقها ندانستند و کنار کشیدند و برخی نیز برای اثبات این رویه ی غلط، اعضای شورای نگهبان را به دادن امتحان مشترک در حوزه علمیه قم فراخواندند تا سطح معلومات اشخاص مشخص گردد.

بدین ترتیب و با ساطور شورای نگهبان خبرگان دوم شکل گرفت.

فلذا ما شاهدیم که سبک ترین و مبتذلترین انتخابات انجام شد به طوری که حضور مردم نیز بسیار کم رنگ بود ولی مدافعان این انتخابات مدعی بودند: “انتخابات مجلس خبرگان به دلیل عدم تاثیرگذاری مستقیم در امور جاری و روزمره مردم، با استقبال زیادی مواجه نشده است”

در حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی با اصرار و تاکید ایشان، مجلس خبرگان قدرتمند و آزادانه ای تشکیل گردید چنانچه در نحوه اجرای اصل ۱۱۱ که یک اصل حساس و نظارتی است در اوج آزادی اندیشه و عمل، بررسی و تصویب نمودند. یکی از مواد آن این بود که در کمیته های نظارتی مجلس خبرگان بر رهبری دو گروه نمی توانند عضویت داشته باشند یکی بستگان اعم از نسبی و سببی رهبری و دوم، کسانی که از ناحیه رهبری حکم، سمت و مسولیت دارند.

اما در ادامه همان انحرافی که عرض کردم، همین ماده در سال ۷۱ یعنی در اولین سال دوره دوم خبرگان رهبری که بعد از رحلت امام با آن کم و کیفی که توضیح دادم تشکیل گردید و شرط نداشتن سمت و مسئولیت از جانب رهبری که اساسی ترین و موثرترین شرط نظارتی است، حذف گردید! و مابقی شروط باقی ماند.

لذا، متاسفانه نتیجه اش همین می شود که امروز می بینیم. تشکیل جلسه می دهند و نطق های بی خاصیت انجام می دهند. اگر در این میان کسی هم باشد تا حرفی بزند، فوری وی را بایکوت و تخطئه می کنند و حتی می گویند هر کسی که حرفی بزند، اخراجش می کنیم!! جمعیتهای فرمایشی راه می اندازند تا به جان یک عده عالم محترم و موجه در مناطق خویش، بیافتند و البته همزمان توپخانه های تهمت و افترا از طریق جراید اصول گرا برای جریان سازی علیه کسی که بخواهد نقدی بکند یا سوالی بپرسد، براه می افتد تا او را حذف و یا از صحنه خارج کنند!

تاکید همیشه بنده به قانون در همین موضوع نهفته است. به گفته امیرالمومنین(ع)، زمانیکه لشکر معاویه قرآن ها را بر سرنیزه ها کردند، فرمودند : “قرآن کاغذ است و مرکب، قرآن ناطق منم” لذا قانون در حد کاغذ و مرکب تا به مرحله ی اجرایی و عملی نرسد که اهمیت نمی یابد.

نتیجه ی چنین سیاستهایی همین می شود که یک نامه مستدل، حقوقی و مبتنی بر سیره انقلاب و قانون اساسی که از سر دلسوزی و نگرانی برای انقلاب و آینده کشور نوشته شده است، با این همه هجمه های مختلف سیاسی مواجه می گردد. بطوری که بعضی از جراید در پناه بی قانونی فحاشی می کنند و برخی از آقایان هم می گویند، اتاق جنایتکار لندن فلانی را هدایت کرده تا نامه بنویسد.


"

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

شعر عبدالجبار کاکایی در حمایت از خانواده ی شهیدان همت و باکری

شعر عبدالجبار کاکایی در حمایت از خانواده ی شهیدان همت و باکری: "
عبدالجبار کاکایی شاعر سرشناس در پاسخ به فراخوان برای موضع گیری در مورد حمله به خانواده شهیدان همت و باکری شعری را در وبلاگ خود منتشر کرد.


۱

بیدار می شوم

با بوق ممتد کامیونهای نیم شب

شهر از خروش و همهمه خالی ست

جز خش خش سپور صدا نیست

در دور دست پنجره ام پیداست

برج بلند میلاد

آرام می وزد

در خواب پرده های اتاقم باد

۲

بیدار می شوم

بیدار تر این بار

از شرم رنگ ریخته بر دیوار

تصویر باستانی یک سردار

در دور دست پنجره ام پیداست

سروی بلند و آزاد

آرام می وزد

در خواب پرده های اتاقم باد

۳

بیدار می شوم

در پای سرو آزاد

بر بام برج میلاد

دشوار می برم

نام تو را به لب

با بوق ممتد کامیون های نیم شب



"

دانشگاه زنده است وکسی نمی تواند آنرا با خاک یکسان کند

دانشگاه زنده است وکسی نمی تواند آنرا با خاک یکسان کند: "
همزمان با بازگشایی دانشگاه ها، حجت السلام والمسلمین مهدی کروبی پیامی را برای دانشجویان صادر کرد.
مهدی کروبی در این پیام، شروع سال تحصیلی جدید را به دانشجویان، اساتید محترم و جامعه دانشگاهی کشور تبریک گفت.
به گزارش خبرنگار سایت تغییر، حجت السلام والمسلمین مهدی کروبی ضمن تبریک شروع سال تحصیلی جدید، دانشجویان را به حضوری هوشیار، پویا، معقول و با حفظ قوانین و مقررات کشور، در صحنه دعوت نمود.
متن پیام ایشان بدین شرح است:

سلام و عرض ادب به دانشجویان عزیز و اساتید محترم ؛

ابتدا آغاز سال تحصیلی جدید را به همه ی شما تبریک عرض می نمایم.

همانطور که امام فرمودند، دانشگاه مبداء تمام تحولات است و شما دانشجویان عزیز و فرزندان ملت، سرمایه های عظیم و بالقوه ی این تحولات هستید، بی شک آینده کشور از آن شما خواهد بود.

بار سنگین کشور برای دستیابی به پیشرفت و آبادانی توام با عزت و افتخار و استقلال، بر دوش شما دانشجویان و دانش پژوهان عزیز است که امید این ملت پر افتخار هستید.

از همین صندلی های دانشگاه هاست که مدیران سطوح مختلف سیاسی و اجرایی کشور تربیت خواهند شد و اداره امور کشور به آنان واگذار خواهد گردید.

بدانید در قبال این انقلاب و ملت شهید پرور ایران مدیون هستید و باید نقش مهم و آینده ساز خویش را در راه اهداف والای انقلاب و آرمانهای امام و شهداء به خوبی ایفاء نمائید.

کروبی در ادامه پیام خود افزود: “دانشگاه همیشه زنده است و هیچ کسی نمی تواند آنرا با خاک یکسان کند. این سخنان ناشی از بی تجربگی در عرصه ی مدیریت نوین است و امیدوارم خاطر جامعه ی دانشگاهی ما را آزرده نساخته باشد. مدیریت علمی آمیخته با هنر است که در عرصه ی مدیریت دانشگاهی به دلیل وجود قشری جوان، ظرافتهای خاص خود را می طلبد.”

نباید مطالبات دانشجویان بی پاسخ مانده و انباشته گردد

ایشان ضمن ابراز امیدواری در جهت عدم تکرار چنین صحبتهایی، افزودند: ” نباید مطالبات دانشجویان بی پاسخ مانده و انباشته گردد. باید فضای سیاسی دانشگاه ها چنان باشد که دانشجویان بتوانند مطالبات خود را آزادانه در میزگردها و تشکیل جلسات مطرح نمایند.”

شما امروز روزگاری سخت را صبوری می کنید

دبیرکل حزب اعتماد ملی، با اشاره به وجود فشارهای سیاسی و امنیتی علیه دانشجویان، آنها را به حضوری پویا با رعایت قوانین کشور دعوت نموده و گفتند: “عزیزان من، سالی که گذشت، سالی سخت و پر فراز و نشیب برای همه ی ما بود و متاسفانه جامعه ی دانشگاهی ما هزینه های گزافی را پرداخت و در این میان شما دانشجویان در کنار سایر مردم مورد بیشترین آماج و هجمه های سیاسی قرار گرفتید که به نوبه ی خویش همیشه در احقاق حقوق به حق و قانونی شما، پایداری نمودم. شما امروز روزگاری سخت را صبوری می کنید.

بدیهی است دانشگاه در کنار علم و دانش همیشه شاهد حضور عدالتخواهی دانشجویان بوده است، امری که ناشی از نیت پاک و صادق جوانان و علاقمندی آنان به اصلاح امور در کشور است.

حضوری پویا، فعال، منطقی، معقول و با رعایت قوانین و مقررات کشور

عزیزان من، ضمن تحصیل و یادگیری علم و دانش که وظیفه ی اصلی شماست، همچون گذشته در جهت تعالی انقلاب و پیشرفت و آبادانی کشور ، حضوری پویا، فعال، منطقی، معقول و با رعایت قوانین و مقررات کشور داشته باشید.“

بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه و آزادی دانشجویان زندانی بی گناه

مهدی کروبی در پایان ابراز امیدواری کرد که در سال تحصیلی جدید با حذف نگاه امنیتی به دانشگاه و اتخاذ رویکردی منطقی و متناسب محیط دانشگاهی و با بهره گیری از سعه ی صدر توسط مسوولین مربوطه، هر چه زودتر شاهد بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه و آزادی دانشجویان زندانی بی گناه باشیم .


"

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

چـرا سرداران جـــنگ فریــاد نمی‌زنند؟

چـرا سرداران جـــنگ فریــاد نمی‌زنند؟: "
رئیس جمهوری سابق کشورمان با بیان اینکه آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است، گفت: معتقدم دل اکثریت ملت با حرف هایی است که ما می زنیم که اگر اکثریت قاطع مردم حرف اصلاح طلبان را قبول ندارند، چرا بخشنامه می کنند دستگاههای رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟

سید محمد خاتمی در دیدار با شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گفت: وجود این شورا، موقعیت مغتنمی است که باید فعال تر شود، اولا خودشان علی رغم همه تنگناها، نشست هایشان، دیدارهایشان، برنامه ریزی ها و موضع گیری هایشان بیشتر بشود ودیدارهایی با چهره های نظام و شخصیت های مؤثر داشته باشند.

وی با تاکید بر اینکه همه رفتارها و کارهای ما قانونی است و نمی خواهیم کاری خلاف قانون انجام دهیم، اظهار داشت:توصیه می کنم نشست هایتان را بیشتر کنید تا هم پشتوانه ای برای تشکل های دیگر باشید و هم خود درعرصه حیات اجتماعی فعال باشید.

رئیس بنیاد باران در ادامه با گرامیداشت هفته دفاع مقدس، افزود:دفاع مقدس برای همه ما یک واقعه مهم در تاریخ انقلاب و ایران بوده و مقاومتی بزرگ و مقدس در برابر ستمی بود که با پشتیبانی همه قدرت های دنیا علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شده بود و ملت ایران با ایمان مردم و پایداری نیروهای جوان خود با دست تهی مقاومت کرد و پیروز شد.

سید محمد خاتمی با تأکید بر اینکه برای ما دفاع مقدس حادثه ای که رخ داده و گذشته نیست، گفت:این دوران، دوران دفاع از انقلاب ما، تمامیت ارضی ما و سربلندی ملت و دفع تجاوزها از کشور و انقلاب بود. یاد شهدا را گرامی می داریم، آزادگان عزیز را ارج می نهیم و ایثارگران و جانبازان بزرگوار را مورد تجلیل قرار می دهیم و امیدوارم روح شهدا از ما راضی باشد.

تروریسم محکوم است

وی با اشاره به حادثه تروریستی رخ داده در مراسم بزرگداشت دفاع مقدس در مهاباد گفت:حادثه ای که رخ داد، حادثه ای زشت، پلید و تروریستی بود که موجب شد عده ای از هموطنان عزیز ما شهید و مجروح شدند.

رئیس دولت اصلاحات یادآور شد:فکر می کنم همان ها که به جمهوری اسلامی حمله کردند و می خواستند انقلاب را از بین ببرند، امروز هم نمی توانند ببینند ازسالگرد دفاع مقدس تجلیل می شود و این اعمال تروریستی از نظر ما همواره محکوم بوده و هست.

برخی معلمان و اساتید، گرفتار فشار و زندان‌اند

سید محمد خاتمی اضافه کرد:موضوع دیگر شروع سال تحصیلی است. باید به همه معلمان و مربیان و دانش آموزان تبریک بگوییم، ولی متأسفیم که در حالی سال تحصیلی آغاز می شود که پاره ای از معلمان و همچنین اساتید گرفتار فشار و زندان هستند و جریاناتی تلاش می کنند که محیط پاک و زاینده مدارس و آموزشگاهها و دانشگاه ها را با فشار بر معلمان، استادان و مربیان مستقل و آزاده آلوده کند و ذهن نوجوانان و جوانان را از حقایق منحرف کند.

وی تاکید کرد:تعلیم وتعلم و تربیت کار پیامبران است تا انسانها آگاه، آزاد، مسؤولیت شناس و مفید باشند. باید فضای آموزشی ما آزاد، اندیشه پرور، اخلاقی و رشد دهنده شخصیت علمی، اجتماعی، دینی و اخلاقی نوباوگان باشد.

اگر از بی‌حرمتی به خانواده همت و باکری بیزارند، چرا فریاد نمی‌زنند؟

رئیس بنیاد باران در ادامه اظهار داشت:اما در این هفته حوادثی رخ داد که موجب تأسف است، از جمله اهانتی که به بعضی از خانواده های بزرگ شهیدانی که سمبل مقاومت و اندیشه رهایی بخش انقلاب اسلامی بودند انجام شد.

رئیس جمهوری سابق کشورمات تصریح کرد:همسران شهید همت و باکری، دو بانوی بزرگواری که بحق عرض می کنم اگربخواهیم خصلت ها و خصوصیات همت و باکری ها را بیابیم باید به این دو بانوی بزرگوار، شجاع، موقرو متدین و علاقه مند رجوع کنیم که همه زندگیشان را در رابطه با انقلاب و دفاع مقدس معنا کردند و سعی کردند جایگاه و پایگاه و حرمت دو شهید بزرگوار که به حق سمبل بزرگ مقاومت و ایثار و فداکاری و ایمان بودند نگاه دارند.

سید محمد خاتمی تأکید کرد:تعجب می کنم چرا وقتی خانواده های دو شهید بزرگوار همت و باکری و فرزندان ایشان مورد تعرض قرار می گیرند سرداران و رزمندگان بزرگی که همکار و همراه این دو شهید بوده اند فریاد نمی زنند. آنان که واقعاً از این رفتارها بیزارند این انتظار را از آنان داریم که برای دفاع از واقعیت سپاه و بسیج آشکارا موضع بگیرند، البته آرام و محترمانه، و نگذارند نهادهای انقلابی لطمه ببینند.

وی افزود:با این حال به این دو بانو و فرزندانشان تعرض شد وبرایشان مشکل ایجاد کردند، آیا کسانیکه این کارها را انجام می دهند، علاقمند به شهیدان و بزرگداشت دفاع مقدس هستند یا اینکه اینها دچار غفلت اند و یا خدای ناکرده توطئه ای وجود دارد که با نیروهایی که بیشتر به امام و انقلاب و مردم نزدیکتر بودند و بهتر از اصل انقلاب که متاسفانه امروز در معرض تهدید است نمایندگی می کنند، برخورد می کنند.

از قدرت نیروهایی که گفته می‌شود خودسرند، در عجبم!

سید محمد خاتمی تاکید کرد:ممکن است مثل همیشه گفته می شود نیروهای خودسر این اعمال را انجام دادند! عجب نیروهای خودسر قوی هستند که همه کاری می کنند و یه صورت رسمی هم علیه شان موضع گرفته می شود ولی باز هم رفتارهایشان را تکرار می کنند، تعجب می کنم در نظامی مقتدر و با وجود نیروهایی که مدعی می شوند بر همه چیز مسلط هستند نمی توانند با آنها برخورد کنند.

رئیس جمهوری سابق کشورمان یادآور شد:به مراجع و شخصیت های نظام حمله می شود، حتی یک مجلس ترحیم که جنبه سیاسی هم ندارد، عده ای می ریزند به هم می زنند یا جلویش را می گیرند، اینها چه نیروهایی هستند؟ باید با تردید با این مساله برخورد کنیم اگر اینها طرفدار و مدعی طرفداری از انقلاب هستند، پس چرا چهره هایی که در انقلاب نقش داشتند و بعضی هایشان سمبل انقلاب هستند مورد تعرض قرار می گیرند؟

رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگ ها و تمدن ها اظهار داشت:این امر باعث تاسف است، امیدوارم برای پاسداری از اصل انقلاب و نظام و راه امام و خون شهیدان ما شاهد تحول دیدگاهی در مدیران و مسئولان کشور باشیم و بدانیم به نحو دیگری باید کشور را اداره کرد چرا که اولین زیان این مسائل به نظام بر می گردد.

اگر کوتاه بیاییم، انقلاب تحریف می‌شود

وی با طرح این سئوال که در این خصوص وظیفه ما چیست، گفت:جریانی وجود دارد که به نظر من سعی می کند در همه ارکان و امکانات نظام دست بیاندازد و همه نیروها را از رده خارج کند.خوشبینانه ترین وضع این است که آنها دچار توهم و تنگ نظری هستند و در حالیکه بسیاری از روش ها و شیوه هایی که اعمال می شود نه با قانون سازگار است نه با شرع و نه با شیوه هایی که لااقل ما از امام و انقلاب خودمان آموخته ایم.

