۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

دخترک

"
دخترک سپید سرا پا پوشیده از مه
زیر بار تجاوز و کتک
گرفتار خرافات و اهرمنان
چگونه است بر نمی خیزی؟
چگونه است نمی دری؟
چگونه است فریاد بر نمی داری؟
دست بدار از ذلت
برخیز و طغیان باش
سیل باش
هوار باش
ای به جان رسیده
دخترک سپید سرزمین درد
سرزمین من
دخترک شب های تجاوز
روزهای درد
سال های محرومیت
ای پوشیده در مه
ای سراپا نجابت و پاکی
ای دخترک ایرانی

فائز احیا
8/5/90
"

پسرک

پسرک داغ عجیبی داره
پسرک یاد غریبی داره
پسرک یادته گفت استادت
نفست چیز عجیبی داره

پسرک دل تو دریا کردی
با همه هر جا مدارا کردی
پسرک چرخ به تو یاد نداد
دیگه این درد گریه نداره

پسرک غصه نخور
پسرک گریه نکن
پسرک صبر کنی
شاید این غصه تموم شد
پسرک

فائز احیا
8/5/90

۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

بگذار


بگذار دمی با تو بنشینم
نگاهی کنم به دنیا
*برات شعر تازه ای بیارم*

بگذار کمی عطر تو بر تنم بنشیند
چرخی زنم در آغوشت
*برات هوای تازه ای بیارم*

بگذار ذره ای ز محبتت بر دلم نشیند
بوسه ای زنم بر لبت
*برات مستی بی پایان بیارم*

شاید شاید
این آخرین نگاه باشد
شاید شاید
این آخرین کلام باشد
شاید شاید
این آخرین بوسه باشد
*ولی بگذار این شیرینترین باشد*

تو را به جان عشق
نترس و بیا و اجازت بخش
*بگذار داغ غم بر دل دنیا گذاریم*

_فائز احیا_
7/5/90

خواهرکم، فتانه

خواهری دارم به مهربانی باران
به نازکی برگ گل سرخ

هر چه گویم از خوبیش
یک هزار از ان نباشد

مهربان ست و مهرش
جان سیراب می کند

دست اش پر از خیر
لحنش همه خوبی


خواهری دارم فتانه
فتنه اش سبد سبد مهر


خداواندا سالم و شاداب باشد
خواهرک خوب من

برای آجی خوب و مهربونم


فائز احیا
7/5/90

۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

پسرک

آه ای پسرکِ خوش خیالِ سال های بچگی
دیدی؟
چگونه مزدها دادند
حق ها به حقداران رساندند
حرمت ها به جای آوردند؟!

دیدی؟!

و باز در این ماتمکده به چه نشسته و امید بستی؟
خدای را بر تو فشادند و با آن گرده هایت را
چونان گاومیشی آماده درو،
سوراخ کردند و
بارها کشاندنت با تو.

با تو پسرک!
و تو ماغ کشیدی و شادی کردی از اندک علفی که از دستشان خوردی،
با تیپا.

دیدی پسرک؟!

فائز احیا
6/5/90