۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

محرمم

" من محرمتم. از حرفات سوء استفاده نمی کنم. "

این جمله را می گویی و می خواهی که همه حرف هایم را به تو بگویم. از روز اول همین را خواستی. اصلن اولین شرط و قراری که با من گذاشتی، همین بود. از همان روز، بیشترین حرف ها را با تو گفته ام. البته این را بگویم، از روزی که آمدی، دردهای دل ِ من نصف شده اند، حتا کمتر از نصف. اما همان دردهای اندک روزمره، همان دغدغه ها، همان حرف های کوچک را که ممکن است جمع شوند و بغض شوند، در حضورت زمزمه کرده ام.

می دانی که شک می کنم. می دانی که تا با قاطعیت حرفی را بزنم، طول می کشد. اما از توجه ات به حرف هایم، از سخت گیری های ناشی از حساسیتت، از گوش دادن های با توجه ات و اظهار نظرهایت، و تصمیم گیری هایت و هم دلی هایت، آرام می گیرم. همیشه راهی داری برایم. همیشه خوب می دانی چه باید کرد. همیشه خوب درک می کنی شرایط را. همیشه و در هر حالتی پذیرای حرف هایم هستی.


می دانم که یک روز باید این مسئله را باز کنم. باید به همه مردها توضیح بدهم، که یک زن، دقیقن چه می خواهد که آرام بگیرد. و به همه زن ها که تا به حال تجربه اش نکرده اند، نشان دهم که آرامش می تواند وجود داشته باشد و طعمش "این شکلی" است. دقیقن همین شکلی که من دارم می بینم، دارم حس می کنم. اصلن یک روز، کتابی می نویسم، از تو، از این طوری که با من هستی. یک روز تو را، تجربه دوست داشتن تو را، مرا ، به دنیا تقدیم می کنم. باشد که بدانند، دل ِ یک مرد می تواند همین قدر وسیع باشد و آفتاب وجودش همین قدر گرمت کند.

۱ نظر:

  1. خیلی خوبه
    همسرت واقعا همراه باشه، همپا باشه، درک کن
    یکی مثل تو
    نه
    چرا مثل
    خود تو
    عشق م

    پاسخحذف