سید محمد خاتمی تاکید کرد:خیال نکنید که تنها اصلاح طلبان در معرض حملات و فشارهای این جریان هستند، درست است که آشکارا بیش از همه فشار روی اصلاح طلبان است ولی همه نیروهای استخوان دار، معتدل، نیروهایی که واقعا خوبند، حاضر نیستند به بعضی روش های نادرست تمکین کنند یا به بعضی از روش های موجود انتقاد دارند آنها هم مورد فشار هستند.

آنچه در عمل جریان دارد، دفع حداکثری و عدم جذب است

رئیس بنیاد باران افزود:بر خلاف سیاست اعلام شده جذب حداکثری و دفع حداقلی، آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است.

وی ادامه داد:باید در این زمینه فعال شد، یعنی اگر بعضی روش ها با معیارهای قانونی و انقلاب نمی خواند گفته شود و پیگیری کنیم، گرچه متاسفانه پیگیری هم که می شود ثمری ندارد، بلکه بالعکس اغلب تبلیغات و اعمال رسمی هم همسو با جریاناتی است که جز خشونت و افراط و قانون شکنی کاری ندارند.

رئیس جمهوری سابق کشورمان هشدار داد:به نظرم آنچه امروز در معرض تهدید است، اگر در مقابلش کوتاه بیاییم تحریف کننده همه معیارهای اصلی انقلاب و خصوصیاتی است که نظام ما باید داشته باشد.

آزادی، برترین حق مردم است

وی با اشاره به اینکه عدالت، محور کار پیامبران و پیاده کننده آن خود مردم هستند، اظهار داشت:عدالت و محبت، زاینده صلح است و ادیان الهی هم این را می خواهند و نیز عدالت و آزادی با همدیگراند.

سید محمد خاتمی افزود:اگر عدالت اعطا حق هر ذیحقی به اوست، کدام حق بالاتر از اینکه انسان ها آزاد و بر سرنوشت خود حاکم باشند و حکومت اگر روشن ترین حق را از انسانها بگیرد، دیگر می تواند ادعای عدالت کند؟ اولین گام عدالت تامین آزادی های اساسی است و مهمترین مساله درعرصه اجتماعی اینکه مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند.

رئیس دولت اصلاحات همچنین اظهار داشت:اگر این همه امام راحل تاکید می کرد که میزان رای ملت است، آیا شوخی می کردند؟ البته بعضی ها می گویند امام شوخی می کردند و امروز اینها می خواهند بگویند، ما ایدئولوگ انقلابیم، این خطرناک است.می گویند امام به مردم اعتقاد نداشت، اسلام به مردم اعتقاد ندارد اسلام به رای مردم اعتقاد ندارد!

وی افزود: امیرالمومنین(ع) که بالاتر از امام راحل و همه است و حاکم منصوب الهی و شایسته است، می فرماید تا رضایت مردم نباشد و مردم نخواهند من بر آنها حکومت نمی کنم؛ این آزادی است و ما اگر از آزادی و حق مردم دفاع و بر آن تکیه می کنیم به جهت دفاع ما از انقلاب است.

خدا حکومت بر اساس دروغ را نمی‌خواهد

رئیس جمهوری سابق کشورمان با بیان اینکه ما بیش از هر چیزی باید از تحریف ارزش ها و مفاهیمی که در انقلاب ما بود جلوگیری کنیم و گفتارها و رفتارهای خلاف آن را نقد کنیم، اظهار داشت:از معیارهای اصلی حکومت این است که دروغ در آن نباشد، اگر کارها بر اساس دروغ و دغل باشد، غلط است و آنچه خدا می خواهد این است که نظام بر اساس عدالت و راستی و درستی مستقر شود و استقرار پیدا کند و انقلاب اسلامی هم برای همین بود.

وی یادآور شد:اگر کسانی که در راس امور هستند و مسئولیت های مهمی دارند و از مردم رای می گیرند که خدمتگزار آنها باشند، اگر رفتارهای نادرستی داشته باشند، اگر خلاف واقع بگویند، اینها بر خلاف معیارهایی است که انقلاب ما داشته است، اینها را باید تذکر داد.

رئیس دولت اصلاحات تصریح کرد:وقتی می گوییم اصلاحات، اتفاقا همین را می گوییم که این نارواییها و نارسایی ها نباشد و نظم و انتظام مطابق با معیارهایی باشد که در انقلاب و مورد خواست مردم بود، یعنی همه کارها و مواضع بر اساس راستی و درستی و عدالت، خدمت به مردم و احترام به مردم و تأمین آزادی های مردم باشد.

وی افزود:ما از حق دفاع می کنیم، معتقدم دل اکثریت ملت با حرف هایی است که ما می زنیم.چرا اجازه روزنامه به ما نمی دهند؟چرا بخشنامه می کنند دستگاههای رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟

اگر اکثریت مردم حرف اصلاح طلبان را قبول ندارند، این بخشنامه‌ها چیست

خاتمی تاکید کرد:خوب اگر اکثریت قاطع این حرفها را قبول ندارند از چه بیم دارند که جلو آزادی بیان و نشر افکار و اندیشه هایی که معتقدیم به انقلاب و امام نزدیکتر است می گیرند؟

رئیس جمهوری سابق کشورمان ادامه داد:باید حرف را زد و گفت، الحمدالله دنیا طوری شده که دیگر این محدودیت های رسمی و بخشنامه ای خیلی اثرگذار نیست هرچند که این حق همه جریانها است که روزنامه و رسانه و تریبون داشته باشند.

وی تصریح کرد:صدا و سیمای جمهوری اسلامی، باید صدا و سیمای کل ملت ایران باشد نه فقط ترویج کننده یک فکر، روش و جریان. نه اینکه یک طرفه هر اتهامی می خواهند بزنند و طرف حق نداشته باشد به آن اعتراض کند! یا اگر کرد هیچ ترتیب اثری به آن داده نشود.

رئیس دولت اصلاحات هشدار داد:هر چه آزادی ها محدود شود و هر چه حضور قانونی مردم با تنگنا روبرو شود زمینه برای پیدایش و بروز و ظهور حرکت های خشن در مقابل خشونت وحرکت های افراطی پیدا می شود و همه و از جمله کشور و نظام آسیب می بیند و برای حفظ نظام هم شده باید فضا را باز کرد.

سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد:همچنان که در دانشگاه ها تنگنا هست، در مدارس نیز این امر مشاهده می شود، به نام های مختلفی ممکن است اندیشه های انحرافی وارد شود و به بچه ها تزریق می کنند، در حالیکه آنها را طوری باید تربیت کرد که خودشان بتوانند انتخاب کنند و بتوانند در جامعه موثر باشند.

در آغاز این دیدار هر یک از اعضاء شورا به ابراز نظر پرداخته و مطالبی را بیان داشتند.

ابتدا ضمن تبریک هفته دفاع مقدس و یادآوری شهامت و شهادت های آن دوران به آغاز سال تحصیلی اشاره کردند و از بعض تضییقات نسبت به استادان و معلمان و دانش جویان و دانش آموزان ابراز نگرانی کرده، همچنین از اینکه نسبت به خانواده های شهیدان و سرداران شهید دفاع مقدس تعرض صورت گرفته است اظهار تأسف نموده و با تأکید بر اینکه همه ما خواستار تقویت نظام هستیم از محدودیتهایی که ایجاد می شود ابراز نگرانی کردند.

همچنین بر لزوم فعال تر شدن تشکل ها در چارچوب قانون و دفاع از حقوق مردم تأکید و خواستار فضای امن و آزاد در جامعه شدند و تقویت واقعی نظام را در آن دانستند.

پیگیری قانونی امور از جمله پیگیری شکایت هایی که در مورد اهانت ها و تهمت ها و برخوردهای نادرست می شود لازم دانستند و از اینکه بسیاری از نیروهای ارزنده سیاسی و اجتماعی در زندان به سر می برند یا برایشان تضییقات ایجاد می شود امری نگران کننده دانستند و خواستار تبدیل حالت امنیتی به فضای امن و آزادی برای همه کسانی شدند که به نظام اعتقاد دارند و درخواستی جز رعایت قانون و عمل در چارچوب موازین قانون اساسی و ارزشهای انقلاب ندارند شدند.

"

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

میر حسین موسوی: بر خلاف جناح اقتدارگرا جنبش سبز از عقل جمعی استفاده می کند

میر حسین موسوی: بر خلاف جناح اقتدارگرا جنبش سبز از عقل جمعی استفاده می کند: "






ندای سبز آزادی: میرحسین موسوی در واکنش به یکی دیگر از خبر های کذب روزنامه رسالت گفت: در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلبان هیچ اختلافی وجود ندارد و وی همواره با دیگر شخصیت های اصلاح طلب از جمله مهدی کروبی و سید محمد خاتمی مشورت می کند.

به گزارش کلمه موسوی خبر روزنامه رسالت را مبنی بر«وجود اختلاف در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلب تکذیب کرد و گفت: «هیچ اختلافی بین بنده و برادران بزرگوار کروبی و خاتمی وجود ندارد و ما مرتب با هم مشورت می کنیم.»

موسوی تاکید کرد: «بر خلاف جناح اقتدار گرا جنبش سبز پدر خوانده ندارد و بیش از افراد به تعامل بین شبکه های اجتماعی سبز و پیشرو تکیه دارد و بر عکس آنان از عقل جمعی برای پیشرفت استفاده می کند.

وی اظهارامیدواری کرد که « گرداننده های رسالت یک بار دیگر بین خود نامه حضرت امام را به مرحوم آیت الله آذری قمی در سال۱۳۶۷ مطالعه کنند.»

به گزارش کلمه روزنامه رسالت که در رقابت شدیدی با کیهان برای تهمت و دروغ به منتقدان دلسوز وضع موجود است در جعل خبری تازه مدعی اختلاف میان موسوی، خاتمی و کروبی شده بود.

رویه و رویکرد مدیران روزنامه رسالت در زمان دفاع مقدس علیه نخست وزیر نیز به گونه ای بود که حضرت امام (ره) توزیع این روزنامه را در جبهه ها برای روحیه رزمندگان اسلام مضر تشخیص دادند.
"

۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

زهرا رهنورد: ظلم و ستم به مردم بی پاسخ نمی ماند

زهرا رهنورد: ظلم و ستم به مردم بی پاسخ نمی ماند: "





ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد،نویسنده و استاد دانشگاه به دیدار خانواده امید یاوری از بازداشت شدگان روز عاشورا و یکی از زندانیان گمنام جنبش سبز رفت .

به گزارش کلمه او به تازگی به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب با حاضر شدن در منزل این زندانی به مادر امید که این روزها در دوری از پسرش بی تاب است ، یاد آوری کرد که هیچ کس زندانیان جنبش سبز بویژه زندانیان گمنام را از یاد نبرده است .

امید یاوری ، سال گذشته درست چند روز بعد از حوادث عاشورای تهران ، در میدان امام حسین تهران بازداشت و روانه زندان اوین شد ، اتهامی که از همان ابتدای بازداشت امید به او نسبت داه شد شرکت در تظاهرات عاشورای تهران و تخریب اموال عمومی بود ، اتهامی که بارها از سوی یاوری و خانواده اش رد شد.

مادر امید می گوید : «پسرم هرگز به چنین عملی دست نزده وبه هیچ کس و هیچ چیز آسیب نرسانده است . مقامات قضایی هم هیچ مدرکی برای اثبات ادعایشان نداشتند اما با همین اتهامات واهی به او حکم پنج سال زندان را دادند .

امید و خانواده اش به شدت به این حکم اعتراض کردند تا اینکه در دادگاه تجدید نظر واهی بودن این اتهام مشخص و حکم او به یک سال کاهش یافت .یاوری اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به همراه تعدادی دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شود

مادر امید از سختی های می گوید که پس از بازداشت پسرش بر سرش آمده است :« یک هفته از بازداشت امید می گذشت که شوهرم فوت کرد پزشکها گفتند به خاطر استرس زیاد دچار حمله قلبی شده است .نمی دانید بعد از باز داشت امید چقدر هول کرد شبها اصلانمی خوابید.»

او ادامه می دهد :نمی دانید چه دوره سختی را گذراندم پسر بزرگم در زندان بود و شوهرم به طور ناگهانی فوت کرد . من مانده بودم و پسر کوچکترم بدون نان آور و کمک خرج .روزهای سختی را در تنهایی و بی کسی گذراندیم تنها دلخوشی ام همیشه آزادی پسرم است . نمی دانید مدام چشمم به در است بلکه خبری از پسرم بشنوم یا دوباره او روزی از در خانه مان وارد شود .

زهرا رهنورد نیز بعد از شنیدن سخنان مادر امید روزهای آینده را روزهایی پر از روشنایی برای جنبش سبز می بیند و می گوید : سرانجام این روزهای سخت و طاقت فرسا، تمام می شود و جنبش سبز و آرمانهای آن به ثمر می نشیند .همچنین ظلم و ستمی که در این یک سال اخیر بر مردم و جوانان این سرزمین روا گشته بی پاسخ نخواهد ماند .

وی همچنین در پایان این دیدار رهایی هر چه سریعتر امید یاوری و همه زندانیان سیاسی را آرزو کرده و تاکید می کند : حتما مردم و زندانیان سیاسی روزی نه چندان دور حقوق از دست رفته خویش را به دست خواهند آورد.
"

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

هشدارهایی که دوباره باید شنید

هشدارهایی که دوباره باید شنید: "
گروه سیاسی- مهستی شیرازی: روزی که محمود احمدی نژاد، در نخستین نطق انتخاباتی خود در سال ۸۴، با زبانی کم سابقه و صریح به دولت های قبلی و رقیب اصلی انتخاباتی خود حمله کرد، بهره گیری از این آدابِ جدید بیشتر به حساب بهره برداری سیاسی و برخورداری از آرای منتقد گذاشته می شد و کمتر کسی گمان می برد این اداب نوین، ادامه یابد و بر ادبیات سیاسی کشور حاکم شود.
احمدی نژاد پیروز شد، اما بر خلاف انتظار، نه تنها از زبان تبلیغاتی و شهرت طلب یک کاندیدا فاصله نگرفت بلکه روز به روز از زبان دیپلماتیک یک رئیس جمهور فاصله گرفت و با استفاده از تریبون های در اختیار، ادبیات صریح و تعابیر عامیانه ی جدیدی را وارد فضای سیاسی کشور کرد و متاسفانه برای توجیه مدعیات جدید و ادبیات غریب خود بارها و بارها از اعتبار دستگاههای رسمی کشور هزینه کرد. این تاسف، وقتی به نگرانی تبدیل می شود که مسئول دولت دهم، فارغ از عوارض این ادبیات، در مصاحبه ای با روزنامه ی ایران از تلاش خود برای رسمیت بخشیدن به این ادبیات دیپلماتیک پرده برداشته و اذعان داشته که “این کار آغاز شده است امیدوار است به سرعت تکمیل شود و دستگاه دیپلماسی و وزارت امورخارجه بر مبنای آن تغییر یابد. ”
بر کسی پوشیده نیست که دوری از زبان دیپلماتیک، اگر نخستین آفتِ گفتار یک دولت نباشد، بی شک از مهمترین آفات سیاسی است که می تواند هزینه های سیاسی کلانی را بر کشور تحمیل کند. ادعاهای یک زبان غیر دیپلماتیک بخصوص آن گاه که مستند نباشد و یا از پشتوانه های کافی برخودار نگردد، در عرصه ی داخلی، مردم را نسبت به دولت بی اعتماد می کند و در عرصه های اقتصادی آمار های رسمی را بی اعتبار می کند و در میدان سیاسی مدیران لایه های میانی و وزرا را به این زبان خو می دهد و بازار فرهنگ ، سکه ی دروغ را رایج می کند. این زبان غیر حرفه ای، در عرصه ی خارجی هم لطمات جبران ناپذیری به سوغات! می آورد چرا که توان سیاسی و اقتصادی و امنیتی کشور را به مخاطره می اندازد و سخنان دولتمردان را تا حد بلوف های سیاه پایین می کشد و ایران را در مناسبات با کشور ها تضعیف می کند.
متاسفانه، از روزی که محمود احمدی نژاد سکان اجرایی کشور را در اختیار گرفته است تا کنون این عارضه ها هر روز بیشتر می شوند و بی اعتنایی رئیس دولت به سیاست ها و برنامه های کلان کشور، می رود که فاجعه ی بزرگی را به همراه بیاورد.
منتقدان اصلاح طلب و تحول خواه احمدی نژاد مدت هاست به این موضوع پی برده اند و بارها و بارها نسبت به آن هشدارداده اند اما اصول گرایانی که در این خصوص تردید داشتند و یا در حمایت از احمدی نژاد به خود تردید راه نمی دادند، آخرین مصاحبه ی او با روزنامه ی ایران را بخوانند تا تردیدهایشان برطرف شود. جایی که احمدی نژاد اعلام می کند به روزنامه ی حامی و منتقد نمونه ی خود اعتقادی ندارد و حتی او را به سیاه بینی و خارج شدن از اسلام متهم می کند، آن جا که از حامیان اصلی خود می خواهد که از او توقع نداشته باشند تا مجری نظرات آنها باشد و نمونه های روشن دیگر در همین مصاحبه می تواند اصول گرایان را هم از آفات این ادبیات غیر دیپلماتیک برخوردار کند.
باید هشدار ها را تازه کرد و از نو شنید. اگرتذکرات مکرر دلسوزان مملکت در خصوص شیوه ی مدیریتی کشور و ادبیات فارغ از ادب و نزاکت احمدی نژاد جدی گرفته نشد و کارساز نیامد، ای کاش آفت های این نوع سخن گفتن ها زودتر شناخته شود و متولیان امر بخوانند که در همین مصاحبه چگونه وزارت امور خارجه از اعتبار ساقط شده است و چگونه از زبان کم سابقه و صریح رئیس جمهور به همه اعلام شده است که وزارت امور خارجه را چندان جدی نگیرند و چگونه به دیگران اطمینان داده است که ساختار این وزارت خانه را در دست تغییر و بازسازی دارد.


