زمینی
سرد و تهی
زیر
شلاقِ کین
خشک
و برهوت و یخزده
زمستانه
دانهای
لطیف درون خاک
در
حسرت آغوشِ آب
سخت
و جامد و خوابزده
مرده.
باران
باهاری باید اکنون
بارانی
چون تو
باران ِگرم و زنده
که
زمین ِ تن را نوازش کند
خوب
بنوازد
آهنگ
زندگی با ساز تن
بعد
نرمی زمین
دست
بر دانه کشد
آغوشش
گیرد
برویاندش
زنده
عاشق
...
24 خردادماه 1391
چه قدر حس خوبی داره شعرهات ...
پاسخحذف