من
تاریک بود و غمناک
مرده بود و سرد
تلخ بود این مردگی
دردناک و زجرآور
"ازخود شکنجه میشد"
با خود در جنگ
باد زمستان ِ جنگی من را در خود پیچیده بود
این خودِ قبر بود؛
اما ناگاه در این تیرگی
عشق
با چراغی آمد
نوری
روشنآیی
که میتابید
از دلاش
با عشقاش
و من،
دوباره من شد
زنده و گرم و شیرین
بی دردی، زجری
و از او
آرامشی بر من
با نور بر بسترمن بارید
من و اوی
ما شدیم
فائز احیا
12 خردادماه 1391
تاریک بود و غمناک
مرده بود و سرد
تلخ بود این مردگی
دردناک و زجرآور
"ازخود شکنجه میشد"
با خود در جنگ
باد زمستان ِ جنگی من را در خود پیچیده بود
این خودِ قبر بود؛
اما ناگاه در این تیرگی
عشق
با چراغی آمد
نوری
روشنآیی
که میتابید
از دلاش
با عشقاش
و من،
دوباره من شد
زنده و گرم و شیرین
بی دردی، زجری
و از او
آرامشی بر من
با نور بر بسترمن بارید
من و اوی
ما شدیم
فائز احیا
12 خردادماه 1391
من
پاسخحذفتو
ما
:*