باید مناظره های انتخاباتی را از نو دید. اگر هشدار ها و تذکرات میر حسین موسوی در باره ی این ادبیات و این شیوه ی دولت گردانی توسط کسانی باور نشد، اگر اخطارهای مهدی کروبی در خصوص ادعاهای خارج از قاعده در مناسبات بین الملل و توهمات ترور و هاله های تقدس توسط متولیان امر جدی گرفته نشد و اگر مستندات و آمارهای محسن رضایی در خصوص مسائل اقتصادی به گوش کسانی نرسید، ای کاش اکنون که احمدی نژاد زبان نامهربان خود را به سوی آخرین همراهان خود چرخانده است و آن ها را به ادبیات دشمن ساز و دشمن پسند خود نواخته است؛ متولیان امر به خود آیند و ببیند روحیه ای را که میر حسین می خواست تغییر دهد چگونه دامن نزدیکترین کسان را گرفته است و مقدس مابی هایی را که کروبی هشدار می داد چگونه آفت اسلام و ایران شده اند و شاخص فلاکتی که محسن رضایی آمار آن را نشان داد، اقتصاد کشور را به کجا کشانده است که رئیس دولت رسماً ناکامی های خود و شکست های احتمالی طرح هدفمند کردن یارانه ها را پیشاپیش به حساب دشمنان و توطئه ی مخالفان خود ، واریز می کند؟
و مردم باز هم از خود می پرسند: آیا هنوز هم تردیدی باقی مانده است ؟
"

مردم شریف ایران، یاران و یاوران همگام با جنبش سبز

مردم شریف ایران، یاران و یاوران همگام با جنبش سبز: "



ندای سبز آزادی: جمعی از سایتهای سبز با صدور فراخوانی از مردم شریف کشورمان دعوت نموده اند تااعتراض شان را به به حصر رهبران جنبش سبز و بازی های جدید کودتاگران، با بانگ های الله اکبر در روز دوشنبه ۲۹ شهریور نشان دهند . متن کامل این فراخوان که به امضای سایتهای سحام نیوز٬ نوروز٬ میزان خبر٬ تحول سبز ، رای ما کجاست و ندای سبز آزادی رسیده به شرح زیر می باشد:
دولت کودتایی که پس از یک سال سرکوب و خفقان و ادعای شکست فتنه و خاموشی مخالفان، هنوز از اداره ملک و مملکت عاجز است در آخرین صحنه آرایی خطرناک خود به محاصره سران جنبش سبز و تلاش برای به حصر درآوردن آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی روی آورده است. امری که هرچند از ابتدای آغاز جنبش، نقطه آمال و آرزوهای کودتاچیان بود اما ترس و هراس آنان از واکنش مردم اجازه این مقابله را به آنها نمی داد و داد و قال افراطیون آنان نیز برای محاکمه آنچه که سران فتنه می نامند در واهمه عکس العمل مردم و طرفداران جنبش سبز ناکام می ماند.
امروز اما که مدیریت دولتی در سایه حمایت های بی دریغ حکومتی کشور را بدین وضع نابسامان کشانده است که صدای مخالفت با دولت احمدی نژاد نه تنها از حلقوم سبزها بلکه از سوی هرکس که اندک دغدغه ای برای آينده ایران دارد شنیده می شود، کودتاچیان رادیکال و تندروان بزهکار خیال مقابله با سران جنبش سبز را در سر می پرورانند و برای امتحان کردن واکنش مردم این دست و آن دست می کنند، گاهی اراذل و اوباش را به منزل کروبی می فرستند و عربده کشی می کنند و حتی تحت الحفظ نیروی انتظامی هفت تیر می کشند، گاهی بانوی سبز را در خیابان به محکمه می برند و در این آخرین زورآزمایی خود به دفتر میرحسین موسوی می روند و مسئول دفتر را بازداشت می کنند و اسناد و مدارک را ضبط می نمایند حتی افرادی را که به ملاقات این دو بزرگوار می روند بازجویی خیابانی کرده و تهدید به زندان می نمایند.
هرچند برای قاطبه ملت شریف ایران مشخص است که این هماوردی نتیجه عدم موفقیت کودتاگران و رو شدن دست آنان و شاید عکس العمل عصبی شان به شکایت هفت دلاور سبز از نظامیان کودتاگر و آشکار شدن سند مفتضح شورای عالی امنیت ملی در برنامه ریزی دوساله کودتایی است که گمان می کردند در فردای بعد از انتخابات و با خفقان چکمه پوشان به موفقیت می رسد که نرسید و در این روزها وارد شانزدهمین ماه اعتراضی خود می شود.

هموندان جنبش سبز سکوت فعلی خود را به دلیل ماهیت اصلاح طلبانه و پرهیز جنبشیان از ورود به درگیری با کسانی می داند که مغز بیمارشان جز منطق زور نمی فهمد اما این آرامش از سازش نیست و خطوط قرمزی هم وجود دارد که یکی از انها دستگیری این یاران صدیق و پیشتاز جنبش است . و عواقب عبور از این خطوط قرمز

بر عهده کسانی است که انقلاب اسلامی ملت ایران را ناشیانه وارد بازی سرنوشت کرده اند. از این رو ضمن هشدار به کودتاگران و بازیچه های آنان که از دستگیری و محاکمه سران سبز می گویند از مردم کشورمان هم تقاضا می کنیم اعتراض شان را به این بازی جدید کودتاگران با بانگ های الله اکبر در روز دوشنبه 29 شهریور از ساعت 10 تا 11 انجام دهند . درصورت نیاز در شب های بعد نیز فریاد اعتراضمان را سرخواهیم داد.
"

خبرگان رهبری ازظرفیت های قانونی خود به درستی استفاده نمی کند

خبرگان رهبری ازظرفیت های قانونی خود به درستی استفاده نمی کند: "
مهدی کروبی، در نامه‌ای خطاب به رئیس مجلس خبرگان با یادآوری وظیفه نظارتی آن مجلس، گلایه کرده است که چرا نمایندگان مجلس خبرگان، به مهمترین وظیفه خود که نظارت بر اعمال و رفتار رهبر و نهادهای زیر نظر رهبری است، آن طور که باید عمل نمی‌کنند. به گزارش سحام نیوز، مهدی کروبی همچنین با اشاره به دخالت آشکار نظامیان – به ویژه سپاه – در عرصه سیاست و اقتصاد، خاطرنشان کرده است که “آیا این روش، کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط رهنمون نمی کند؟”
وی در این نامه آورده است: با توجه به امکان طرح ده‌ها سوال از عدم رعایت حقوق حقه مردم و بی‌کفایتی مدیران اجرایی و قضایی و به ویژه تجاوز به حقوق عمومی توسط نهادهای تحت پوشش رهبری صرفا به چهار سوال کلیدی بسنده می‌کنم.
کروبی از رئیس مجلس خبرگان خواسته است تا با توجه به اصول قانون اساسی مبنی بر منع شکنجه و هتک حرمت دستگیرشدگان، ضرورت علنی بودن محاکمات و ضرورت مستند بودن احکام دادگاه‌، برای انجام وظایف قانونی مجلس چاره‌ای اندیشیده شود.
نظارت استصوابی شورای نگهبان حتی پس از انتخاب نمایندگان، ورود بی‌قید و شرط سپاه به عرصه سیاست همچنین ورود گسترده و انحصارطلبی این نهاد در حوزه اقتصاد و عملکرد ضعیف مدیریت قوه مقننه دیگر سوالات مطرح شده توسط کروبی در این نامه است.

متن کامل این نامه بشرح زیر است:

حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی
ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری

سلام علیکم؛
با آرزوی توقیق روزافزون برای حضرت‌عالی و اعضای محترم مجلس خبرگان در راستای تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های متعالی اسلام، انقلاب مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت عدل علوی و به ویژه وظایف خطیری که در این مقطع حساس از تاریخ جمهوری اسلامی ایران به عهده دارید، فرصت را مغتنم شمرده و در آستانه هشتمین اجلاس خبرگان در دوره چهارم، نکاتی را یادآور می‌شوم و امیدوارم با تدبیر آن جناب و اعضای محترم مورد توجه قرار گیرد و رسیدگی لازم در رابطه با مسائل معروضه انجام شود و نتیجه جهت رفع ابهام و شبهات موجود در جامعه به صورت شفاف به اطلاع ملت شریف ایران برسد.
خاطر آن همرزم دیرین و یار باوفای انقلاب اسلامی را به این نکته مهم معطوف می‌دارم، در زمانی که علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه می‌کردیم به زندان محکوم و شکنجه می‌شدیم به جوانان مبارز و ملت ایران که در آرزوی آزادی سیاسی و اجتماعی به سر می‌بردند وعده حکومت اسلامی مبنی بر موازین عدالت، آزادی‌های مشروع و ارزش‌های متعالی اسلام را می‌دادیم.
حضرت‌عالی و سایر خطبا و سخنرانان و رهبران سیاسی جامعه، شیوه حکومتی موعود را نظامی مبتنی بر عهدنامه مالک اشتر عنوان می‌کردیم که حضرت علی (ع) اجرای آن را از فردی غیرمعصوم خواسته است. برخی ویژگی‌های این حکومت بر گرفته از نامه معروف حضرت به مالک اشتر را چنین می‌شمردیم:
الف) پاسخگویی حکومت در مقابل مردم.
ب) رعایت عدالت مطلق بین آحاد جامعه.
پ) مساوی دانستن خود با دیگران حتی افراد غیر مسلمان در برابر قانون.
ج) خوشرویی با دیگران و اجتناب از بدزبانی و تندی در سخن گفتن.
چ) صاحب حق دانستن مردم و شفافیت در مقابل آنان.
د) دعوت از مردم به نظارت عمومی بر حکومت و انتقاد از حاکمان.
ر) احترام به افکار عمومی.
ز) جلوگیری از ورود متملقان و چاپلوسان به ارکان حکومت.
م) ضرورت مشورت و تعامل با علما، دانشمندان و صاحب نظران و کارشناسان با دیدگاه‌های مختلف.
ه) پرهیز از درنده‌خویی و اجتناب از ریختن خون بی‌گناهان.
ی) ضرورت توسعه دایره مهر و محبت حکومت به همه شهروندان.

آقای هاشمی رفسنجانی
پیشتازان انقلاب اسلامی، روحانیت و روشنفکران مبارز و در راس آن‌ها رهبر فقید انقلاب اسلامی با وعده تشکیل چنین نظامی، مردم مسلمان و معتقد ایران را به میدان مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی کشاندند و بحمدالله با رهبری داهیانه امام راحل و حضور یک‌پارچه امت مسلمان و با شعار حکومت عدل علی، نظام شاهنشاهی ساقط و نظام جمهوری اسلامی بر مبنای احکام نورانی اسلام در ایران اسلامی حاکم شد که طبق وعده‌های بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و خواسته ملت مسلمان قرار بوده است که این نظام بر اساس مرام علی (ع) شکل گیرد و عمل کند و برای این که از هر گونه انحرافی از موازین اسلامی در این نظام جلوگیری شود، تدابیری اندیشیده شده است که از جمله آن ها، تعبیه نهادی به عنوان مجلس خبرگان با اختیارات: انتخاب آزاد بهترین و نظارت مستمر بر او و اعمال و رفتار و مجموعه‌های زیرفرمانش و نیز با دارا بودن حق عزل رهبری در صورت ناتوانی در انجام وظیفه یا فقد شرایط.
اینک بعد از این مقدمه نکاتی را در چند محور معروض می‌دارم و از حضرت‌عالی و اعضای محترم مجلس خبرگان می‌خواهم که با تامل و تحقیق لازم درباره آن‌ها شبهات موجود را مرتفع و بخشی از مطالبات ملت ایران را برآورده سازید.
آقای هاشمی رفسنجانی همانطور که مستحضرید مجلس‌ خبرگان رهبری یکی از حساس‌ترین مسئولیت‌ها یعنی، انتخاب رهبر را در نظام جمهوری اسلامی بر عهده دارد. بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی “تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقها واجد شرایط مذکور در اصل یک‌صدو نهم بررسی و مشورت می‌کنند؛ هر گاه یکی از آن ها را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یک صدو نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این‌صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند.
رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.”
و بر همین اساس است که مجلس خبرگان عالی‌ترین مرجع نظارتی در جمهوری اسلامی است که هیچ یک از نهادهای نظارتی دیگر نمی‌توانند مانع انجام وظیفه قانونی و شرعی آن در انتخاب رهبر و حتی عزل وی شوند. توجه داشته باشید که عنوان صحیح، نهاد مجلس خبرگان است و قید رهبری به معنی انجام وظیفه در امور رهبری است نه قید مالکیت.
بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساس، “قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آن‌ها و آیین نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهای این نهاد تهیه و با اکثریت آرای آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر نظام برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است.”
و باز بر اساس اصل ۱۰۸ قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری تنها نهادی است که علاوه بر مجلس شورای اسلامی حق قانون‌گذاری، البته فقط در حیطه وظایف و امور مربوط به خبرگان را دارد و قوانین مصوب مجلس خبرگان نیازی به تصویب شورای نگهبان و حتی رهبر ندارد، و تنها نهادی است که نه تنها تحت نظارت رهبر نیست، بلکه نظارت بر عملکرد رهبر و تشخیص صلاحیت و بقای شرایط رهبر به عهده او است و هم در ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی آمده است رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت‌های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.”
توجه داشته باشیم بر اساس ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مقامی تشریفاتی، همانند شاه در نظام مشروطه سلطنتی نیست. بلکه همان‌طوری که اختیارات گسترده‌ای توسط قانون اساسی به عهده این مقام گذاشته شده، همه مسئولیت‌های ناشی از این اختیارات نیز بر عهده او است و در طریق انجام وظایف و استفاده از اختیارات و پاسخگویی با سایر افراد کشور در برابر قوانین مساوی دانسته شده است.

جناب آقای هاشمی
من همیشه بر این عقیده بوده و هستم که باید به گونه‌ای رفتار شود که ضعف و نقص و خطاها به عهده‌ دستگاه‌های عمل کننده باشد و مردم اگر ایراد و اشکالی می‌بینند آن را متوجه جایگاه رفیع ولایت فقیه نکنند و به یاد داریم در عهد رهبری امام با توجه به رهبری‌های حکیمانه و مدبرانه ایشان علی‌رغم کوه‌هایی از مشکلات از جمله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و مشکلات ناشی از آن در سراسر کشور مخصوصا در پنج استانی که در آتش جنگ می‌سوختند، آن همه خرابی و ویرانی، از شهادت جوانان در جبهه یا کشتار مردم در بمباران شهرها و اشغال سرزمین و هدم و نابودی تاسیسات زیربنایی و آوارگی و دربه‌دری مردم جنگ زده و آواره و خانواده شهدا ذره‌ای تزلزل و تردید نسبت به امام و جایگاه ولایت فقیه در آنان ایجاد نمی‌شد و ستون اصلی خیمه انقلاب نه با زور و سرکوب و نه با تظاهر و تبلیغ رسانه‌ای که در قلب و دل آحاد مردم مصون از تعرض بود.
اکنون از آنجایی که مجلس خبرگان رهبری وظیفه سنگین نظارت بر عملکرد رهبری و تشخیص بقای شرایط را در وی بر عهده دارد و رهبر اختیارات و وظایف خویش را از طریق قوه مقننه، قوه قضاییه، قوه مجریه، شورای نگهبان قانون اساسی، نیروهای مسلح، سازمان صدا و سیما، ائمه جمعه و… اعمال می‌کند. لذا بر مجلس خبرگان رهبری است که عملکرد کلیه قوا و نهادهای مذکور را نحوه تعامل رهبری با آنان را به دقت مورد نظارت قرار دهد و در راستای اصلاح قوا و نهادهای مزبور از طریق نظارت بر عملکرد رهبر بکوشد تا مانع بروز فساد و گسترش آن در ارکان نظام و موجبات تزلزل جایگاه ولایت فقیه و رهبری به واسطه اهمال در انجام وظایف و یا استفاده نادرست از اختیارات گردد.

جناب آقای هاشمی رفسنجانی
اندک تامل در وضعیت حاکم بر کشور نشان‌گر آن است که متاسفانه شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشور در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و مجلس خبرگان رهبری به دلیل برخی اعمال نفوذ‌ها و دخالت فراقانونی بعضی فقهای شورای نگهبان و برخی کاستی‌ها در انتخاب اعضا و عملکرد ضعیف و قصور و تقصیرهای متعدد نتوانسته است از ظرفیت‌های قانونی اصول ۱۰۷ و ۱۰۸ و ۱۱۱ قانون اساسی بهره کافی ببرد.

جناب آقای هاشمی
آیا جنابعالی به همین مقدار که سالی دوبار اجلاس‌هایی تشکیل داده و چند نطق قبل از دستور که عمدتا ثناخوانی و توجیهی و زیارتی از مرقد و دیداری از موضع عرض اخلاص با رهبری و صدور قطعنامه‌ای کلیشه‌ای و صرف هزینه‌های مالی و معنوی و تبلیغاتی و زمانی از بیت‌المال هستید؟!
و اجازه بدهید با توجه به امکان طرح ده‌ها سوال از عدم رعایت حقوق حقه مردم و بی‌کفایتی مدیران اجرایی و قضایی و ویژه تجاوزه به حقوق عمومی توسط نهادهای تحت پوشش رهبری صرفا به چهارسوال کلیدی بسنده نموده و امیدوارم بوسیله حضرتعالی و اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری، با درنظر گرفتن خدای خویش، برای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی، که حاصل مجاهدت، شهادت و ایثارگری میلیونها آزادی خواه مذهبی و ملی بوده است و همچنین برای حل مشکل جاری، با توجه به وظیفه خطیر قانونی که آن مجلس محترم به عهده دارد، چاره ای اندیشیده شود.
یک: نفی و محو استبداد یکی از اهداف اصلی و مهم انقلاب اسلامی بود، که در بندهای ششم تا هشتم اصل سوم قانون اساسی به آن تصریح شده است.
“محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی، تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی و … و مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.”
اینجانب از حضرتعالی و اعضای محترم خبرگان می پرسم، کدامیک از مفاد فوق را، امروز در جامعه ساری و جاری می دانید؟ آیا عدم استقلال قوه قضاییه و فرمایشی بودن احکام دادگاههای سیاسی، مطبوعاتی را شاهد نیستید؟ آیا نامه های تکان دهنده زندانیان سیاسی و رنجنامه کارگزاران نظام جمهوری اسلامی و انحلال احزاب، انجمن های مستقل و توقف فعالیت سیاسی منتقدان را، از مصادیق سلب حقوق شهروندی و بی توجهی قوه قضاییه به وظایف خطیر نمی دانید؟ شما را به این جمله امام خمینی یادآور می شوم که فرمودند “سربلندی جمهوری اسلامی، در گرو قوه قضاییه مستقل و مجلس نیرومند است.”
آیا وقتی احکام در دادگاههای سیاسی به طور فرمی و نسخه از قبل تهیه شده توسط بازجو و دستگاههای امنیتی به قضات تحمیل می شود و یا اکثر جلسات به صورت غیر علنی و بدون حضور هیئت منصفه صورت می گیرد، جایی برای استقلال در قوه قضاییه باقی می گذارد؟ در اصل ١۵۶ قانون اساسی آمده است “قوه قضاییه، قوه ای است مستقل، که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایفی از جمله احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع است.”
از شما به عنوان ریاست مجلس خبرگان تقاضا دارم، بفرمایید در رابطه با مفاد حقوق، آیا اصول ٣۸ در مورد شکنجه و ٣۹ در مورد منع هتک حرمت دستگیر شدگان و ١۶۵ پیرامون ضرورت علنی بودن محاکمات و ١۶۶ راجع به ضرورت مستند بودن احکام دادگاه ها، در شرایط امروز چگونه اجرا می شود. در حالیکه عدم استقلال و ضعف قوه قضاییه و رفتارهای ضابطین امنیتی و انتظامی، موجب خلق و شهرت جهانی کهریزک می گردد و این ظلم و ستمی که بر افرادِ مشمول مفاد فوق می رود را، چه کسی پاسخگو است؟ آیا تا کنون پاسخی در رابطه با تظلم شهروندان، به ویژه زندانیان سیاسی از طریق قوه قضاییه و یا …، دریافت کرده و یا شنیده اید؟ امیدوارم در این راستا، به حداقل وظیفه خطیر خود، که اطلاع رسانی شفاف به مردم است، بپردازید.
دوم: شورای نگهابان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبر، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد. این نظارت در اصلِ ۹۹ قانون اساسی، بر اساس تفسیر شورای نگهبان، استصوابی بیان شده است و شامل مراحل اجرایی انتخابات، از جمله تایید و یا رد صلاحیت کاندیداها می شود.
به این ترتیب کلیه نامزدها در دو مرحله امکان شرکت در انتخابات را دارند؛ مرحله اول احراز صلاحیت توسط منتخبین شورای نگهبان(که البته از نظر آنان و اطاق های فکر حاکم بر ایشان، اصل نه بر برائت، که بر فساد است) و پس از احراز توسط افرادِ مذکور، صلاحیت شرکت در انتخابات را دارد خواهند بود. اخیرا دو نکته قابل توجه در محافل تصمیم گیری مطرح شده است که جا دارد به آن توجه شود.
اول اینکه اگر نماینده ای احراز صلاحیت شد و پس از کسب آرا، واجد شرایط برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی و یا خبرگان بود و شورای نگهبان بعد هم بفهمد اگر موارد دیگری بوده است که توجه به آن نشده است، می تواند نماینده محترم را رد صلاحیت کنند. (وا اسفا)
نکته دیگر، چنانچه نماینده ای در طول نمایندگی صحبت، نقد و یا مطلبی را بیان کند که به تشخیص شورای نگهبان مناسب نبوده است، باز هم رد صلاحیت وی منطقی است. بدیهی است این گزافه گویی و بیهوده سخن به این درازا، و این تیر خلاص به آزادی و دموکراسی و اینگونه به توپ بستن مجلس، نه می تواند اتفاقی باشد و نه می تواند بدون پشتوانه محکم اجرایی. که اگر مایل بودید، اخبار پشت صحنه آن را به جنابعالی خواهم گفت؛ گرچه یقین دارم شما بهتر از من در جریان هستید. شما از محققین تاریخ هستید، آیا این نوع رفتار، ما را به سوی حکومت داری در قرون وسطی رهنمود نمی کند؟ آیا دیگر جایی برای نقد و بررسی و آزادی بیان مانده است؟
آیا امنیت اجتماعی و سیاسی افراد می تواند به همین سادگی دستخوش حوادث شود؟ تا جایی که مجلس خبرگان رهبری نیز، به سکوت تاریخی فرو رود و صرفا اندکی نماینده، که در مناصب دیگر نیز حضور دارند، گرداننده همه تصمیمات باشند.
آیا مجلس شورای اسلامی با آنچه در ساخت و ادامه کار آن اعمال می شود، همان مجلسی است که امام آن را در راس امور می دانست؟ و آیا این مجلس می تواند به وظایف خطیر خود در راستای تحقق اصولی چون ۷١ و ۷۶ و ۷۷ عمل نموده و آیا این است نوع مصونیتی که در اصل ۸۶ قانون اساسی به آن داده شده؛ که آزادانه حرف و نظر خود را اعلام نمایند.
سوم: مجموعه اصل ١۵۰ قانون اساسی و قوانین جاری کشور و نیز بیانات و وصیت نامه امام خمینی، ورود سپاه و نیروهای مسلح را به عرصه سیاست منع نموده است و بر این اساس، در این اصل آمده است “سپاه پاسداران، که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن بر جا می ماند.”
این نهاد مقدس، امروز با دو عارضه جدی روبرو شده است، که هم برای این نهاد بسیار خطرناک بوده و ماهیت وجودی آن را خدشه پذیر می کند و هم امروز آینده کشور و نظام را تهدید می نماید: یک- ورود بی قید و شرط به عرصه سیاست دوم – ورود گسترده و انحصار طلبی در حوزه اقتصاد. در عرصه سیاست، رفتار سیاسی تعدادی از فرماندهان سپاه و سازماندهی و مهندسی انتخابات، با بکارگیری نیروهای بسیج، همه و همه، نتیجه ای را جز بی ثباتی سیاسی و ایجاد فضای استبدادی و حذف حاکمیت مردم و در نهایت نفی جمهوریت نظام در بر نداشته است.
نکته قابل توجه اینکه به پاس این خدمت بزرگ به گروه خاصی در انتخابات ریاست جمهوری، اکنون سپاه از طرفی به قیم و حاکم مطلق کشور و از طرفی به بنگاه بزرگ اقتصادی تبدیل شده است، که بیم آن می رود که با توجه به قدرت نظامی و حضور در عرصه سیاست، به صورت جامع و کامل و با پشتوانه عظیم اقتصادی، روزی سپاه به صورت کامل در مقابل مردم قرار گیرد و نظامیان به صورت رسمی به کشور حاکم شوند و آن شود که نباید. هرچند هم اکنون تعداد کثیری از وزرا، استانداران و نمایندگان محلی و جمعی از کارگزاران کشور، از بین نیروهای نظامی و بویژه سپاه انتخاب و یا اینکه توسط سپاه انتخاب می شوند.
امروز شاهد هستیم که با حذف مناقصه های عمومی، واگذاری های غیرقانونی صنایع بزرگ و کلیدی کشور همچون مخابرات، خودرو سازی و دهها پروژه بزرگ نفتی و راهسازی و …، به سپاه واگذار می شود. آیا این نوع نگاه به سیاست و اقتصاد، در قاموس جمهوری اسلامی جایی داشته است؟ آیا این روش، کشور را به سراشیبی سقوط و انحطاط رهنمون نمی کند؟ آیا این روش رانت خواری نظامیان و نورچشمیان در بهره برداری از سود هنگفتِ ناشی از عدم رقابت و انحصار طلبی را باعث نمی شود؟ آیا بیکاری حاکم بر جامعه، با توسعه فعالیت های اقتصادی سپاه، گسترش نمی یابد؟
با توجه به اقدامات سوال برانگیز سپاه و بسیج در سازماندهی افراد تحت امر برای سرکوب خواسته های به حق قانونیِ سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی مردم، و هزینه کرد بخش عمده ای از درآمدهای اقتصادی در جهت به ظاهر “امنیت داخلی” توام با سرکوب، دیگر امیدی به اینکه بخش اصلی این درآمدها که از کیسه ملت هزینه می گردد، در جهت توسعۀ زیر ساختها و شکوفایی اقتصاد ملی صرف شود، وجود ندارد و در عوض این سرمایه گذاری، به صورت رانت در اختیار افراد خاصی قرار گرفته است، که جز فساد اقتصادی و اداری، خیری را به ارمغان نیاورده است.
چهارم: ریاست جمهوری، پس از مقام رهبری، دومین شخصیت سیاسی و اجتماعی کشور است. در این مقام، کسانی شایستگی تکیه زدن بر این مسند را دارند، که علاوه بر توانایی لازم برای اداره کشور، از عدالت، تقوی و تعهد بالا در رعایت ارزش های اخلاقیِ جوامع انسانی برخوردار باشند. از این رو هر چند ارزیابی عملکرد و نقد دولت حاکم در این نامه نمی گنجد و خود مثنوی دیگری را نیازمند است، ولی بدلیل اهمیت پاره ای از تصمیمات و روش های اجرایی دولت و تاثیر آن بر زندگی آحاد مردم و از طرف دیگر مسئولیت خطیر خبرگان رهبری در هدایت تمام ارگان هایی که به نحوی زیر فرمان رهبری قرار دارند و از جمله دولت، در مسیر منافع ملی به نکاتی چند به اختصار اشاره می شود. حکمرانی خوب یعنی کارآمدی و صداقت مدیریتی، که این موارد، در دولت نهم و دهم کمتر دیده شد.
آنچه از عملکرد مدیریتی این دولت بر می آید، آشفتگی در تصمیم سازی در تمام عرصه های مدیریتی است، به طوری که تمامی اصول و مفاهیم مدیریتی، در آن شکل دیگری به خود گرفته است؛ البته دولت مکرر اعلام نموده است با این روش آزمون وخطا و اظهارنظرهای غیر مسئولانه که یک روز موضوع کشور می شود هولوکاست و روز دیگر غرامت جنگ جهانی دوم و روز سوم مدیریت بر جهان و …، که جز آشفتگی در سیاست و کیاست، چیزی را شاهد نیستیم و بیچاره ملتی که باید هزینه سنگین این بی خردی ها را بپردازد و لب نیاورد. و صد البته که با هزینه ای که از اسلام و بیت المال مسلمین و کیان کشور و بالاخره به قیمت آلودگی زمزم، برای خود نام و نشانی فراهم می کنند. برای مثال به چند مورد از اِعمال روش های مدیریتی این دولت که به واقع جز شرمندگی و بی اعتباری ملت بزرگ ایران، در بین جهانیان چیزی را در بر نداشته است، را بر می شمارم:
الف- عدم اتکا به تئوری مشخص مدیریتی و سردرگمی در تصمیم گیری و تصمیم سازی
ب- بی توجهی به برنامه چشم انداز و برنامه های میان مدت و حتی کوتاه مدت
ج- تصمیم گیری فردی و عدم اتکا به خرد جمعی
د- قانون گریزی و عدم تمایل به نظارت و کنترل قانونی

نتیجه عوامل فوق، رکود اقتصادی، عدم وجود امنیت اقتصاد، رشد بیکاری و فقیرشدن جامعه و … که آمارهای رسمی، گویای واقعیت تلخ بحران اقتصادی و اجتماعی در کشور است. هرچند که دولت مکررا هر گونه ادعا در این راستا، حتی آمارهای رسمی را نیز منکر می شود، و به اعتراض نمایندگان محترم مجلس در دستکاری کردن آمار رسمی کشور، توجهی نمی شود. تضعیف موقعیت کشور در جهان را نه از منظر دولت، بلکه از منظر ملت بنگریم. آیا جایگاه ایران و ایرانی، در جهان هیچگاه حتی به این اندازه تضعیف شده است؟ آیا می دانید امروز ما با توجه به تحریم های متعدد سازمان ملل که تماما نه به دلیل حمایت ملت ایران از انرژی هسته ای، بلکه از بی خردی، بی تجربگی و گزافه گویی مکرر دولت، به ویژه رئیس جمهور، اینگونه منافع ملی و هویت ایرانی خدشه دار گردیده است؟

جناب آقای هاشمی رفسنجانی
همانطور که عرض شد، قصد آن نیست که عملکرد و یا چگونگی به سر کار آمدن این دولتِ غیر مردمی را برشمارم؛ ولی چند نکته را از آن جهت مطرح کردم، که یادآور این مهم باشم که اگر مجلس خبرگان به مسئولیت خطیر خود در راستای بی کفایتی، گزافه گویی، خرافه گویی، بی ادبی و گستاخی این دولت در موقع و زمان آن نپردازد، شاید زمانی به این نکته واقف شود، که نوشدارو پس از مـــرگ سهـــراب باشد.

والسلام علی من یخدم الحق لذات و یسعی لاقامه العدل و القسط
مهدی کروبی
بیست و دوم شهریور ماه هشتاد و نه
"

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

حاکمیت هرچه زودتر راه خود را عوض کند

حاکمیت هرچه زودتر راه خود را عوض کند: "




نداي سبز آزادي: مهدی کروبی نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران، در گفت و گوی تلویزیونی با شبکه خبری ” العربیه ” تاکید کرد دولت محمود احمدی نژاد ادامه حیات خود را در بحران سازی می داند

او تاکید کرد از سخت بودن شرایط انتخابات آگاه بود اما نه او نه میر حسین موسوی و حتی محسن رضایی پیش بینی نمی کردند چنین فضایی حاکم شود.

او با اشاره به فشارهایی که در زندان ها علیه معترضان اعمال می شود ، تاکید کرد به جز حمزه کرمی یک زندانی سیاسی دیگری می شناسد که با او همان رفتار انجام شد تا علیه وی ( کروبی ) اعتراف کند.

حمزه کرمی مدیر کل سیاسی نهاد ریاست جمهوری در دوره رسایت جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی در ایران بود. او که از نزدیکان آقای هاشمی به شمار می آید، بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شد و در جلسه دادگاهی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد ، علیه مهدی هاشمی فرزند آقای هاشمی فسنجانی، اعتراف کرد.

او که مسئول سایت جمهوریت، یکی از پایگاه های اطلاع رسانی منتقد دولت محمود احمدی نژاد نیز بود، اخیرا نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشته که در آن به تشریح شکنجه هایی که در دوره بازداشت متحمل شده، پرداخته است و تاکید کرد برای اعتراف علیه سران معترضان سر او را داخل توالت فرو برده بودند.

آقای کروبی بدون این که نام فرد مور نظر را ذکر کند گفت که نامه ای که او در خصوص شکنجه هایش نوشته مطالعه کرده است.

تحریم ها و احتمال جنگ

دبیرکل حزب اعتماد ملی درباره تحریم های بین المللی ایران تاکید کرد که این تحریم ها در درجه اول بر مردم فشار می آورد.

ژوئن گذشته شورای امنیت سازمان ملل به منظور مقابله با برنامه اتمی ایران، قطعنامه دور چهارم تحریم ها را علیه ایران تصویب کرد. پس از آن آمریکا، اتحادیه اروپا، استرالیا، کانادا و ژاپن، تحریمی های مضاعفی علیه ایران اعمال کردند.

آقای کروبی درباره تاثیر تحریم ها بر حکومت گفت که این تحریم ها بی اثر نیست اما در حال حاضر حاکمیت پول نفت دارد که آن را خرج می کند.

او درباره احتمال حمله به ایران گفت: “امیدواریم که چنین چیزی نشود . به کشور آسیب می رسد . به منابع اقتصادی آسیب می رسد. بر منطقه هم خیلی اثر سوء دارد.”

وی تاکید کرد که که اگر حمله بشود طبیعتا انسجام مردم بیشتر می شود و حکومت فشار بیشتری بر مردم می آورد و این فشارها را توجیه می کند.

این رهبر اصلاح طلب ایرانی با طرح این سوال که چرا وضعیت ایران هم اکنون به اینجا رسیده است، به سیاست های ماجراجویانه دولت در داخل و خارج ایران اشاره کرد و گفت: “این دولت است که حیات خود را در بحران سازی می داند . لذا حتی در مسائل داخلی می بینیم که درگیری ایجاد می کند.”

او با اشاره به سابقه حضورش در بخش های مختلف حاکمیت و ارتباط با تمام دولت های بعد از انقلاب، تاکید کرد که سیاست هایی که هم اکنون از سوی دولت ایران اعمال می شود، بی سابقه است.

او در باره علت این سیاست ها گفت: ” .زیاد ارتباط ندارم تا ببینم مجموعه شان شامل چه کسانی است . بر اساس اصول یک نفر نمی تواند همه این کار ها را بکند و فضایی را به وجود بیاورد که این گونه نفس ها را در سینه حبس کند. من عقیده دارم مجموعه ای این کارها را انجام می دهد. ”

شکایت اصلاح طلبان از سپاه

آقای کروبی درباره شکایت هفت نفر از فعالان ارشد اصلاح طلب از دخالت سپاه پاسدارن در انتخابات ریاست جمهوری ایران گفت: “نامه را چند نفر که در زندان هستند وبقیه هم که بیرون و اغلب محکوم هستند امضا کرده اند. اینها چه بگویند چه نگویند این واقعیتی است که انتخابات را سپاه وبسیج گردانده بودند و یکی از اعضای شورای نگهبان هم به طور کامل درگیر این قضایا است.”

هفت نفر از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از احزاب عمده اصلاح طلبان اخیرا با استناد به سخنرانی سردار مشفق از فرماندهان قرارگاه ثارالله در مشهد ، فرماندهان سپاه را به ” کودتا ” علیه مردم و دست داشتن در ” تقلب سازمان یافته ” به هدف پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات گذشته متهم کردند.

آقای کروبی تاکید کرد: “الان هم کارها دست سپاه است. بخشی از سپاه و وزارت اطلاعات این کارها را انجام می دهند اغلب اعضای این دو نهاد ناراضی هستند.”

دولت نامشروع است

رئیس مجلس ششم ایران، در این گفت گو دولت محمود احمدی نژاد را ” نامشروع ” خواند و تاکید کرد ” این دولت با رای مردم سر کار نیامده است.”

او آن چه را که در ایران پیش آمده را فراتر از یک تقلب در انتخابات دانست و گفت: “آن موقع خبر نداشتیم اما به تدریج وقتی حوادث رخ داد دیدم قضیه تقلب نبوده. قضیه تنظیم شده و مهندسی شده بود.”

وی با اشاره به این که برخی در حاکمیت می گویند دلیلی برای تقلب در انتخابات وجود ندارد، گفت که آمادگی دارد با هر کس که نماینده حاکمیت است در تلویزوین مناظره کند و دلایل تقلب در انتخابات را ارائه دهد.

آقای کروبی گفت: “الان نتایج ناکار آمدی دولت را می بینیم. الان کارخانه های ما بخش عظیمش تعطیل است. ما امیدواریم کارخانه ها و صنعت ما از این حالت بیرون رود بعد معلوم خواهد شد حجم پسرفت چقدراست. برای اینکه همان نیروهای کارامدی که در زمان خودشان بودند اینها را کنار گذاشتند.”

نتیجه معکوس فشارها

نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران، در ادامه گفت گوی خود تاکید کرد که فشارهای به وجود آمده از سوی حاکمیت و نهادهای امنیتی بر معترضان، نتیجه معکوس دارد.

او در این باره گفت: ” روزها و ماههای اول فشار آوردند. می خواستند اعتراض ها خاتمه پیدا کند اما خاتمه نیافت چون انبوه توده های جمعیت پشت اعتراض ها بودند. این مساله خاص مردم بود. آنها خیال می کردند با یک فشار تمام می شود. بنابراین اگر فشار کمتر شده از باب این است که دیدند نتیجه ندارد.”

آقای کروبی تاکید کرد فشارها پایان نیافته و دلیل آن هم ادامه بازداشت ها و بد رفتاری با زندانیان است. او تاکید کرد که هرچه این وضعیت ادامه پیدا کند، خشم بیشتر می شود و در نتیجه انفجار از درون شدید تر خواهد بود. بنابر این به گفته او درایت و عقل ایجاب می کند که حاکمیت هرچه زودتر راه خود را عوض کند.

مزاحمت ها

آقای کروبی درباره محدویت های ایجاد شده در رفت و آمدش گفت: “من در حصر نیستم به این معنا که من می روم بیرون و در جلسات شرکت می کنم. افرادی هم می آیند به دیدن من… اما هر جا برویم معمولا هفت هشت ده تا می آیند همه آنها را میشناسند. چهره هایشان هم شناخته شده است و کار را به مرحله زشت وبی سابقه رساندند. یک فاتحه خوانی معمولی که برویم آنها را می فرستند که شعار بدهند . گاهی مردم هم با انها برخورد می کنند . ما حاضر به برخورد نیستیم.”

عمل نکردن به قوانین

رئیس مجلس ششم در بخش دیگری از مصاحبه خود، به عمل نکردن دولت به مصوبات مجلس شورای اسلامی پرداخت. او با اشاره به فراز و نشیب های سیاسی پس از انقلاب عملکرد دولت فعلی ایران را بی سابقه توصیف کرد و گفت: ” اصلا کارهایی که اینها می کنند هیچ معقول و منطقی نیست. اصلا من نمی دانم اینها چگونه رفتار می کنند. مصوبه ها را عمل نمی کنند.”

او دلیل این وضعیت را ضعیف بودن مجلس دانست و تاکید کرد که اگر مجلس و قوه قضائیه نیرومند باشند، چنین اتفاق هایی رخ نمی دهد.

انتخابات آینده مجلس

دبیر کل حزب اعتماد ملی با تاکید بر این که هنوز برای تصمیم بر سر شرکت و عدم شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی که قرار است اواخر سال برگزار شود زود است ، گفت: ” “باید ببنیم شرایط چه می شود… اما اگر وضع به همین منوال باشد و اینطور بخواهند کشور را اداره کنند و آیت الله جنتی دبیرشورای نگهبان از این حرفها بزند. وسخنگوی شورای نگهبان الان معلوم است سخنگوی شورای نگبهان نیست بلکه سخنگوی اقای جنتی است وبه روش خود ادامه دهد، طبیعتا شرکت در انتخابات منتفی است.

سخنان جنتی

آقای کروبی درباره صحبت های احمد جنتی که مدعی شده بود سران مخالفان ایران از آمریکا مبلغ یک میلیارد دلار از طریق پادشاهی سعودی دریافت کرده اند گفت: ” من تفکر اقای جنتی را می دانم و می دانم چگونه وی را تحت تاثیرقرار می دهند و اطلاع دارم که بارها در شورای نگهبان از او گله شده که چرا اینطور حرفهای نسنجیده می زند.”

او با تاکید بر کذب بودن ادعای جنتی خواستار دخالت مراجع در این رابطه شد و گفت: “ما هیچی از مراجع نمی خواهیم تنها اینکه از آقای جنتی بخواهند سندش را ارائه کند. ما هم تشکر می کنیم از مراجع وهم این کار مهمی است. یا اگر سند ندارد منبعش را بگوید.”

تلویزیون اصلاح طلبان

آقای کروبی درباره این که آیا قصد دارد تلویزیون راه بیندازد یا نه گفت: “من بنای چنین کاری را ندارم علتش هم این است که امکاناتش را نداریم آنوقت ما امکاناتی داشتیم یک کمک هایی هم می شد. ما یک کاری می خواستیم انجام بدهیم آنها مانع شدند من هم در کارهایم سعی می کنم برای دیگران گرفتاری انجام نشود.”

آقای کروبی پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری نهم ، تصمیم داشت یک رسانه تصویری راه اندازی کند که مقام های جمهوی اسلامی مانع این کار شدند و فردی که در حال انتقال نوارهای ضبط شده به محل پخش در “دبی” بود، ساعاتی بازداشت شد.

او درباره شبکه تلویزیونی “رسا” که اخیرا اصلاح طلبان راه اندازی کرده اند گفت: “اسامی که برای من ذکر کردند آنها همان نیروهایی هستند که در جمهوری اسلامی بودند و کار می کردند و حضور داشتند. با کاری که انجام می دهند موافقم انجام بشود مخصوصا اگر در چارچوب قانون اساسی باشد. الان اگر ازادی بدهند من دنبال همین کارها می روم . چون اگر ازادی بدهند امکانات هم می رسد. وقتی که ازادی نمی دهند امکانات هم داده نمی شود و افراد هم می ترسند.” 

"

مير حسين موسوي: جنبش سبز با محدودیت های امنیتی و حذف همراهان آن متوقف نمی شود

مير حسين موسوي: جنبش سبز با محدودیت های امنیتی و حذف همراهان آن متوقف نمی شود: "


فشارهای امنیتی مشکل صاحبان قدرت را حل نمی کند

نداي سبز آزادي: میرحسین موسوی محدودیت ها و مزاحمت های امنیتی را در اطراف خودش موضوع تازه ای نمی داند و آن رابا انتخابات دهم ریاست جمهوری پیوند می زند که زمان آغاز اعمال محدودیت های غیرقانونی علیه وی بوده است.

موسوی معتقد است وقتی دروغ به یک روش در اداره مملکت تبدیل شود و منافع شخصی به جای مافع ملی جایگزین گردد کار به جایی می رسد که اگر یک مرجع کاری با حکومت نداشت با او کاری ندارند و اگر در این شرایط یک مرجع و یا روحانی و یا مداحی از این حضرات تعریف و تمجید کند می شود مرجع عالیقدر و یا روحانی بر جسته و یا مداح دلسوخته اهل بیت. بلافاصله تصویر او در صدا و سیما نشان داده می شود و بسته به میزان طرفداری و تعریف تمجیدی که از صاحبان قدرت می کنند، چهره های آنها کوچک و بزرگ می شود و اگر به طور مثال همین مرجع انتقادی از صاحبان قدرت داشته باشد و یا نظری مخالف انها بدهد، بلافاصله او را از کشتی مرجعیت پیاده می کنند و یکباره کشف می شود که ایشان صلاحیت علمی لازم را نداشته است و انواع تهمتها به سمت ایشان روانه می شود و دفتر و خانه و مسجد و مقلدین ایشان مورد حمله نیروهای به اصطلاح خود سر قرار می گیرد.

خبرنگار کلمه در باره محدودیتهای اخیر و نیز حواشی آن مصاحبه ای را با آخرین نخست وزیر انجام داده است که متن کامل آن در پی می آید.

در خبرها آمده آست که محدودیت های امنیتی در اطراف شما زیاد شده است. ایا شما هم چنین برداشتی دارید؟

تاریخ این نوع مزاحمتها به قدمت انتخابات (دهم ) است. حمله به ستادهای انتخاباتی این جانب که از همان عصر روز ۲۲خرداد شروع شد، مقدمه محدودیت های غیر قانونی علیه بنده بود.

البته گذشته از اسناد و قراین فراوان، اگر متقلبان در انتخابات هیچ سندی جز همین حمله به ستادها را قبل از اتمام رای گیری و دستگیری شخصیتهای انقلابی در یک روز بعد و روزهای بعدتر به جا نمی گذاشتند، برای نشان دادن مقاصد آنان کافی بود. آنها خوشبختانه به دلیل حماقت انتشار دو نوار سخنرانی یکی از”سرداران مامور” زمینه را برای قضاوت عمومی راحت تر کردند. به هرحال مساله مزاحمت و محدودیت ها با فراز و فرودهایش از ان زمان تا حال ادامه پیدا کرده است.

پس معنای سخنانتان این است که اخبار منتشره در باره تشدید فضای امنیتی در اطراف خودتان تایید می کنید.

بله ،اخبار در باره تشدید محدودیت ها ی امنیتی درست است. اخیرا به خاطر خوف نیروهای امنیتی از حرکتهای خیابانی مردم این محدویت ها شدید تر شده است. به این فشارها اضافه کنید ممانعت سر تیم محافظان بنده را از انجام وظایف خود که بسیار سوال بر انگیز است .ایشان بیست سال سرتیم حفاظت بوده و حالا از انجام وظایف خود تعلیق شده و معلوم نیست چه خوابی دیده اند؟

آیا انها فکر می کنند یا به هر حال این امید را دارند که این نوع محدودیت دامنه تحرک جنبش را کم کند؟

مسلما اگر چنین فکری دارند اشتباه می کنند. جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.

اگر سال گذشته شعار «رای من کجاست» توانست میلیونها شهروند مسالمت جو را در روزهای ۲۵و ۲۸ و ۳۰ خرداد دور هم جمع کند اکنون با سیاستهای سرکوب یک سال گذشته و اوضاع معیشتی مردم و فشار های بین المللی ناشی از ماجراجویی ها، احتمال حرکتهای غیر مترقبه بیشتر شده است. بنده و برادر کروبی و دیگران همراهان کوچکی با مردم هستیم. انها جا دارد از خشم روزافزون مردم بترسند نه از ما.

یعنی شما فکر می کنید اهمیت موضوع تقلب در انتخابات، حالا با افزایش نارضایتی ها کمرنگ شده است؟

به هیچ وجه! بلکه در کنار مصیبتهایی که به دلیل سیاستهای من در آوردی همراه با دروغ و سرکوب وارد می شود مردم بیشتر از همیشه به راه حل کلیدی انتخابات آزاد غیر گزینشی توجه پیدا کرده اند. هر روز که می گذرد مردم بیشتر معتقد می شوند که ریشه بحران در استبداد و عدم توجه به حق انها برای حاکمیت به سرنوشت خودشان است. مردم می بینند که دولتمداران بین انها اختلاف می اندازند که به نام اسلام و در حقیقت بر خلاف اسلام خودشان حکومت کنند.

به نظر بنده در میان مردم تلازم عدالت و آزادی هر روز بیشتر جا می افتد. به همین دلیل همه کسانی که قدرت تالیف و تحقیق دارند یقینا توجه دارند که شکایت هفت مبارز فرهیخته و با سایقه کشور از سخنان سردار مامور تا چه اندازه اهمیت استراتژیک دارد و نباید از آن غفلت شود. وباید بصورت مشفقانه عرض کنم که رسیدگی عادلانه و علنی به این شکایت برای بیرون آوردن کشور از بحران از مانور نیروهای امنیتی که یک روز قبل از روز قدس در خیابانهای تهران شاهد آن بودیم و یا حمله به خانه های مراجع مورد علاقه مردم در قم و شیراز موثرتر است. و اگرنه بازداشت دکتر محمدرضا خاتمی و بازداشت هنرمند گرامی دکتر حبیب صادقی در کنار دفتر اینجانب مشکلی را حل نمی کند.

آیا ممکن است محدودیت های اخیر با حمله به دفاترمراجع و فشار به روحانیون معترض مربوط باشد؟

باید به ریشه ها توجه کرد. نظام در بسیاری از سطوح به سمت ماکیاولیسم چرخیده و در این موارد هدف هر نوع وسیله ای را توجیه می کند. و این از ویژگیهای حاکمیت قدرتی است که نمی توان ازآن سوال کرد. در چنین وضعیتی کرامت انسانها و حقوق آنها می تواند نادیده گرفته شود و حفظ موقعیت و مکانت سیاسی حتی با آدم کشی مجاز شمرده شود. دروغ در چنین حالتی به صورت یک روش جهت حفظ موقعیت و منفعت در می اید و خیلی ساده بین منافع شخصی و منافع ملی خلط می شود. در چنین اوضاعی اگر یک مرجع کاری با حکومت نداشت با او کاری ندارند و اگر در این شرایط یک مرجع و یا روحانی و یا مداحی از این حضرات تعریف و تمجید کند می شود مرجع عالیقدر و یا روحانی بر جسته و یا مداح دلسوخته اهل بیت. بلافاصله تصویر او در صدا و سیما نشان داده می شود و بسته به میزان طرفداری و تعریف تمجیدی که از صاحبان قدرت می کنند، چهره های آنها کوچک و بزرگ می شود و اگر به طور مثال همین مرجع انتقادی از صاحبان قدرت داشته باشد و یا نظری مخالف انها بدهد، بلافاصله او را از کشتی مرجعیت پیاده می کنند و یکباره کشف می شود که ایشان صلاحیت علمی لازم را نداشته است و انواع تهمتها به سمت ایشان روانه می شود و دفتر و خانه و مسجد و مقلدین ایشان مورد حمله نیروهای به اصطلاح خود سر قرار می گیرد. حضرت ایت الله دستغیب تا موقعی از نظرشان محترم است که چشم به ظلم و ستم اقایان ببندد و یابه شیوه اعمال وظایف مجلس خبرگان ایرادی نگیرد. در غیر اینصورت مسجدی که او در آن نماز می خواند با آن سابقه می شود مسجد ضرار و امام جمعه ای که میزان درک او در حدی است که به میلیونها انسان هموطن خود می گوید یک عده بزغاله و گوساله در کنار حرم مقدس رضوی یک باره خوابنما می شود که این عالم بزرگوار از خانواده ریشه دار و محبوب دستغیب ها در شیراز مهد تمدن و فرهنگ ایران موقعیت علمی و صلاحیت ندارد.

آیا فکر نمی کنید این اقدامات برای پوشاندن ابعاد بحرانهای سیاسی و اقتصادی از چشمان مردم باشد؟

امروز بحران فقط خود را در عرصه های اقتصادی و سیاسی نشان نمی دهد. همین حمله به خانه های مراجع و مدارس انها در کنار حمله به دانشگاهها و خوابگاهها یکی از چهره های تکان دهنده بحران است. توجه کنید نظامی که ریشه مشروعیت دینی آن بر آمده از سلسله مراتب حوزه ها و روحانیت است، مشغول مهندسی ویرانگر توامان دانشگاه و حوزه با هم است. از آن سو وزیرش دانشگاه حرف نشنو را تهدید به یکسان سازی با خاک می کند و از این سو منازل و شخصیت مراجع ضد ستم و منتقد مورد حمله فیزیکی و تبلیعاتی قرار می گیرد.

کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
"

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

آیا خبرگان به وظیفه دینی، شرعی و عرفی خود عمل کرده‌اند؟

آیا خبرگان به وظیفه دینی، شرعی و عرفی خود عمل کرده‌اند؟: "
بیایید در این اجلاسیه به وظیفه اصلی خود که تقاضای اجرای قانون اساسی است، عمل کنیم

تهمت به آقایان موسوی و کروبی راهگشا به حفظ نظام نیست

آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز و نماینده منتخب مردم این شهر در مجلس خبرگان، با انتشار نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، از آنها خواست در اجلاسیه اخیر از بحثهای انحرافی دست بردارند و به خواست اصلی ملت که همان تقاضای اجرای قانون اساسی است، بپردازند.
به گزارش کلمه، در نامه سرگشاده این عضو مجلس خبرگان رهبری به دیگر اعضای این مجلس، به شدت از کسانی که دروغ و تهمت و کشف و خواب و مسائل تخیّلی را دنبال می‌کنند و خود را مجری دستورات امام زمان (عج) می‌دانند، انتقاد و تصریح شده که ایجاد به همراه رعب و وحشت بی‌فایده است.
این مرجع تقلید همچنین وعده داده است که در اجلاسیه بعدی خبرگان که قرار است در روزهای سه شنبه و چهارشنبه ۲۳ و ۲۴ شهریور ماه برگزار شود، دیگر مطالب مورد نظر خود را در خصوص شرایط کشور ابراز خواهد کرد. این در حالی است که چند روز قبل ایشان به ایجاد مانع برای ایراد نطق خود در اجلاس سال گذشته مجلس خبرگان اشاره کرده بود و اکنون مشخص نیست که در اجلاسیه آتی، امکان قانونی سخنرانی در جمع اعضای خبرگان برای ایشان فراهم باشد یا خیر.
متن کامل نامه آیت‌الله دستغیب به نمایندگان مجلس خبرگان رهبری را به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایشان در ادامه می‌خوانید:

بسمه تعالی
محضر مبارک آقایان نمایندگان خبرگان رهبری
سلام علیکم
بیش از یک سال از واقعه‌ی ۲۲ / ۳ / ۸۸ می‌گذرد و همچنان عدّه‌ی زیادی از مردم به دنبال مطالباتشان می‌باشند. آیا ما خبرگان رهبری به وظیفه‌ی دینی، شرعی و عرفی خود که همان اجرای دقیق قانون اساسی، یعنی حرکت سه قوّه و تذکّر به خلاف قانون است عمل کرده‌ایم؟
آیا بعد از یک سال توانسته‌ایم در نظام یک آرامش نسبی خالی از رعب و وحشت ایجاد کنیم؟ اگر باز هم می‌گوییم در جامعه مشکلی نیست، پس چرا دائم به صورت لفظی دم از وحدت می‌زنیم؟ اگر هست، چرا مردم در یک استراحت واقعی نیستند؟ چرا وحدت به همراه رعب و وحشت از ناحیه‌ی عدّه‌ای باشد و عدّه‌ی کمی در آرامش به خیال خود باشند و هر چه بر زبانشان می‌آید، می‌گویند و هیچ به فکر عواقب الفاظ خود نیستند. آیا شما خبرگان تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا نتوانسته‌ایم مردم را نسبت به وقایع موجود راضی کنیم و در رأس همه‌ی اینها، آیا پی به این معنا برده‌ایم که چرا مراجع و علما نسبت به وضع موجود رضایت ندارند؟ می‌دانید عدم رضایت مراجع و علما از این وضع، یعنی سست شدن مجلس خبرگان و از اعتبار ساقط شدن آن؟ چون بقای مجلس خبرگان از ناحیه‌ی تأیید مراجع و علما می‌باشد.
اینجانب به عنوان یکی از اعضای خبرگان رهبری در این ماه مبارک رمضان که گذشت، از خداوند تبارک و تعالی طلب عفو کردم که نتوانستم حقوق این ملّت را حسب وظیفه‌ای که دارم، انجام دهم که آن، دنبال کردن اجرای دقیق قانون اساسی است. حال بیاییم در این اجلاسیه به وظیفه‌ی اصلی خود که تقاضای اجرای دقیق قانون اساسی است عمل کنیم. در زمان فعلی راهی نیست جز سر فرو آوردن به خواست ملّت؛ باید از بحث‌های انحرافی در مجلس خبرگان دست برداشته، به اصل مطلب که همان خواسته‌های ملّت رشید ایران است جامه‌ی عمل بپوشانیم. از تهمت زدن در طول این یک سال چه نفعی برده شد؟ از صدا و سیما تا قوّه‌ی قضائیه و از نیروهای نظامی و انتظامی تا مجلس خبرگان، آیا موجب رضایت ملّت شده‌اند؟ امروز می‌بینیم که جناح مقابل به اتّحاد خود نزدیک‌تر و به احیاء نظرات حضرت امام امّت(ره) بیش‌تر تمایل دارد و خواسته‌ای ندارد جز اجرای دقیق قانون اساسی، از شورای نگهبان گرفته تا نیروهای نظامی.
در همه جا در جامعه سخن از فضای باز سیاسی زده می‌شود و از این و آن تقاضای گذشت می‌کنند، آیا گذشت در مقابل عدم اجرای قانون اساسی، عاقلانه است و امکان دارد؟ چرا به این بزرگواران، آقایان مهندس میرحسین موسوی و جناب حجّت الاسلام و المسلمین کروبی و یاران آنها این همه تهمت زده می‌شود، در حالی که هیچ دادگاهی آن را به اثبات نرسانده و هنوز هم به دنبال تهمت زدن به این و آن هستند، در صورتی که می‌دانند که اینها به هیچ وجه راهگشا جهت حفظ نظام نیست، امّا چه باید کرد که عدّه‌ای این مسیر را، یعنی دروغ و تهمت و کشف و خواب و مسائل تخیّلی را دنبال می‌کنند و از همه بدتر، خود را مجری دستورات حضرت حجّت بن الحسن العسکری(عج) می‌دانند. اینها چه می‌گویند و به چه راهی می‌روند؟ اگر خداوند توفیق دهد، در اجلاسیه، باقی مطالب بیان خواهد شد. ضمناً توجّه داشته باشید از آن جایی که مجلس خبرگان در حقیقت باید مورد تأیید مراجع عظام و علمای اعلام باشد، لذا اگر مطلب مهمّی بخواهد در مملکت صورت گیرد، حتماً باید مورد توجّه و تأیید مراجع باشد.
سیّد علی محمّد دستغیب
۲۰ / ۶ / ۱۳۸۹
"

۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

جنبش سبز آگاهی بخشی را در شهرها و روستاها گسترش دهد

جنبش سبز آگاهی بخشی را در شهرها و روستاها گسترش دهد: "
جنبش سبز منفعل و خاموش شده است؟ این سوال برای بخش هایی در داخل جنبش سبز مطرح است که چرا جنبش اعتراضی مردم ایران در مقایسه با روزهایی که با اتکا به استراتژی حضور در خیابان، اعتراض خود را به نتیجه انتخابات سال گذشته بیان می کرد، این روزها تحرک چندانی ندارد؟ جنبش سبز، سال گذشته از تمامی مناسبت های رسمی ثبت شده در تقویم جمهوری اسلامی ایران علیه خود حاکمیت بهره می جست و با حضور در خیابان، عملا تمامی راهپیمایی هایی که می باید محل اقتدار نظام در عرصه های عمومی تلقی می شد را به ضد خود بدل کرده بود اما امسال و خصوصا در راهپیمایی روز قدس عملا تحرکی از سوی جنبش سبز شکل نگرفت. این در حالی بود که پیش از برگزاری راهپیمایی روز قدس ، نهادهای موازی امنیتی نیز با هجوم به محل سکونت رهبران جنبش، دایره سرکوب و تهدیدهای هشدارگونه را تنگ تر کرده تا مبادا مردم، راهکارِ حضور در خیابان را بار دیگر و در آستانه یکی دیگر از راهپیمایی های رسمی کشور از سر بگیرند.
جرس با زهرا رهنورد در مورد حمله های اخیر به سران جنبش و این نکته که آیا خشونت گران با تاکتیک سرکوب و تهدید موفق شده اند که جنبش سبز را منفعل کنند، گفتگوی تلفنی انجام داده است که در پی می آید:
خانم رهنورد اجازه می خواهم که مصاحبه ام با یک سوال انتقادی آغاز شود؛ سال گذشته جنبش سبز نماد قدرت معترضان ایران بود، به گونه ای که تمامی مناسبت ها و راهپیمایی های رسمی کشور به میدانی برای عرض اندام و اعلام حضور آزادی خواهان بدل می شد اما امسال شاهد بودیم که روز قدس هیچ نشانی از سبزها نداشت آیا این به معنای انفعال جنبش سبز بود؟
خیلی صریح باید بگویم اتفاقا آنچه موجب پدید آوردن واقعه ای نظیر صحنه کربلا در محل سکونت آقای کروبی شد نشان می دهد که جنبش سبز منفعل نیست و آنها هم با آگاهی از این امر به چنین سرکوب و خشونتی روی آوردند. جنبش سبز سال گذشته در راهپیمایی میلیونی معترضان با شعار « رای من کجاست» متولد شد. کسانی که بی هیچ هراسی، شجاعانه به خیابان آمده بودند و سنگین ترین هزینه ها را هم برای حضور و حماسه شان پرداخت کرده اند، به دنبال چه بودند؟ مگر « ابطال انتخابات» مهمترین خواسته راهپیمایی کنندگان و چهره های سیاسی معترض به انتخابات در آن روزها نبود؟ اما حالا چه می خواهند؟ اتفاقا رشد مطالبات و خواسته های به حقِ معترضان نشان از شکوفایی و باروری این جنبش دارد. جنبشی که شاید محصول هیجان و خدشه دار شدن احساس مردم بود تا رای دزدیده شده خود را از حاکمیت طلب کنند اینک به عقلانیتی مثال زدنی دست یافته که دیگر تنها به ابطال یک صندوق رای و برگزاری یک انتخابات با همان شرایط مشابه رضایت نمی دهد و اینها همه نشان از موفقیت جنبش است. یعنی شعار « رای من کجاست» چون نورافکنی بود که تاریکی ها را روشن کرد، نشان داد که تاریخ انقلاب در کجا ها خلاء داشت و ملت باید برای کدام یک از آرمان های مغفول مانده این سی سال و دردهای پنهان یک جامعه همدلانه تر تلاش کند.
یعنی اگر بعد از راهپیمایی بزرگ بیست و پنجم خرداد و بیانیه های آقایان موسوی و کروبی، بعد عملگرایانه تر این اعتراض مردمی تقویت می شد و حاکمیت رضایت به ابطال انتخابات و یا کنار گذاشتن رییس دولت فعلی می داد آیا بخش مهمی از خواسته های جنبش سبز محقق نمی شد؟
فراتر از این باید بگویم حتی اگر آقای موسوی در انتخابات پیروز هم می شدند آنچه که امروز و با شکل گیری جنبش سبز شاهد آن هستیم هر گز رخ نمی داد. اینکه پس از حضور و همدلی مردم با نامزدهای انتخاباتی شان، شدت سرکوب چنان بالا گرفت که جامعه نسبت به ستم ها و ظلم های پنهان آگاه شد، دستاورد کمی نیست. آگاه شدن سطوح مختلف جامعه از ظلم هایی که نیروهای نفوذی در حاکمیت به شهروندان معمولی روا داشته اند، دستاورد اندکی نیست. در گذشته نسبت به این ظلم های پنهان، تا این حد اطلاع رسانی نشد. بنابراین حتی اگر در بیست و پنج خرداد و راهپیمای های گسترده بعد از آن مثلا مردم می رفتند ارگان ها دولتی را می گرفتند، در زندان ها را باز می کردند، چه اتفاقی می افتاد؟ حداکثر این بود که انتخابات را ابطال می کردند و مردم هم درست در همان روزها غیر از رای گمشده خود شعار دیگری نمی دادند و اساسا درخواست دیگری در روزهای ابتدایی جنبش نداشتند اما، شدت سانسورها، سرکوب ها، دخالت آشکار در حریم خصوصی شهروندان، دستگیری ها و کشتارهای بی رحمانه، روی دیگر حکومت را به مردم نشان داد که دیگر فراتر از ابطال انتخابات، به یک حاکمیتِ پاک و برازنده می اندیشند. با اقدامات عجیبی که خود رژیم انجام داد، ریشه اعتراض مردم عمیق تر شد. شاید اگر آقای موسوی در یک انتخابات سالم پیروز انتخابات می شد، مردم رفاه بیشتری داشتند و صداقت و پاکی بر دولت ایران حاکم می شد اما هرگز چنین فرصتی به وجود نمی آمد که ایرانیان با تفکر متفاوت و تکثر آراء در کنار هم بایستند و برای حقوق و آرمان هایی که سی سال و یا شاید بیشتر از سی سال مغفول مانده است، مبارزه ای مسالمت آمیز اما استوار را از سر بگیرند. حتی بخش هایی از جامعه که طرفدار دولت فعلی بود هم با چشم های خودش دید که چگونه با ظلم و خشونت در صدد سرکوب یک جنبش اصلاحی بر آمدند، به گمانم ریزش طرفداران این تفکر استبداد زده، بی شک خود یک موفقیت برای جنبش محسوب می شود.
باز هم بر می گردم به سوال اولم، به هر ترتیب پیش از راهپیمایی روز قدس، حاکمیت به صورت غیر رسمی، بدنه جنبش سبز را به واسطه حمله و هجمه به سران جنبش – حمله به منزل آقای کروبی و یا بازجویی خیابانی خود شما- تهدید کرد تا منفعل شود و به حاشیه بنشیند، فکر می کنید چه تاکتیکی می توانست این شیوه را خنثی کند؟
اتفاقا خودشان با اقدامات سرکوب گرایانه که بهتر است نامش را بگذاریم، تدابیر شعبان بی مخی، هویت اصلی شان را باردیگر به افکار عمومی داخلی و جهانی معرفی کردند. ما همه شیوه ها را به کار گرفتیم که در راهپیمایی روز قدس که خود حاکمیت برای حضور در آن تبلیغ می کند شرکت کینم. ولی این همه هراس و متوصل شدن به تاکتیک شعبان بی مخی نشان داد که چه دروغ عظیمی پشت آن همه تبلیغ نهفته است. همان گروه های نفوذی که حاکمیت ایران را اشغال کرده اند ثابت کردند با استفاده از هر ابزاری می خواهند در قدرت باقی بمانند و به مردم خودشان ظلم کنند. جالب است که بدانید، همان روز قدس وقتی ما اعلام آمادگی کردیم که در منزل آقای کروبی حاضر شویم، همزمان در میادین و کوچه های اطراف ما هم افراد زیادی با لباس شخصی، لباس نیروی انتظامی و لباس سیاه ها که موسوم به نیروها ی ضد شورش هستند، حضور یافتند تا مانع از خروج ما شوند. خودرویی که برای بررسی وضعیت خیابان، پیش از ما از منزل مان خارج شده بود مورد هجوم این افراد قرار گرفت. چون فکر کرده بودند من و موسوی در خودرو نشسته بودیم. گفته می شود این لباس شخصی ها حتی به ماشین معاون احمدی نژاد هم حمله کردند ولی بعد متوجه شدند که موسوی در ماشین نیست.
ما هیچ هراسی برای مواجه شدن با این افراد نداشتیم اما مهم این بود که به مقصد نمی رسیدیم. آنکسی که در جریان راهپیمایی روز قدس باخت ما نبودیم، هر سرکوب و هر تهاجمی از طرف رژیم، یک باخت برای حاکمیت و یک برد برای جنبش سبز است برای همین است که باور دارم، بازنده همان کسانی بودند که با مامور جلوی منازل مردم می ایستند تا مبادا راهپیمایی تبلیغاتی و رسمی شان با حضور مردم، چهره واقعی تری به خودش بگیرد، بازنده کسانی هستند که از مردم بی اسلحه می ترسند و با اسلحه مانع حضور آنها در خیابان های کشور خودشان و در راهپیمایی ها و مناسبت های تقویم کشور خودشان می شوند ، نتیجه هم چنین می شود که خود فلسطین نسبت به حضور نمایشی آنها برای روز قدس موضع بگیرد و بگوید کسانی که تقلب می کنند، صلاحیت دفاع از مردم فلسطین را ندارند.
خانم رهنورد، یک ویژگی غالب فرهنگی-اجتماعی ایرانیان آن است که دوست دارند در کوتاه‌ ترین زمان به بزرگ‌ترین نتایج برسند، ما می‌گوییم که «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» ولی اغلب به این دستورالعمل باور قلبی نداریم و از برنامه‌های بلند مدت خسته و ناامید و بی‌حوصله می‌شویم؛ فکر می کنید چه تدبیری برای آینده نزدیک و دور این جنبش باید اندیشیده شود که هم مانع یأس و انفعال این جنبش نشود و هم آن‌ها را برای ادامه‌ راهی طولانی آماده و امیدوار سازد؟
پیروزی های سهل الوصول، به سرعت از بین می رود، به قول میشل فوکو اگر ما باستان شناسی کنیم که بر سیستم چه گذشته است این هرگز با پیروزی های کوتاه مدت برابری نمی کند. انتظارات سریع از جنبش داشتن، می شود چیزی شبیه انقلاب که اگر چه محصول سالیان متمادی تلاش و مبارزه همه گروه ها علیه یک نظام سلطنتی بود اما نیروهای مذهبی چون نیروهای جدی تری در سطوح رهبری و در بدنه جامعه داشتند به طور طبیعی، حاکمیت را در اختیار گرفتند و در نهایت حقوق زنان، برابری خواهی، عدالت، آزادی، دموکراسی، قانون گرایی، کثرت گرایی فکری و فرهنگی، اهتمام به امور اقوام و زبان ها و مفاهیم دیگری در این سی سال مغفول ماند. مفاهیمی که جنبش سبز اینک به شدت روی آن تاکید دارد و اینها هرگز با سرعت به دست نمی آید برای همین است که می گویم اگر مثلا در همان بیست و پنج خرداد یا سی تیر این جنبش به ثمر می رسید، قطعا این همه روشنگری و آگاهی پیرامون خواسته ها و مطالبات یک جنبش متکثر شکل نمی گرفت. در مورد یاس و سرخوردگی هم من نظر متفاوت دارم چون تا کنون هیچ یک از کسانی که برای این جنبش هزینه های سنگین داده اند را نا امید ندیده ام.
خانواده های زیادی عزیزانشان را در جریان اعتراضات خیابانی از دست داده اند، جمع زیادی از شهروندان ایرانی زندانی شده اند آیا شکنجه، تهدید، تجاوز، دستگیری های فله ای و کشته شدن شهروندان، منجر به ایجاد فضای نا امیدی و سرخوردگی در میان خانواده های آنان و جامعه نشده است؟
باید صادقانه بگویم در تمام این مدت که با خانواده های صبور شهدا و همچنین خانواده های زندانیان مقاوم دیدار کرده ام، علی رغم تمام سختی ها و رنجی که کشیده اند، نا امیدی و یاسی در آنان ندیده ام.
به هر حال از خانواده خود شما، برادرتان ماه ها در انفرادی بوده است،، خواهر زاده و برادر زاده شما نیز زندانی شده اند، خواهر زاده آقای موسوی هم مورد هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیده اند، برخی ها می پرسند اعتراض مردم به یک انتخابات ارزش این همه هزینه دادن را داشت؟
خانواده ما هیچ فرقی با بقیه مردم ندارند، هر کس به شکلی هزینه داده است. خون این عزیزان و جوانی و زندگی عزیزان دیگرمان در زندان همه هزینه فرزندان این کشور شده است که در آینده چنین ظلمی را تجربه نکنند. ما همه درگیر نظامی هستیم که به شدت منحرف شده است و همه کسانی که برای مبارزه با این انحراف هزینه داده اند، گمان نمی کنم ناامید شده باشند. این خون های به زمین ریخته بی ثمر نمی ماند. این خون ها و رنج های یاران جنبش، به پیکر ملت تزریق شده است. تنها در یک صورت می توان گفت که شکست خورده ایم و آن زمانی است که دست از آرمان های بلند سبزمان بکشیم و در کنج دانشگاه و خانه و محل کار بی تفاوت و حاشیه نشین شویم، اما شما کجا می بینید که معترضان و یاران جنبش سبز عافیت طلبی پیشه کرده باشند؟ این پله پله ها که ما برای تحقق مطالبات آزادی خواهانه مان طی می کنیم، بی همراهی سهراب و ندا و محرم و شبنم و علی حسن پور، محسن روح امینی، اندرزجانی، امیر جوادی فر وتک تک آن عزیزانی که خون شان را تقدیم کرده اند ممکن نیست. نه آنکه ما با یاد آنها داریم برای دموکراسی و عدالت و آرمان های پاک یک جنبش مبارزه می کنیم، بلکه آنها در کنار ما ایستاده اند، آنها خودشان راه پیمایان اصلی این قله هستند ونه تنها ما را رها نمی کنند بلکه پیشوایی می کنند. من در چشمان مظلوم و بی دفاع و همچنین در چهره مصمم و مقاوم مادر ندا و سهراب و کیانوش آسا و نعیم آبادی و مادرانِ عزیزان دیگری که نمی شود اسم همه آنها را در این گفتگوی کوتاه گفت، هرگز نا امیدی ندیده ام، از قضا آنها امیدوارانه تر دارند برای جنبش قدم بر می دارند. پیشرو آنها هستند و دنباله رو ماییم. شما خودتان با خانواده های بسیاری از این شهدای عزیز مصاحبه کرده اید. در کلام کدام یک از این عزیزان یاس و نومیدی یافته اید؟ کدام یک از آنها کوتاه آمده اند؟ پس بهتر است بگوییم هر آنکس که برای این جنبش هزینه بیشتری داده است کمتر نا امید می شود و دیگران را هم به مبارزه قدم به قدم با ظلم و استبداد ریشه دار تشویق می کند .
همه این اتفاقات که گفته اید معمولا در پایتخت اتفاق می افتند. بسط آگاهی اجتماعی و بسیج کردن آنان در راه احقاق حقوق شهروندی، نیازمند ابزارهای آگاهی‌بخشی، رسانه‌های آزاداندیش و مبتکر و در نهایت تقویت شبکه های اجتماعی است، اما شبکه های مجازی و ماهواره ها شاید نتوانند خلاء ارتباط با توده مردم را پر کند. چه باید کرد؟
وقتی ما دانشجو بودیم فکر می کردیم مبارزه باید چریکی باشد. در شرایط فعلی تکنولوژی حرف های جدیدتری برای شیوه های مبارزه دارد. حتی این امکان که کسی آن بالا بنشیند و دیگران هر آنچه او گفته است را مشق کنند و به عنوان فصل الخطاب به جامعه منتقل کنند هم تغییر کرده است. هزاران جویبار در دل این جنبش جریان دارد که در نهایت به یک نهر می رسند و نهرها به دریا و دریا به اقیانوس می پیوند و این اقیانوس همان ملت ایران است. ما راه مشترک و مشخصی را به سمت دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و کلیه مفاهیم والای آزادی که در کشورمان از مشروطه تا کنون از قلم افتاده است را با هم داریم طی می کنیم تا برسیم به بستر برپایی یک «انتخابات آزاد». در این راه ایجاد شبکه های اجتماعی مهمترین نقطه قوت بود. شاهدیم که شبکه ای از انسان های فهیم و فداکار، کاملا مستقل و با اتکا به دانش و دردمندی و مسولیت پذیری با یکدیگر جمع می شوند، آرمان ها و اهداف بلندشان را با استفاده از ابزارها و امکانات دیجیتالی به جامعه منتقل می کنند و در نهایت، بازخورد آن در جامعه موجب می شود که حتی قدرت هم در برابر آن چاره ای جز تسلیم نبیند. کاری که فعالان شبکه های مجازی در اطلاع رسانی از وضعیت جنبش سبز انجام می دهند واقعا جای ستایش دارد. «هر فرد یک رسانه » را از شعار به مرحله اجرا در آورده اند، چنانکه وقتی رژیم به سرکوب بخشی از جنبش بر می آید، ناگهان بسیج همدلی در شبکه های مجازی چنان بسط پیدا می کند که هیچ کسی در داخل جنبش احساس نمی کند که دارد به تنهایی هزینه می دهد اما همه این شیرینی زمانی صد چندان می شود که این شبکه های اجتماعی کاملا به توده های مردمی، کارمندان، کارگران، کشاورزان، زنان خانه دار و دیگر اقشار جامعه منتقل شود. یعنی شبکه های اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از سطوح نخبگان و تحصیلکردگان به سمت توده های مردم سوق پیدا کند. زمانی که این شبکه های خودساخته اجتماعی به روستاها برسد می شود به پیروزی نهایی امیدوارتر بود. روستایی امروز یک انسان آگاه است و نه یک فرد ساده لوح که با خبرسرانی دروغین حاکمیت تحت تاثیر قرار گیرد و هم وطنان در رنجِ خود را فراموش کند. ممکن نیست یک روستایی از عمق ظلمی که به شهروندان می رود مطلع باشد اما سکوت و بی تفاوتی پیشه کند. ممکن نیست یک روستایی از فاجعه ای به نام بسط دروغ در رسانه های رسمی و ملی آگاه باشد اما به نتیجه انتخاباتی که در آن از خون هموطنانش هزینه شده است رضایت دهد. اگرچه خود رژیم هم با سرکوب هایی که می کند در آگاه سازی روستاییان و توده مردم نسبت به هویت واقعی خود نقش دارد اما جنبش سبز هم باید شبکه های اجتماعی را به منظور اطلاع رسانی و آگاه سازی شهرها و روستاها تقویت کند.
شما بارها و همچنین در این گفتگو تاکید کرده اید متکثر بودن جنبش را نقطه قوت آن می دانید. سوال این است که فصل مشترک میان گروههای مختلف اصلاح طلب و در واقع جنبشی که در داخل کشور شکل گرفته است با برخی از گروه های اپوزوسیون دیگری که باوری به چهارچوب های نظام و قانون اساسی و حتی دین ندارند، در کجاست؟
در این شکی نیست که تکثر و تنوع مهمترین شاخصه جنبش سبز است. در دل جنبش از آدم های صد در صد مذهبی وجود دارد تا کسانی که به لحاظ اعتقادات مذهبی ضعیف و یا حتی لاییک هستند. با صداقت جور در نمی آید که حضور این افراد در جنبش سبز را انکار کرد. اما کف خواسته های همه نیروها و چهره های متفاوت با جنبش، آزادی، دموکراسی و احترام به حقوق شهروندی است. با واقعیت جنبش هم جور در نمی آید که همه را وادار کنیم که مثل هم فکر کنند.
به عنوان مثال کسانی که به پوشش اجباری اعتقاد ندارند اما در خود جنبش حضوری فعال دارند، به عقیده شما کف خواسته های مشترک شان با سران جنبش چیست؟
برگزاری یک انتخابات آزاد و احترام به حق انتخاب آدم ها. من خودم به « حق انتخاب» اعتقاد زیادی دارم چون خودم انتخاب در پوشش را تجربه کرده ام و می دانم این تجربه شیرنی است. در جنبش سبز هم همانند جنبش برابری خواهی زنان، کسی ادعا ندارد که همه باید مثل هم فکر کنند و سلیقه ای مشابه هم داشته باشند. کسانی که با گشت های ارشادی به دنبال تحمیل نظر خود هستند، خودشان بیشتر قوانین را زیر پا گذاشته اند. در کجای اسلام آمده است که به زور باید یکی را به بهشت برد، این گشت های ارشاد خودش یک کار جهنمی است. من نمی گویم کار فرهنگی نکنند اما اینکه به زنان به بهانه حجاب حمله کنند تا مانور قدرتی برای اقتدار نداشته شان باشد، این حکایت دیگری است. برای ما هم رعایت قوانین همین قانون اساسی موجود، می تواند فصل مشترک باشد که البته تاکید می کنم قانون اساسی هم هرگز به عنوان وحی منزل نیست. شاهد بوده ایم که خواسته های مشترک زنان پیرامون رفع تبعیض، احترام به آزادی های شهروندی، همه سلیقه ها ها را یک جا جمع و متحد کرده است.
مثال روشن تان در مورد اینکه که زنان با سلایق مختلف در کنار هم ایستاده اند چیست و آیا این شیوه می تواند رویکرد و راهکار اصلی جنبش سبز هم تلقی شود؟ .
نمونه اخیر آن لایحه موسوم به حمایت از خانواده بود که البته من اسمش را می گذارم لایحه تخریب خانواده. زنان در این خصوص تجربه عظیمی کسب کرده اند از اتحادشان. همه زنانی که اتفاق نظر داشتند تا این لایحه از دستور کار مجلس خارج شود، الزاما همشکل و هم لباس و یا هم عقیده در همه زمینه ها نبوده اند اما همه وحدت نظر داشتیم و موفق هم شدیم. همین که لایحه به کمسیون قضایی مجلس بازگشت و از دستور کار خارج شد نشان می دهد که اتحاد و توافق زنان بر سر مطالبات مشترک می تواند به نتیجه ای روشن دست یابد. در مورد جنبش سبز نیز از این قاعده بیرون نیسیتم و تا مادامی که برای خواسته های مشترک مان همبستگی و همدلی پیشه کنیم، هیچ ظلمی نمی تواند بر تلاش مان پیروز شود.
رهنورد: ما همه درگیر نظامی هستیم که بشدت منحرف شده استمسیح علی نژادجرس: جنبش سبز منفعل و خاموش شده است؟ این سوال برای بخش هایی در داخل جنبش سبز مطرح است که چرا جنبش اعتراضی مردم ایران در مقایسه با روزهایی که با اتکا به استراتژی حضور در خیابان، اعتراض خود را به نتیجه انتخابات سال گذشته بیان می کرد، این روزها تحرک چندانی ندارد؟ جنبش سبز، سال گذشته از تمامی مناسبت های رسمی ثبت شده در تقویم جمهوری اسلامی ایران علیه خود حاکمیت بهره می جست و با حضور در خیابان، عملا تمامی راهپیمایی هایی که می باید محل اقتدار نظام در عرصه های عمومی تلقی می شد را به ضد خود بدل کرده بود اما امسال و خصوصا در راهپیمایی روز قدس عملا تحرکی از سوی جنبش سبز شکل نگرفت. این در حالی بود که پیش از برگزاری راهپیمایی روز قدس ، نهادهای موازی امنیتی نیز با هجوم به محل سکونت رهبران جنبش، دایره سرکوب و تهدیدهای هشدارگونه را تنگ تر کرده تا مبادا مردم، راهکارِ حضور در خیابان را بار دیگر و در آستانه یکی دیگر از راهپیمایی های رسمی کشور از سر بگیرند.
جرس با زهرا رهنورد در مورد حمله های اخیر به سران جنبش و این نکته که آیا خشونت گران با تاکتیک سرکوب و تهدید موفق شده اند که جنبش سبز را منفعل کنند، گفتگوی تلفنی انجام داده است که در پی می آید:
خانم رهنور اجازه می خواهم که مصاحبه ام با یک سوال انتقادی آغاز شود؛ سال گذشته جنبش سبز نماد قدرت معترضان ایران بود، به گونه ای که تمامی مناسبت ها و راهپیمایی های رسمی کشور به میدانی برای عرض اندام و اعلام حضور آزادی خواهان بدل می شد اما امسال شاهد بودیم که روز قدس هیچ نشانی از سبزها نداشت آیا این به معنای انفعال جنبش سبز بود؟
خیلی صریح باید بگویم اتفاقا آنچه موجب پدید آوردن واقعه ای نظیر صحنه کربلا در محل سکونت آقای کروبی شد نشان می دهد که جنبش سبز منفعل نیست و آنها هم با آگاهی از این امر به چنین سرکوب و خشونتی روی آوردند. جنبش سبز سال گذشته در راهپیمایی میلیونی معترضان با شعار « رای من کجاست» متولد شد. کسانی که بی هیچ هراسی، شجاعانه به خیابان آمده بودند و سنگین ترین هزینه ها را هم برای حضور و حماسه شان پرداخت کرده اند، به دنبال چه بودند؟ مگر « ابطال انتخابات» مهمترین خواسته راهپیمایی کنندگان و چهره های سیاسی معترض به انتخابات در آن روزها نبود؟ اما حالا چه می خواهند؟ اتفاقا رشد مطالبات و خواسته های به حقِ معترضان نشان از شکوفایی و باروری این جنبش دارد. جنبشی که شاید محصول هیجان و خدشه دار شدن احساس مردم بود تا رای دزدیده شده خود را از حاکمیت طلب کنند اینک به عقلانیتی مثال زدنی دست یافته که دیگر تنها به ابطال یک صندوق رای و برگزاری یک انتخابات با همان شرایط مشابه رضایت نمی دهد و اینها همه نشان از موفقیت جنبش است. یعنی شعار « رای من کجاست» چون نورافکنی بود که تاریکی ها را روشن کرد، نشان داد که تاریخ انقلاب در کجا ها خلاء داشت و ملت باید برای کدام یک از آرمان های مغفول مانده این سی سال و دردهای پنهان یک جامعه همدلانه تر تلاش کند.
یعنی اگر بعد از راهپیمایی بزرگ بیست و پنجم خرداد و بیانیه های آقایان موسوی و کروبی، بعد عملگرایانه تر این اعتراض مردمی تقویت می شد و حاکمیت رضایت به ابطال انتخابات و یا کنار گذاشتن رییس دولت فعلی می داد آیا بخش مهمی از خواسته های جنبش سبز محقق نمی شد؟
فراتر از این باید بگویم حتی اگر آقای موسوی در انتخابات پیروز هم می شدند آنچه که امروز و با شکل گیری جنبش سبز شاهد آن هستیم هر گز رخ نمی داد. اینکه پس از حضور و همدلی مردم با نامزدهای انتخاباتی شان، شدت سرکوب چنان بالا گرفت که جامعه نسبت به ستم ها و ظلم های پنهان آگاه شد، دستاورد کمی نیست. آگاه شدن سطوح مختلف جامعه از ظلم هایی که نیروهای نفوذی در حاکمیت به شهروندان معمولی روا داشته اند، دستاورد اندکی نیست. در گذشته نسبت به این ظلم های پنهان، تا این حد اطلاع رسانی نشد. بنابراین حتی اگر در بیست و پنج خرداد و راهپیمای های گسترده بعد از آن مثلا مردم می رفتند ارگان ها دولتی را می گرفتند، در زندان ها را باز می کردند، چه اتفاقی می افتاد؟ حداکثر این بود که انتخابات را ابطال می کردند و مردم هم درست در همان روزها غیر از رای گمشده خود شعار دیگری نمی دادند و اساسا درخواست دیگری در روزهای ابتدایی جنبش نداشتند اما، شدت سانسورها، سرکوب ها، دخالت آشکار در حریم خصوصی شهروندان، دستگیری ها و کشتارهای بی رحمانه، روی دیگر حکومت را به مردم نشان داد که دیگر فراتر از ابطال انتخابات، به یک حاکمیتِ پاک و برازنده می اندیشند. با اقدامات عجیبی که خود رژیم انجام داد، ریشه اعتراض مردم عمیق تر شد. شاید اگر آقای موسوی در یک انتخابات سالم پیروز انتخابات می شد، مردم رفاه بیشتری داشتند و صداقت و پاکی بر دولت ایران حاکم می شد اما هرگز چنین فرصتی به وجود نمی آمد که ایرانیان با تفکر متفاوت و تکثر آراء در کنار هم بایستند و برای حقوق و آرمان هایی که سی سال و یا شاید بیشتر از سی سال مغفول مانده است، مبارزه ای مسالمت آمیز اما استوار را از سر بگیرند. حتی بخش هایی از جامعه که طرفدار دولت فعلی بود هم با چشم های خودش دید که چگونه با ظلم و خشونت در صدد سرکوب یک جنبش اصلاحی بر آمدند، به گمانم ریزش طرفداران این تفکر استبداد زده، بی شک خود یک موفقیت برای جنبش محسوب می شود.
باز هم بر می گردم به سوال اولم، به هر ترتیب پیش از راهپیمایی روز قدس، حاکمیت به صورت غیر رسمی، بدنه جنبش سبز را به واسطه حمله و هجمه به سران جنبش – حمله به منزل آقای کروبی و یا بازجویی خیابانی خود شما- تهدید کرد تا منفعل شود و به حاشیه بنشیند، فکر می کنید چه تاکتیکی می توانست این شیوه را خنثی کند؟
اتفاقا خودشان با اقدامات سرکوب گرایانه که بهتر است نامش را بگذاریم، تدابیر شعبان بی مخی، هویت اصلی شان را باردیگر به افکار عمومی داخلی و جهانی معرفی کردند. ما همه شیوه ها را به کار گرفتیم که در راهپیمایی روز قدس که خود حاکمیت برای حضور در آن تبلیغ می کند شرکت کینم. ولی این همه هراس و متوصل شدن به تاکتیک شعبان بی مخی نشان داد که چه دروغ عظیمی پشت آن همه تبلیغ نهفته است. همان گروه های نفوذی که حاکمیت ایران را اشغال کرده اند ثابت کردند با استفاده از هر ابزاری می خواهند در قدرت باقی بمانند و به مردم خودشان ظلم کنند. جالب است که بدانید، همان روز قدس وقتی ما اعلام آمادگی کردیم که در منزل آقای کروبی حاضر شویم، همزمان در میادین و کوچه های اطراف ما هم افراد زیادی با لباس شخصی، لباس نیروی انتظامی و لباس سیاه ها که موسوم به نیروها ی ضد شورش هستند، حضور یافتند تا مانع از خروج ما شوند. خودرویی که برای بررسی وضعیت خیابان، پیش از ما از منزل مان خارج شده بود مورد هجوم این افراد قرار گرفت. چون فکر کرده بودند من و موسوی در خودرو نشسته بودیم. گفته می شود این لباس شخصی ها حتی به ماشین معاون احمدی نژاد هم حمله کردند ولی بعد متوجه شدند که موسوی در ماشین نیست.
ما هیچ هراسی برای مواجه شدن با این افراد نداشتیم اما مهم این بود که به مقصد نمی رسیدیم. آنکسی که در جریان راهپیمایی روز قدس باخت ما نبودیم، هر سرکوب و هر تهاجمی از طرف رژیم، یک باخت برای حاکمیت و یک برد برای جنبش سبز است برای همین است که باور دارم، بازنده همان کسانی بودند که با مامور جلوی منازل مردم می ایستند تا مبادا راهپیمایی تبلیغاتی و رسمی شان با حضور مردم، چهره واقعی تری به خودش بگیرد، بازنده کسانی هستند که از مردم بی اسلحه می ترسند و با اسلحه مانع حضور آنها در خیابان های کشور خودشان و در راهپیمایی ها و مناسبت های تقویم کشور خودشان می شوند ، نتیجه هم چنین می شود که خود فلسطین نسبت به حضور نمایشی آنها برای روز قدس موضع بگیرد و بگوید کسانی که تقلب می کنند، صلاحیت دفاع از مردم فلسطین را ندارند.
خانم رهنورد، یک ویژگی غالب فرهنگی-اجتماعی ایرانیان آن است که دوست دارند در کوتاه‌ ترین زمان به بزرگ‌ترین نتایج برسند، ما می‌گوییم که «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» ولی اغلب به این دستورالعمل باور قلبی نداریم و از برنامه‌های بلند مدت خسته و ناامید و بی‌حوصله می‌شویم؛ فکر می کنید چه تدبیری برای آینده نزدیک و دور این جنبش باید اندیشیده شود که هم مانع یأس و انفعال این جنبش نشود و هم آن‌ها را برای ادامه‌ راهی طولانی آماده و امیدوار سازد؟
پیروزی های سهل الوصول، به سرعت از بین می رود، به قول میشل فوکو اگر ما باستان شناسی کنیم که بر سیستم چه گذشته است این هرگز با پیروزی های کوتاه مدت برابری نمی کند. انتظارات سریع از جنبش داشتن، می شود چیزی شبیه انقلاب که اگر چه محصول سالیان متمادی تلاش و مبارزه همه گروه ها علیه یک نظام سلطنتی بود اما نیروهای مذهبی چون نیروهای جدی تری در سطوح رهبری و در بدنه جامعه داشتند به طور طبیعی، حاکمیت را در اختیار گرفتند و در نهایت حقوق زنان، برابری خواهی، عدالت، آزادی، دموکراسی، قانون گرایی، کثرت گرایی فکری و فرهنگی، اهتمام به امور اقوام و زبان ها و مفاهیم دیگری در این سی سال مغفول ماند. مفاهیمی که جنبش سبز اینک به شدت روی آن تاکید دارد و اینها هرگز با سرعت به دست نمی آید برای همین است که می گویم اگر مثلا در همان بیست و پنج خرداد یا سی تیر این جنبش به ثمر می رسید، قطعا این همه روشنگری و آگاهی پیرامون خواسته ها و مطالبات یک جنبش متکثر شکل نمی گرفت. در مورد یاس و سرخوردگی هم من نظر متفاوت دارم چون تا کنون هیچ یک از کسانی که برای این جنبش هزینه های سنگین داده اند را نا امید ندیده ام.
خانواده های زیادی عزیزانشان را در جریان اعتراضات خیابانی از دست داده اند، جمع زیادی از شهروندان ایرانی زندانی شده اند آیا شکنجه، تهدید، تجاوز، دستگیری های فله ای و کشته شدن شهروندان، منجر به ایجاد فضای نا امیدی و سرخوردگی در میان خانواده های آنان و جامعه نشده است؟
باید صادقانه بگویم در تمام این مدت که با خانواده های صبور شهدا و همچنین خانواده های زندانیان مقاوم دیدار کرده ام، علی رغم تمام سختی ها و رنجی که کشیده اند، نا امیدی و یاسی در آنان ندیده ام.
به هر حال از خانواده خود شما، برادرتان ماه ها در انفرادی بوده است،، خواهر زاده و برادر زاده شما نیز زندانی شده اند، خواهر زاده آقای موسوی هم مورد هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیده اند، برخی ها می پرسند اعتراض مردم به یک انتخابات ارزش این همه هزینه دادن را داشت؟
خانواده ما هیچ فرقی با بقیه مردم ندارند، هر کس به شکلی هزینه داده است. خون این عزیزان و جوانی و زندگی عزیزان دیگرمان در زندان همه هزینه فرزندان این کشور شده است که در آینده چنین ظلمی را تجربه نکنند. ما همه درگیر نظامی هستیم که به شدت منحرف شده است و همه کسانی که برای مبارزه با این انحراف هزینه داده اند، گمان نمی کنم ناامید شده باشند. این خون های به زمین ریخته بی ثمر نمی ماند. این خون ها و رنج های یاران جنبش، به پیکر ملت تزریق شده است. تنها در یک صورت می توان گفت که شکست خورده ایم و آن زمانی است که دست از آرمان های بلند سبزمان بکشیم و در کنج دانشگاه و خانه و محل کار بی تفاوت و حاشیه نشین شویم، اما شما کجا می بینید که معترضان و یاران جنبش سبز عافیت طلبی پیشه کرده باشند؟ این پله پله ها که ما برای تحقق مطالبات آزادی خواهانه مان طی می کنیم، بی همراهی سهراب و ندا و محرم و شبنم و علی حسن پور، محسن روح امینی، اندرزجانی، امیر جوادی فر وتک تک آن عزیزانی که خون شان را تقدیم کرده اند ممکن نیست. نه آنکه ما با یاد آنها داریم برای دموکراسی و عدالت و آرمان های پاک یک جنبش مبارزه می کنیم، بلکه آنها در کنار ما ایستاده اند، آنها خودشان راه پیمایان اصلی این قله هستند ونه تنها ما را رها نمی کنند بلکه پیشوایی می کنند. من در چشمان مظلوم و بی دفاع و همچنین در چهره مصمم و مقاوم مادر ندا و سهراب و کیانوش آسا و نعیم آبادی و مادرانِ عزیزان دیگری که نمی شود اسم همه آنها را در این گفتگوی کوتاه گفت، هرگز نا امیدی ندیده ام، از قضا آنها امیدوارانه تر دارند برای جنبش قدم بر می دارند. پیشرو آنها هستند و دنباله رو ماییم. شما خودتان با خانواده های بسیاری از این شهدای عزیز مصاحبه کرده اید. در کلام کدام یک از این عزیزان یاس و نومیدی یافته اید؟ کدام یک از آنها کوتاه آمده اند؟ پس بهتر است بگوییم هر آنکس که برای این جنبش هزینه بیشتری داده است کمتر نا امید می شود و دیگران را هم به مبارزه قدم به قدم با ظلم و استبداد ریشه دار تشویق می کند .
همه این اتفاقات که گفته اید معمولا در پایتخت اتفاق می افتند. بسط آگاهی اجتماعی و بسیج کردن آنان در راه احقاق حقوق شهروندی، نیازمند ابزارهای آگاهی‌بخشی، رسانه‌های آزاداندیش و مبتکر و در نهایت تقویت شبکه های اجتماعی است، اما شبکه های مجازی و ماهواره ها شاید نتوانند خلاء ارتباط با توده مردم را پر کند. چه باید کرد؟
وقتی ما دانشجو بودیم فکر می کردیم مبارزه باید چریکی باشد. در شرایط فعلی تکنولوژی حرف های جدیدتری برای شیوه های مبارزه دارد. حتی این امکان که کسی آن بالا بنشیند و دیگران هر آنچه او گفته است را مشق کنند و به عنوان فصل الخطاب به جامعه منتقل کنند هم تغییر کرده است. هزاران جویبار در دل این جنبش جریان دارد که در نهایت به یک نهر می رسند و نهرها به دریا و دریا به اقیانوس می پیوند و این اقیانوس همان ملت ایران است. ما راه مشترک و مشخصی را به سمت دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و کلیه مفاهیم والای آزادی که در کشورمان از مشروطه تا کنون از قلم افتاده است را با هم داریم طی می کنیم تا برسیم به بستر برپایی یک «انتخابات آزاد». در این راه ایجاد شبکه های اجتماعی مهمترین نقطه قوت بود. شاهدیم که شبکه ای از انسان های فهیم و فداکار، کاملا مستقل و با اتکا به دانش و دردمندی و مسولیت پذیری با یکدیگر جمع می شوند، آرمان ها و اهداف بلندشان را با استفاده از ابزارها و امکانات دیجیتالی به جامعه منتقل می کنند و در نهایت، بازخورد آن در جامعه موجب می شود که حتی قدرت هم در برابر آن چاره ای جز تسلیم نبیند. کاری که فعالان شبکه های مجازی در اطلاع رسانی از وضعیت جنبش سبز انجام می دهند واقعا جای ستایش دارد. «هر فرد یک رسانه » را از شعار به مرحله اجرا در آورده اند، چنانکه وقتی رژیم به سرکوب بخشی از جنبش بر می آید، ناگهان بسیج همدلی در شبکه های مجازی چنان بسط پیدا می کند که هیچ کسی در داخل جنبش احساس نمی کند که دارد به تنهایی هزینه می دهد اما همه این شیرینی زمانی صد چندان می شود که این شبکه های اجتماعی کاملا به توده های مردمی، کارمندان، کارگران، کشاورزان، زنان خانه دار و دیگر اقشار جامعه منتقل شود. یعنی شبکه های اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از سطوح نخبگان و تحصیلکردگان به سمت توده های مردم سوق پیدا کند. زمانی که این شبکه های خودساخته اجتماعی به روستاها برسد می شود به پیروزی نهایی امیدوارتر بود. روستایی امروز یک انسان آگاه است و نه یک فرد ساده لوح که با خبرسرانی دروغین حاکمیت تحت تاثیر قرار گیرد و هم وطنان در رنجِ خود را فراموش کند. ممکن نیست یک روستایی از عمق ظلمی که به شهروندان می رود مطلع باشد اما سکوت و بی تفاوتی پیشه کند. ممکن نیست یک روستایی از فاجعه ای به نام بسط دروغ در رسانه های رسمی و ملی آگاه باشد اما به نتیجه انتخاباتی که در آن از خون هموطنانش هزینه شده است رضایت دهد. اگرچه خود رژیم هم با سرکوب هایی که می کند در آگاه سازی روستاییان و توده مردم نسبت به هویت واقعی خود نقش دارد اما جنبش سبز هم باید شبکه های اجتماعی را به منظور اطلاع رسانی و آگاه سازی شهرها و روستاها تقویت کند.
شما بارها و همچنین در این گفتگو تاکید کرده اید متکثر بودن جنبش را نقطه قوت آن می دانید. سوال این است که فصل مشترک میان گروههای مختلف اصلاح طلب و در واقع جنبشی که در داخل کشور شکل گرفته است با برخی از گروه های اپوزوسیون دیگری که باوری به چهارچوب های نظام و قانون اساسی و حتی دین ندارند، در کجاست؟
در این شکی نیست که تکثر و تنوع مهمترین شاخصه جنبش سبز است. در دل جنبش از آدم های صد در صد مذهبی وجود دارد تا کسانی که به لحاظ اعتقادات مذهبی ضعیف و یا حتی لاییک هستند. با صداقت جور در نمی آید که حضور این افراد در جنبش سبز را انکار کرد. اما کف خواسته های همه نیروها و چهره های متفاوت با جنبش، آزادی، دموکراسی و احترام به حقوق شهروندی است. با واقعیت جنبش هم جور در نمی آید که همه را وادار کنیم که مثل هم فکر کنند.
به عنوان مثال کسانی که به پوشش اجباری اعتقاد ندارند اما در خود جنبش حضوری فعال دارند، به عقیده شما کف خواسته های مشترک شان با سران جنبش چیست؟
برگزاری یک انتخابات آزاد و احترام به حق انتخاب آدم ها. من خودم به « حق انتخاب» اعتقاد زیادی دارم چون خودم انتخاب در پوشش را تجربه کرده ام و می دانم این تجربه شیرنی است. در جنبش سبز هم همانند جنبش برابری خواهی زنان، کسی ادعا ندارد که همه باید مثل هم فکر کنند و سلیقه ای مشابه هم داشته باشند. کسانی که با گشت های ارشادی به دنبال تحمیل نظر خود هستند، خودشان بیشتر قوانین را زیر پا گذاشته اند. در کجای اسلام آمده است که به زور باید یکی را به بهشت برد، این گشت های ارشاد خودش یک کار جهنمی است. من نمی گویم کار فرهنگی نکنند اما اینکه به زنان به بهانه حجاب حمله کنند تا مانور قدرتی برای اقتدار نداشته شان باشد، این حکایت دیگری است. برای ما هم رعایت قوانین همین قانون اساسی موجود، می تواند فصل مشترک باشد که البته تاکید می کنم قانون اساسی هم هرگز به عنوان وحی منزل نیست. شاهد بوده ایم که خواسته های مشترک زنان پیرامون رفع تبعیض، احترام به آزادی های شهروندی، همه سلیقه ها ها را یک جا جمع و متحد کرده است.
مثال روشن تان در مورد اینکه که زنان با سلایق مختلف در کنار هم ایستاده اند چیست و آیا این شیوه می تواند رویکرد و راهکار اصلی جنبش سبز هم تلقی شود؟ .
نمونه اخیر آن لایحه موسوم به حمایت از خانواده بود که البته من اسمش را می گذارم لایحه تخریب خانواده. زنان در این خصوص تجربه عظیمی کسب کرده اند از اتحادشان. همه زنانی که اتفاق نظر داشتند تا این لایحه از دستور کار مجلس خارج شود، الزاما همشکل و هم لباس و یا هم عقیده در همه زمینه ها نبوده اند اما همه وحدت نظر داشتیم و موفق هم شدیم. همین که لایحه به کمسیون قضایی مجلس بازگشت و از دستور کار خارج شد نشان می دهد که اتحاد و توافق زنان بر سر مطالبات مشترک می تواند به نتیجه ای روشن دست یابد. در مورد جنبش سبز نیز از این قاعده بیرون نیسیتم و تا مادامی که برای خواسته های مشترک مان همبستگی و همدلی پیشه کنیم، هیچ ظلمی نمی تواند بر تلاش مان پیروز شود.
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.
"